7 نکته جالب در فيلم فروشنده که متوجه آنها نشده بوديد!
سينما
بزرگنمايي:
چه خبر - نکات خاص فيلم فروشنده
"فروشنده" جديدترين ساخته اصغر فرهادي اولين اثر کارنامه سينمايي اين کارگردان است که بحث ها و گفتگوهاي فراواني را پس از تماشا بين عوام و خواص در پي داشته است. اگر پس از تماشاي "چهارشنبه سوري" بحث و جدلهايي فقط بين زوج هاي جوان پيش مي آمد، "فروشنده" بين تمامي اقشار جامعه فکر و ذهن را چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ فرامتن مشغول کرده است.
تا به حال که حدود يک ماه از اکران "فروشنده" مي گذرد، نکات بسيار در رابطه با اين فيلم چه منفي و چه مثبت، توسط نويسندگان و منتقدان سينمايي عنوان شده است. اما نگارنده نکاتي را که در ادامه مي آيد و حاوي هوش و ذکاوت اصغر فرهادي در ارائه اطلاعات است، در کمتر مطلب و نوشته و حتي بحث هاي شفاهي دورهمي خوانده و شنيده است:
** وقتي سيا پس از عصباني شدن صنم حين تمرين تئاتر و ترک صحنه، به شوخي و به شکلي تمسخرآميز راجع به عريان بودن صنم و رفتنش به اين شکل سخن مي گويد، رعنا (ترانه عليدوستي) لبخندي در ادامه همان تمسخر مي زند و دوربين روي اين لبخند مکث کوتاهي مي کند. شايد رعنا حتي فکرش را هم نمي کرد که روزي او هم در اين موقعيت گرفتار شده و تن عريانش توسط ديگران ديده شود.
** قبل از اينکه از زبان همسايه ها راجع به مشکوک بودن رفت و آمدها به خانه بابک بشنويم، فرهادي با نمايي کليدي اين شک را در رعنا و تماشاگران ايجاد کرده بود: وقتي رعنا مشغول بررسي خانه بابک است، نگاهي به حمام مي اندازد. با وجود اينکه بابک مي گويد اين خانه دو هفته است که تخليه شده، اما تک نمايي که از حمام مي بينيم (چکه شير و تشت پر آب) نشان مي دهد که به تازگي از اين حمام استفاده شده است.
** جورابي که عماد در گوشه اتاق خواب پيدا مي کند و متعلق به فرد متعرض است، تداعي گر جورابي است که چند فصل قبل تر از آن حين تمرين تئاتر، ميس فرانسيس که عريان در حمام است (شخصيتي که صنم آن را بازي مي کند) از ويلي (شخصيتي که عماد آن را بازي مي کند) خواسته بود. و دو سه فصل پس از تعرض، ليندا (شخصيتي که رعنا آن را بازي مي کند) مشغول کوک زدن جوراب ويلي است که ديالوگ ها يادش مي رود. اشاره اي هوشمندانه براي ايجاد قرينه از طريق نمايش "مرگ فروشنده".
** بابک مشغول جمع کردن لباس هاي آهو از کمد است و رعنا ايستاده در چارچوب درِ اتاق، نظاره گر است. بابک در اين حين چشمش به لباسي مي افتد که مشخص است با اين لباس در تن آهو خاطره دارد و شايد آن لباس را خودش براي آهو خريده باشد. بابک مکثي روي لباس مي کند و نيم نگاهي به رعنا انداخته و لباس را با احترام خاصي داخل کارتن و روي پالتوي قرمز رنگ مي گذارد. پالتوي قرمز رنگي که شبيه پالتوي صنم در تئاتر است، قرينه سازي زيبايي است از آهويي که هيچوقت نمي بينيم، در شمايل صنم. دو سه فصل قبل، عماد از طريق پيغام گير تلفن متوجه رابطه بابک و آهو مي شود. و اين فصل تاييدي است بر اين رابطه.
** وقتي عماد پيرمرد را داخل حمام آپارتمان قبلي مي اندازد و در را به رويش قفل مي کند، همه چراغ ها را هم خاموش مي کند. پيرمرد از داخل حمام داد مي زند که "من از تاريکي مي ترسم، حداقل چراغ رو روشن کن" و عماد دلش به رحم مي آيد و کليد کنتور را بالا مي زند. شايد از همين نما تماشاگر حدس بزند که عماد در نهايت از پيرمرد آنچنان که بايد انتقام نخواهد گرفت.
** در فصل ماقبل پاياني و جايي که خانواده پيرمرد هراسان وارد خانه مي شوند، داماد خانواده (مجيد) قبل از ورود به واحد، مي گويد: "ياالله". کما اينکه تماشاچي چند فصل قبل تر و در مغازه نان فانتزي، با قاطعيت حدس مي زد که اين پسر جوان، کسي است که به رعنا تعرض کرده است. قضاوتي زودهنگام و نابجا که با کلمه "ياالله" گفتن داماد، شکست مي خورد.
** در فصل ماقبل پاياني عماد پولها و وسيله بهداشتي را که در اتاق خوابشان پيدا کرده بود، داخل نايلکس حاوي داروها مي گذارد و آن را قبل از زدن سيلي به پيرمرد مي دهد و با اين کار چه پيرمرد زنده مانده باشد و چه از دنيا رفته باشد، اين شک را به جان داماد و همسرش مي اندازد - همانطور که در ري اکشن داماد وقتي نايلکس را مي گيرد مي بينيم و همانطور که همسر پيرمرد وقتي نايلکس را با دقت مي بيند، صدايش را نچندان واضح مي شنويم که مي گويد: "اينا چيه!!" - و در واقع غيرمستقيم و شايد آگاهانه آبروي او را برخلاف خواست رعنا پيش خانواده اش مي برد.
منبع : روزنامه پيام آشنا
-
پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۵ - ۶:۴۴:۳۶ AM
-
۳۵۹ بازدید
-
-
چه خبر