بزرگنمايي:
چه خبر - صحبت هاي صريح هرمز سيرتي درباره همکاري باشبکه GEM
هرمز سيرتي که چندي پيش براي همکاري با شبکه GEM به ترکيه رفته بود و به تازگي به ايران بازگشته است، تا کنون در گفتوگوهايش در رسانههاي مختلف بارها ابراز پشيماني کرده است، اما او به تازگي در برنامه آپاراتچي مقابل جواد يحيوي نشسته و حرفهاي صريحي درباره اتفاقات و شايعاتي که درباره اين شبکه ماهوارهاي وجود دارد، زده است که براي اولينبار در فضاي رسمي مطرح ميشود.
هرمز سيرتي بازيگر قديمي تئاتر و تلويزيون فعاليت هنرياش را از سال 1338 شروع کرده و پس از بازنشستگي از اداره تئاتر از 1363 تا 1375 در تلويزيون کار کرده و پس از آن هم تا سال 1395 به مدت بيست سال با راديو همکاري کرده است.
او در ابتداي صحبتهايش به سختي امرار معاش از طريق راديو با وجود سنگيني کار اشاره ميکند، به گفته او پيش آمده بود که تنها 84 هزار تومان براي همکاري با راديو دريافت کرده است و چنين اتفاقاتي را دليل ثبت خطا در کارنامه هنرياش ميداند.
شرايط اغواکنندهاي بود/ 10 ميليون تومان در ماه به من پيشنهاد دادند
اما بخش ديگر صحبتهاي او به چگونگي پذيرش پيشنهاد شبکه GEM باز ميگردد، او از شخصي به نام «عليپور» نام ميبرد که هماهنگيهاي لازم براي حضور او در سريال 90 قسمتي «هتل جادويي» را انجام ميداده است. در ابتدا خلاصهاي هشت صفحهاي از داستان اين سريال براي او فرستاد ميشود و آنطور که سيرتي توضيح ميدهد مبلغ پيشنهاد شده با توجه به شرايط قابل توجه بوده و نقش نيز جالب بوده است.
جواد يحيوي از اين بازيگر سالخورده ميپرسد از ابتدا شرايط کار را مشخص کرده بودند؟ که سيرتي با اشاره به اينکه همه چيز روشن بوده و به او گفته بودند فيلمبرداري در آنتاليا انجام خواهد شد، او شرايط را اغواکننده توصيف ميکند و در پاسخ به اصرار يحيوي درباره مبلغ پيشنهاد شده اينطور ميگويد: «قرار بود مجموعا 10 ميليون تومان ماهيانه براي من در نظر بگيرند، البته به من گفتند با خانواده بيا که گفتم نه من بايد آنجا را ببينم و تجربه کنم و اگر خوشم آمد ميمانم. 45 روز اول آقايي هم اتاق من بود به اسم آقاي قندالي، البته هم اتاق که نه در يک مجموعه بوديم. او خيلي جوان بود و يادم ميآيد که يکبار در درددلهايمان به او گفتم پشيمان شدهام آمدم من نبايد ميآمدم و در اين سن و سال از نظر احساسي دارم لطمه ميخورم. يکبار به او گفتم اگر خانمم آمده بود من برميگشتم، با اينحال به او گفتم حرفهاي هستم و تا پايان کار ميمانم. يکروز به او گفتم داستان در حال تغيير است و داريم کج ميرويم، اما گفت بايد تا دوماه ديگر و پايان پروژه بماني.»
او پس از تکذيب صحبتهاي منتشر شده از قول او درباره مرتضي عقيلي، به حضور اين بازيگر اشاره ميکند که باعث تغييرات در اين سريال شده است: «من بالاي پلهها به کارگردان گفتم که اگر اينطور باشد من ديگر نميآيم اما گفت تا دو ماه ديگر، اما از آنجايي که ديگر به اين کارگردان اعتماد نداشتم ديگر بار و بنهام را جمع کردم و آمدم.»
او به دو کارگردان اشاره ميکند که يکي از آنها حميدرضا چارکچيان است، اما نامي از دومي که احتمالا مهدي مظلومي است نميبرد. او رفتار چارکچيان و نحوه ساخت فيلم از سوي او را حرفهاي ميداند اما درمورد کارگردان دوم که با سه دوربين همزمان فيلمبرداري ميکرده است اصطلاح «بزن برويي» را به کار ميبرد.
برخي براي گرفتن پناهندگي اعلام کردند مسيحي شدهاند و اگر بازگردند کشته ميشوند
سيرتي درباره برخوردي که با او پس از اتفاق شده است ميگويد: «اصلا تصور نميکردم براي من اين عکسالعمل را نشان بدهند، من در شرايط مالي بسيار بدي بودم.» او به چهل نفري که همزمان با او بازنشسته شدهاند اشاره ميکند که جز علي نصيريان و مدتي هم محمدعلي کشاورز کسي کار نکرده است.
سيرتي در ادامه به اين موضوع اشاره ميکند که با وجود بازگشتش برخي همکاران ابراز تمايل ميکنند که براي کار به اين شبکه بروند، البته او شرايط GEM را در باغ سبز توصيف ميکند و درباره کساني که به اين شبکه رفتهاند اينطور توضيح ميدهد: «تنها کسي که پروژهاي به آنجا رفته بود من بود. عدهاي از جوانها با اين اصطلاح که اينجا براي ما سکوي پرتاب است رفتهاند سازمان ملل گفتهاند ما مسيحي شدهايم و اگر به ايران بازگرديم ما را ميکشند، در نتيجه به آنها پناهندگي دادند. خب اينها ميآيند براي GEM کار ميکنند براي اينکه يک چندرغاز پول بگيرند. از آنجا که آمدم با پسرم که صحبت ميکردم به او گفتم اين آقاي کريميان –که تا به حال هم او را نديدهام- ناسيوناليست است و به ايرانيها کار ميدهد که به من گفت اشتباه ميکني به ايرانيها کار ميدهد چون آنها جايي را ندارند که بروند حق و حقوقشان را بگيرند، اما ترکها پا روي خفتش ميگذارند و پولشان را ميگيرند. اين نميخواهد به کسي پول دهد.»
GEM تعهدات مالياش را انجام نميدهد/ قرارداد مکتوب نداشتم
يحيوي ميپرسد مگر تعهدات مالياش را انجام نميدهد که سيرتي پاسخ ميدهد: «نه انجام نميدهد، يادم است آنجا که براي تسويه حساب به خانم مژگان مراجعه کردم، 3-4 کارت عابر بانک چند نفر را گرفت تا با من ظاهرا تسويه حساب کند. همانجا خانمم مرا قسم داد که تسويه کنم و به هر ترتيب بازگردم (به اصطلاح مهرم حلال جانم آزاد).»
او از فردي به نام گودرزي به عنوان رئيس موقت در آن زمان نام ميبرد و به اين موضوع اشاره ميکند که قرارداد مکتوبي با او نوشته نشده و در موقع تسويه حساب نيز نوشتهاي از آنها نگرفته و در مجموع قرار بوده از 10 قسط هفت قسط به او پرداخت شود. همچنين به گفته او قرار نبوده هزينههاي زندگي را خودش بدهد اما در نهايت اين هزينهها را نيز خودش داده است.
کارگردان موبايلبازي ميکرد/ من خطا و صحنه زشتي نديدم
سيرتي در توضيح درباره حواشي کار کردن در اين شبکه، به اتفاقات غير حرفهاي مثل طراحي لباس سر صحنه اشاره ميکند و ميگويد: «من از کارگردان انتظار داشتم اين حرفها را بزند اما آنقدر حواسش به موبايلبازي بود، دو موبايل روي شکمش بود و با آنها بازي ميکرد اصلا توجهي به اين چيزها نداشت.» او بالاخره به اين موضوع اعتراض کرده و حتي يکبار از کارگردان که احتمالا منظورش مظلومي است خواسته موقع شروع فيلمبرداري حداقل موبايلها را کنار بگذارد، البته سيرتي شرايط کار با چارکچيان را متفاوت ميداند.
يحيوي از سيرتي ميپرسد آيا در حين کار مسائل غيراخلاقي نيز وجود داشته است که سيرتي اين موضوع را رد ميکند و ميگويد فضاي دوستانهاي حاکم بوده است: «ممکن بود روسري و غيره را برداشته باشند و اما سفارش شده بود لحظاتي که من متوجه نيستم يا آنخانم متوجه نيست صحنههاي زشتي اتفاق نيفتد. آداپته شده بودند و مطابق روز زندگي ميکردند اما من خطايي نديدم.» او مشکلش براي کار با اين گروه را فني و تکنيکي ميداند از فضاي سردي ميان خود و کارگردان خبر ميدهد.
او درباره رضايت ديگر هنرمندان از اين فضا نيز اينطور توضيح ميدهد: «اينها آمده بودند آنجا به صورت اينکه مسيحي شده بودند، آنجا به آنها پول نميدادند و به هرحال به خاطر آنکه اينجا سکوي پرتابشان شود تحمل ميکردند، بچهها طفلکيها هر نوع خفتي را هم تحمل ميکردند.»
دادسراي ناحيه يک مرا خواست
سيرتي در پاسخ به اينکه بعد از بازگشت با او چه برخوردي شده است اينطور ميگويد: «نه تا خانه که رسيدم مشکلي براي من به وجود نيامد، حتي چند روز اول هم در خانه بودم و قبل از عاشورا تاسوعا دوستي اهل تفرش دارم که به من گفت آنجا تعزيه است و بيا. البته گفتم الان تازه آمدهام و نميآيم اما به اصرار همسرم براي بهتر شدن روحيه رفتم. آنجا که رسيدم يک نفر با من تماس گرفت که آقاي خوشصحبتي بود و من اول فکر کردم از دوستانم است، بعد به من گفت که شنبه ساعت ده و نيم صبح به اداره گذرنامه ساختمان شماره دو بياييد. يک چيزهايي گفت و من نوشتم و يک سوالاتي از من کرد، اينها را مکتوب نوشتم و امضا دادم، دو روز بعد دادسراي ناحيه يک مرا خواست، آنجا هم رفتم و سه-چهار ساعت صحبت کرديم، اين آقا در صحبتهايش ميگفت که دادگاهي هم داريد به نوعي به نظر ميرسيد که مرا تهديد ميکرد که دادگاهي هم در پيش است، انگار که من جرمي مرتکب شده بودم که در جواب گفتم آقا من بازيگرم به جز کشورهاي عربي هرکجا که مرا دعوت کنند براي بازي ميروم.» او حساسيتش به کشورهاي عربي را مسائل اخير ميان ايران و برخي از آن کشورها ميدانند.
يحيوي به همايون ارشادي و پيمان معادي اشاره ميکند که با سلام و صلوات به راحتي در کشورهاي ديگر هم بازي ميکنند و تفاوت اين دو اتفاق را سوال ميکند. سيرتي در پاسخ به اين سوال داستاني درباره اوايل دهه هفتاد (قبل از سال 75) درباره سريال هفت قسمتي را تعريف ميکند که هرگز پخش نشده است، زماني که اصغر پورمحمدي در تلويزيون به عنوان مدير گروه اجتماعي حضور داشته است، او به همراه مرحوم حمشيد لايق در اعتراض به پولهايي که تهيهکننده در اين پروژه نداده بود براي اعتراض به دفتر پورمحمدي ميروند که در ابتدا با برخورد خوبي مواجه ميشوند: «آقاي پورمحمدي آنروز به ما گفتند من اگر چهار نفر مثل شما داشتم اين تلويزيون را درست ميکردم. ما هم خيلي از اين حرف خوشحال شديم، دو روز بعد ما را خواستند و گفتند «آقا دست بردار ميدهم بگيرنتها!» گفتم آقا من که کاري نکردهام شما همين دو روز پيش به من گفتيد اگر چهارنفر مثل شما داشتم اين تلويزيون درست ميشد.» به گفته او با وجود اسناد و مدارکي که از اين پولها وجود داشته است مشکل تهيهکننده با يک نامه حل ميشود و اين سريال هفت قسمتي همچنان در انبار صداوسيما خاک ميخورد.
او با اشاره به نبود حمايتها ادامه ميدهد: «من بدترم يا آن آقايي که شوهر يکي از خوانندهها بود و الان هم دارد اينجا بازي ميکند و نقش رضاشاه را هم به او ميدهند. من پارتي ندارم که مدافع من باشد که بروم بازي کنم.»
منتظرم بعد از اين دو جلسه تيربارانم هم بکنند
يحيوي به اين موضوع اشاره ميکند تا کنون هم سازمان سينمايي از حمايت از هنرمنداني که رفتهاند حرف زده و او هم بعد از بازگشت تنها دو جلسه را پشت سر گذاشته است که سيرتي اينطور پاسخ ميدهد: «من برگشتم اما منتظرم که بعد از اين دو جلسه تيربارانم هم بکنند! به دليل اينکه من خطاي بزرگي کردهام. من بازيگرم آقا به من چه مربوط که فلان خانم لخت شده يا نشده، به من چه که خانمي در يک سريال روسرياش را برداشته. من، بازيگر مرد، تا به حال در رشته کاريام دست از پا خطا نکردهام و احترام قائلم براي همه، براي اين رشته کاريام و احترام ميگذارم به چارچوب هنرم. ببينيد در اين پنجاه و خوردهاي سال و اينهمه صحنه که کار کردهام از پادويي، جاروي صحنه و مدير صحنه همه را گذراندهام و بازي هم کردهام و حالا شدهام هرمز سيرتي؛ گناه نکردم! آقا من اگر در مضيقه مالي نبودم نميرفتم چون ريگ مملکت خودم را با دنيا عوض نميکنم.»
او در ادامه صحبتهايش با اشاره به اينکه غربت را در آن کشور حس کرده است، ميگويد اگر الان هم اگر اعدام نشود دوست دارد کنار درياي خزر اوقاتش را بگذراند. او در پاسخ به يحيوي که اشاره او به اعدام و تيرباران را شوخي ميخواند ميگويد آقاي شرفي که با او تماس گرفته تاکنون سه بار به تشکيل دادگاه براي او اشاره کرده است.
پرديس افکاري موقع رفتن گريه ميکرد
سيرتي با اشاره به صحبتهاي ايوبي که گفته بود در صندلي پدر نشستهاند و پدرانه نصيحت کردهاند که هنرمندان نروند ميگويد: «در راديو که مصاحبه ميکردم گفتم از طرف من به ايشان بگوييد پدر وظيفه دارد خورد و خوراک بچههايش را تامين کند، شما خورد و خوراک من را تامين کرديد؟ من N تومان حقوق ميگيرم و دو ميليون تومان کرايه خانه و شارژ ميدهم، حقوق من زير اين دو ميليون تومان است. شما براي ما کار ايجاد کنيد نه من، براي اين جوانها ببينيد پا از اين مملکت بيرون ميگذراند.»
او در بخش ديگري ميگويد: «من يک چيزي ديدهام که از آن روز تا حالا ناراحتم. من چهارم تير از اينجا پرواز کردم خانم پرديس افکاري و شوهرش محمد نجفي در يک رديف نشسته بودند يک چيزي ديدم که خيلي زجرم داد، اقرار ميکنم خوشحال بودم که دارم ميروم بازي کنم، اما برگشتم ديدم پرديس افکاري دارد از پنجره بيرون را نگاه ميکند و گريه ميکند چون دارد مملکتش را ترک ميکند. اين موضوع خيلي من را اذيت کرد، آنهم پرديس افکاري که اينقدر بازيگر با استعدادي است.»
برخي ميگويند خرج GEM را جمهوري اسلامي ميدهد
او در ادامه صحبتهايش به نکته عجيبي اشاره ميکند و ميگويد: «اين آقايي که اينجا اين دکان را باز کرده خب خيليها مدعياند که خرجش را جمهوري اسلامي ميدهد و اينجا هم خيليها همين حرف را به من ميزنند اما من ميگويم نه اين حرفها نيست. اين آقا به نوعي -آنطور که من استنباط کردم- ورشکسته است حالا اينکه چطور آنجا را اداره ميکند...»
او از پيشنهاد ساخت 10 کار با کيفيت به جاي صد اثر بيمحتوا به شبکه GEM صحبت ميکند و در ادامه ميگويد: «خب اين چيزها اينطور شايع بوده که اينجا خرج ميدهد و گاهي مردم در خيابان که مرا ميبينند و اظهار محبت ميکنند ميگويند ناراحت نباش خود اينها خرجش را ميدهند -چون گاهي ميگويم که من را ميبرند و ميآورند و معلوم نيست چه ميشود- عين جمله را به من ميگويند. البته اين حرف غير طبيعي است و شايعه است ديگر، شايعه را که نميشود کاري کرد.»
رابعه اسکويي يکسال و نيم است رابطهاش را با GEM قطع کرده
يحيوي ميپرسد آيا کس ديگري از هنرمنداني که در شبکه GEM هستند نميخواهد بازگردد؟ و سيرتي اينطور پاسخ ميدهد: «ببينيد يک سري از خانمها به دليل کشف حجاب ميترسند بيايند، بله قلبا ناراضياند، يکي از هنرمندان که بازيگر خوبي است به من گفت ميخواهد به فرانسه برود و اگر نشود دوست دارد به ايران بيايد. مثلا خانم رابعه اسکويي يک سال و نيم است که رابطهاش را با GEM قطع کرده و حتي براي بازگشت مکاتبه هم کرده است.» به گفته او اسکويي نيز ميترسد که به ايران بازگردد، اما با وجود پيشنهاد از سوي اين شبکه براي GEM نيز کار نکرده است.
دستمزد ثابت 1300 تا 1500 لير است
آنطور که سيرتي توضيح ميدهد، حدود سي نفر تعديل شدهاند، او همچنين در بخشي از صحبتهايش به پيشنهاد محمدرضا گرشاسبي اشاره ميکند که براي بازي در فيلمي به او پيشنهاد داده که سيرتي به خاطر حضور سر يک پروژه ديگر، با اين فيلم همکاري نکرده است.
او همچنين دستمزد ثابت کساني که در اين شبکه کار ميکنند را بين 1300 تا 1500 لير عنوان ميکند: «دو نفر حقوق خوب ميگرفتند يکي بهمن مفيد و يکي هم مرتضي عقيلي.» به گفته او چون به صورت خانوادگي در اين شبکه کار ميکنند هر کدام از افراد خانواده بين 1200 تا 2000 لير ميگيرند و اينطور زندگي را ميگذرانند.
سيرتي ميگويد: «بچههايي هستند که دلشان نميخواهد آنجا بمانند مجبورند، مخصوصا آنها که از سازمان ملل پناهندگي گرفتند که نميدانم از آنجا نيز حقوق ميگيرند يا نه.» به گفته او اين عده بيشتر نابازيگرند و در ناراحتي زندگي ميکنند، البته اين عده اول پناهندگي گرفتند و بعد مشغول به کار شدند.
اين بازيگر ميگويد: «بزرگترين اشتباه من بود، اشتباهي که به دليل فقرمالي از من سر زد.» و يحيوي در ادامه از او ميپرسد به نظر خودش جرمي کرده؟ و سيرتي پاسخ ميدهد: «به نظر من نه. به نظر جمهوري اسلامي بله. من رفتهام جايي که آقاي احمدينژاد ممنوع کرده هواپيماي ما برود و ميروند دزدکي ميآيند.»
منبع : icinema.ir