بزرگنمايي:
چه خبر - انتقاد روزنامه ايران از تيزرهاي تلويزيون
تأسف اصلي کار جايي است که يک نگاه جنسيتي و گاه سخيف و مبتذل پشت ساخت اين تيزرها وجود دارد. مثلاً صحنهها يا ديالوگهايي را انتخاب ميکنند که نمادهايي از شوخي يا موقعيتهاي جنسي را براي مخاطب تداعي کرده و او را در فهم سوژه فيلم دچار اشتباه ميکند. برخي مواقع نيز يک پلان از فيلم که واجد شوخي کلامي است آنقدر مورد تأکيد قرار گرفته و به قول متخصصان ارتباطات از عنصر برجستهسازي در آن استفاده ميشود که مشمئزکننده و آزاردهنده شده و اتفاقاً تأثير سوء و منفي داشته و به جاي جاذبه فيلم منجر به دافعه آن ميشود.
فارغ از اينکه اين سبک و ساختار تيزرسازي نميتواند فيلم را بدرستي معرفي کند و به اصطلاح فاقد اعتبار و روايي لازم است نوعي فريب مخاطب را هم در پي دارد. در واقع تصوير و تصوري از فيلم حاصل ميشود که هيچ ارتباطي با ذات و ماهيت قصه ندارد و صرفاً براي برانگيختن حس کنجکاوي مخاطب و تحريک او براي تماشاي فيلم کاربرد دارد. اين در حالي است که در نهايت دود اين شيوه تبليغي به چشم خود عوامل و سازندگان فيلم ميرود. وقتي مخاطب بواسطه تبليغ يک فيلم به تماشاي آن رفته و در واقع به گمان خويش، آگاهانه دست به انتخاب فيلمي زده است با فيلمي مواجه ميشود که فارغ از ضعيف و قوي بودن، هيچ ارتباطي با تبليغ آن و در واقع تصوير ذهني مخاطب ناشي از اين تبليغ ندارد دچار حس فريب خوردگي شده و نسبت به آن اثر دچار دافعه ميشود. همين حس دافعه در مخاطب ميتواند به افراد ديگر هم تسري يابد و فردي که دچار چنين احساسي شده به ديگران تماشاي فيلم را توصيه نکند و حتي آنها را منع کند لذا به همين دليل فيلم مخاطبان خود را از دست داده و تبليغ فيلم به ضد خود بدل شود!
واقعيت اين است که تيزرهاي تبليغاتي فيلمها قرار است که به مخاطب آگاهي بدهد و نبايد آن را به يک آگهي صرف تبليغي تقليل داد. حتي اگرکارکردهاي اين تيزرها را مثل آگهي بازرگاني هم بدانيم گزينشهاي شيطنتآميز برخي پلان و سکانسها و اتصال آنها به هم که فيلم را جوري معرفي کند که دور از قصه آن باشد خود ميتواند مصداق يک جرم حقوقي يا دست کم يک بياخلاقي حرفهاي باشد حتي اگر الگوي اين ساخت، اروتيک هم نباشد. تيزرهاي تبليغاتي فيلم بايد مخاطب را نسبت به فيلم آگاه کند نه آنکه فريبش دهد.
منبع: روزنامه ايران