بزرگنمايي:

چه خبر - زنان در سريال هاي تلويزيوني

شايد دنياي تلويزيون هنوز به آنجايي نرسيده است که از شخصيت هاي محوري و اصلي زن نيز به اندازه مردان در سريال هاي تلويزيوني استفاده شود و معمولاً اکثر قهرمانان و شخصيت هاي محوري داستان هاي سريال هاي تلويزيوني همانند سابق مردان هستند. با اين وجود در سال هاي اخير شرايط بسيار تغيير کرده و رفته رفته شاهد ظهور شخصيت هاي قوي و منحصر به فرد زنانه اي در دنياي تلويزيون هستيم که بسياري از آن ها جزو دوست داشتني ترين و محبوب ترين شخصيت هاي تلويزيوني هستند.
اکنون شرايط طوري است که برخي از شخصيت هاي مونث تلويزيوني از چنان جذابيت و کششي برخوردار هستند که بسياري از تماشاگران را شيفته خود کرده و باعث شده اند يک سريال به طور کلي مورد توجه قرار گيرد. بدين ترتيب نيز زنان تماشاگر توانسته اند در انتخاب قهرمان هاي خود، کليشه هاي مردانه رايج را کنار بگذارند و انتخاب هاي زنانه بيشتري منطبق بر احساسات و عواطف زنانه خود داشته باشند. در ادامه اين مطلب قصد داريم شما را با سريال هاي تلويزيوني که شخصيت يا شخصيت هاي اصلي آن زنان بوده و از بهترين سريال هاي تلويزيوني به شمار مي آيند آشنا سازيم.

شخصيت اصلي سريال ابرقهرماني و کاميک «جسيکا جونز» (Jessica Jones) را کريستن ريتر با ظاهري سرد و غمناک بازي مي کند. اين سريال يکي از بهترين سريال هاي ابرقهرماني دنياي مارول است که پخش آن همچنان ادامه دارد. سريال «جسيکا جونز» اولين سريال ابرقهرماني با شخصيت اصلي زنانه بود که دنياي مارول در تلويزيون به کار گرفته است. اين سريال داستان يک ابرقهرمان سابق به نام جسيکا را روايت مي کند که اکنون آژانس تحقيقات کارآگاهي خود را راه اندازي کرده است.

کريستن ريتر در سريال جسيکا جونز

او شخصيتي پيچيده و افکاري بدبينانه دارد و با مشکل اختلال استرس پس از وقوع حادثه دست و پنجه نرم مي کند. برخلاف بسياري از ابرقهرمانان ديگر، اين سريال بيشتر در مورد اتفاقات پس از ابرقهرمان بودن است و نه ريشه هاي آن و اين موضوع باعث شکل گيري داستاني جذاب و سرگرم کننده مي شود که در آن هنجارهاي ژانر کتاب هاي کميک وارونه مي شود و اين موضوع نشان داده که براي تماشاگران بسيار جذاب و شگفتي آور بوده است. جسيکا اگر چه قدرت هاي فراانساني زيادي دارد اما به ندرت از آن ها استفاده مي نمايد و اين موضوع باعث شده که داستان بيشتر بر روي جنبه هاي انساني و طبيعي شخصيت اصلي سريال متمرکز باشد. اگر به دنبال تماشاي يک سريال تاريک، تلخ، پيچيده و با محوريت يک شخصيت قوي زنانه هستيد، سريال «جسيکا جونز» بهترين انتخاب براي شما خواهد بود.

سريال «روزي روزگاري» (Once Upon a Time) در سال 2011 وارد دنياي تلويزيون شده و شروع خيره کننه اي داشت. داستان سريال بسيار ساده و ملموس اما پر از شگفتي و زيبايي است. اين سريال داستان هايي را از قصه هاي فانتزي کودکانه، افسانه هاي دوست داشتني قديمي و حتي شخصيت هاي ديزني گرفته که شما را نااميد نخواهد کرد. داستان سريال «روزي روزگاري» در يک شهر افسانه اي به نام استوري بروک در ايالت مين رخ مي دهد، جايي که تمام ساکنان آن شخصيت هايي از قصه هاي کودکانه و قديمي هستند که به دنياي واقعي وارد شده و خاطرات آن ها به طور کلي پاک شده اند.

سريال روزي روزگاري

آن ها فکر مي کنند که انسان هاي طبيعي و معمولي بوده و به دليل نفريني از يک ملکه شرور به نام رجينا به اين زندگي انساني دچار شده اند. وقتي که شخصيت اصلي داستان، اما سوان، از راه مي رسد، وي شروع به کشف رازهايي مي کند که به از بين بردن نفرين منجر مي شود و در هر اپيزود، تماشاگران با گذشته و شخصيت واقعي هر يک از ساکنان اين شهر خيالي بيشتر و بيشتر آشنا مي شوند. اين سريال ترکيب زيبايي از لحظات شادي، نوميدي و اميدواري است اما شخصيت اما سوان در تمام طول فيلم انساني و قدرتمند باقي مي ماند. اگر به داستان هاي فانتزي و افسانه اي علاقه داريد، سريال «روزي روزگاري» بهترين گزينه شما خواهد بود.

اگر بخواهيم صادق باشيم بايد بگوييم که اساس داستان سريال «آي زامبي» (iZombie ) بسيار عجيب و غريب است. وقتي که اوليويا مور، يک رزيدنت پزشکي اهل سياتل به يک زامبي تبديل مي شود، شغل و نامزد خود را رها مي کند و در يک مرده شور خانه مشغول به فعاليت مي شود. وي در آن جا در مي يابد که با خوردن مغز مردگان نه تنها از تبديل شدن خود به يک زامبي بدون مغز معمولي جلوگيري مي کند بلکه مي تواند خاطرات آن ها را نيز به صورت رويا و توهم ببيند. از اين رو وي از اين توانايي خود در حل پرونده هاي جنايي استفاده مي کند و با استفاده از سرنخ هايي که در خاطرات قربانيان وجود دارد براي پي بردن به علت مرگ و شيوه مرگشان استفاده مي کند.

سريال آي زامبي

اما اگر چه ايده يک دختر متشخص زامبي که قصد مبارزه با جرم و جنايت دارد بسيار نامأنوس و عجيب به نظر مي رسد اما اين سريال به خوبي اين موضوع را به تصوير کشيده و در راضي کردن تماشاگران نيز موفق بوده است. از شوخي هاي خنده دار تا رازهاي پيچيده در مورد روابط پنهان و آشکار شخصيت ها، در اين سريال مي توانيد چيزهاي جذاب زيادي را شاهد باشيد. اگر حتي به داستان سريال نيز علاقه چنداني نداريد بهتر است کمي ماجراجو باشيد و کنجکاوانه تماشاي اين سريال را امتحان کنيد. بدون شک از زيبايي و خوب بودن اين سريال شگفت زده خواهيد شد.

سريال تريلر علمي تخيلي «يتيم سياه» (Orphan Black)، تاتيانيا مازلاني را در نقش سارا مانينگ به خدمت مي گيرد که يک دختر جوان است که خودکشي يک غريبه را با چشمان خود مي بيند و ناگهان متوجه مي شود که اين زن غريبه دقيقا شبيه اوست. اين موضوع و تحقيقات بعدي او باعث مي شود پرده از يک آزمايش شبيه سازي غيرقانوني و توطئه هايي که مربوط به آن است برداشته شود و خيلي زود در مي يابد که تمامي اطلاعات و باورهاي او در تمام طول زندگي اش دروغ بوده و هيچ ارتباطي با واقعيت نداشته اند. سريال «يتيم سياه» به موضوع اخلاق مداري در پيشرفت هاي علمي و به ويژه در زمينه شبيه سازي انساني و موضوعاتي در حوزه هويت شخصي مي پردازد. بازي خيره کننده مازلاني را بايد نقطه قوت سريال دانست.

سريال يتيم سياه

وي در اين سريال نه تنها نقش اصلي را بر عهده دارد بلکه نقش تک تک ديگر همزادهاي خود را نيز بازي مي کند. وي به زيبايي تمام تفاوت هاي شخصيتي هر کدام از اين همزادها را به نمايش مي گذارد به نحوي که باور نخواهيد کرد تنها يک بازيگر نقش تمامي اين شخصيت ها را بازي کرده است. اين سريال که برنده جوايز تلويزيوني متعددي نيز شده تاکنون 5 فصل را پشت سر گذاشته و همچنان با قدرت به مسير خود ادامه مي دهد. از اين رو همچنان بايد منتظر داستان هاي جذاب جديدي در اين سريال بود. اگر به سريال هاي علمي تخيلي و تريلرهاي مبتني بر توطئه و خيانت علاقه داريد سريال «يتيم سياه» را از دست ندهيد.

سريال «داستان نديمه» (Handmaid’s Tale) بر اساس رماني با همين نام ساخته شده و يک درام پادآرمانشهري است که براي تماشاگران نازک نارنجي و رقيق القلب مناسب نمي باشد. داستان اين سريال در آينده اي نزديک رخ مي دهد، جايي که يک دولت بنيادگراي مسيحي بر ايالات متحده حکومت کرده و يک جنگ داخلي نيز درگرفته و به پايان رسيده است. جامعه سريال از نو بازسازي و سازماندهي شده و زنان با خشونت و بيرحمي تمام به بند کشيده شده اند. آن ها اجازه کار و فعاليت يا داشتن املاک و در کل هر نوع دارايي يا حتي حق درس خواندن نيز ندارند. ناباروري گسترده در جامعه کنوني تحت حکومت يک دولت ديکتاتورمآب به نام گيلياد به بيشترين حد ممکن رسيده و به همين دليل از زنان جواني که قدرت باروري دارند تنها براي توليد مثل و فرزند آوري استفاده مي شود.

سريال داستان نديمه

اين زنان که به آن ها نديمه گفته مي شود بايد در خدمت رهبران اين حکومت فاسد بوده و نقش معشوقه را براي آن ها بازي کنند و از اين راه براي آنان نيز فرزند به دنيا بياورند. اين سريال به بحث تندرويي و افراط گرايي و عواقب داشتن قدرت بي حد و حصر و نامحدود بدون نظارت مردمي و جامعه اي مملو از بي عدالتي مي پردازد. تماشاي سريال «داستان نديمه» کار آساني نخواهد بود اما بدون شک راضي کننده و جذاب نيز هست. بازي خيره کننده اليزابت ماس در نقش يک نديمه رنج کشيده و غمگين و در عين حال يک زن قدرتمند و شکست ناپذير، مهم ترين نقطه قوت سريال است. اليزابت ماس چنان در اين سريال هنرنمايي مي کند که جوايز متعددي را براي بازي خيره کننده خود دريافت کرده است. تصويرسازي بي نظير اين سريال، دنياي را به تصوير مي کشد که با بيرحمي تمام بسيار واقعي به نظر مي رسد.

سريال کمدي رومانتيک «دوشيزه جين» يا «جين باکره» (Jane The Virgin) در 72 اُمين مراسم جوايز گلدن گلوب نامزد دريافت جايزه بهترين سريال تلويزيوني سال شد و از زمان آغاز پخش در سال 2014 جوايز متعددي دريافت کرده و البته مورد استقبال تماشاگران و منتقدان نيز قرار گرفته است. در اين سريال داستان دختري ونزوئلايي- آمريکايي به نام جين گلوريانا ويلانووا روايت مي شود که بنابر آموزه هاي خانوادگي و عقيدتي خود بايد تا زمان ازدواج، باکرگي خود را حفظ نمايد. اما برنامه ها و قواعد اخلاقي او زماني که يک پزشک زنان در حين يک آزمايش ساده او را به اشتباه به صورت مصنوعي حامله مي کند، رنگ مي بازند.

سريال کمدي رومانتيک دوشيزه جين

اوضاع نيز بدتر مي شود زماني که مشخص مي گردد پدر بيولوژيکي نوزاد يک مرد متاهل است که در گذشته با جين آشنايي داشته است. اوضاع ديگر از اين بدتر نمي تواند براي جين بيچاره پيش برود و مديريت اين شرايط بغرنج و زندگي خصوصي و خانوادگي جين لحظات مفرح و کمدي جذابي را براي تماشاگران مي آفريند. اما شيوه روايي داستان به نحوي است که اين اتفاقات به صورت بسيار واقعي به تصوير کشيده شده و داستان جذابي را به تصوير مي کشد. فيلمنامه بي نقص و بازي خيره کننده جينا رودريگز باعث شده که اين سريال به يکي از بهترين و ديدني ترين سريال هاي کمدي با دستاني گاه غمناک و گاه به شدت خنده آور تبديل شود.

اگر به دنبال يک سريال با شخصيت محوري زنانه قدرتمند هستيد بدون شک گزينه بهتري از «چگونه از قتل قسر برويم» (How to Get Away with Murder) نخواهيد داشت. اين سريال داستان يک استاد حقوق به نام آناليز کيتينگ را روايت مي کند که همراه با 5 نفر از دانشجويانش در يک پرونده قتل وارد مي شوند. وايولا ديويس که نقش کيتينگ را بازي مي کند براي بازي در اين سريال به شدت مورد ستايش قرار گرفته و به اولين زن سياهپوستي تبديل شده که برنده جايزه امي براي بهترين بازيگر زن نقش اصلي در يک سريال درام شده است. وي همچنين براي بازي بي نقص خود در اين سريال برنده دو جايزه SAG و جوايز معتبر ديگري نيز شده است.

سريال چطور از قتل قسر در برويم

آناليز کيتينگ بدون شک يکي از بهترين شخصيت هاي تلويزيوني پس از والتر وايت در سريال «بريکينگ بد» است. محدوديت هايي که شخصيت هاي تلويزيوني دارند در شخصيت کيتينگ ديده نمي شود و او به يک اندازه مي تواند محبوب يا منفور باشد. به عبارت ساده تر نقش او در اين سريال يک شخصيت کاملاً انساني و قابل درک است. اگر به سريال هاي جنايي درام علاقه داريد « چگونه از قتل قسر برويم » را امتحان کنيد.

منبع: bartarinha.ir