سبک زندگي حديث ميراميني: دهه 60 نسل سوخته نيست!
سينما
بزرگنمايي:
چه خبر - مصاحبه جديد حديث ميراميني
حديث ميراميني با نقش روشنک در سريال دلنوازان به شهرت رسيد. روشنک دختري جاهطلب بود که با اطرافيانش چالشهاي مختلفي را تجربه ميکرد اما حديث ميراميني با اين شخصيت تفاوتهاي اساسي دارد و نبايد او را شبيه هيچکدام از نقشهايش دانست. نه نقشي که در سريال خداحافظ رفيق بازي کرد و نه نقشي که در فيلم سينمايي«عادت نميکنيم» دارد.
او سبک خاص خودش را در زندگي دارد. اين بازيگر جوان اين روزها خودش را آماده ميکند تا با گروه نمايش «در پروازهاي خارجي بود که گم شد، ريحانه» به کارگرداني مهدي مشهور به آمريکا برود.
آنها قرار است در جشنواره فرينچ اين نمايش را روي صحنه ببرند و با 200 نمايش از کشورهاي مختلف رقابت کنند.
ميراميني به زبان انگليسي مسلط است، اين نمايشنامه قرار است به زبان انگليسي اجرا شود. با ميراميني 28 ساله درباره سبک و مرام زندگياش همصحبت شديم.
از خانواده شروع کنيم و از سهم آنها در انتخابها و موفقيتهايتان برايمان بگوييد؟
در خانه ما خيلي فضاي دوستانه و خوبي حاکم است. مشوقهاي اصليام پدر و مادرم هستند. مادرم خانهدار است و پدرم کارمند بازنشسته بانک. هيچکدام روحيه و تجربه فعاليتهاي هنري نداشتند اما پدرم خيلي خوب مرا درک کرد و به من کمک کرد که بازيگر شوم.
. . . و تجربه ثابت کرده، دخترهايي که با پدر خود رابطه خوبي دارند معمولا موفقترند.
دخترها با مادرشان هميشه صميمي و راحت هستند. به نظرم پدر اصليترين مرد زندگي هر زن و بزرگ ترين تکيهگاه و پشتوانه است؛ به همين دليل حمايت پدر از دخترش نقش خيلي پررنگ و مهمي در سرنوشت او دارد. پدرم از همان بچگي با من همراه و همدل بود. وقتي در کلاسهاي مرحوم سمندريان ثبت نام کردم پدر و مادرم با من همراهي خوبي داشتند، باورم کردند و با حمايتهاي خود باعث شدند وارد حرفه مورد علاقهام بشوم.
برخي خانوادهها همه جور همراهي و حمايتي را از فرزند خود ميکنند، اما فرد باز هم به نتيجه نميرسد، از اين شاخه به آن شاخه ميپرد و کارهاي مختلف را تجربه ميکند و آخرش هم سرخورده شده و به هدفش نميرسد. شما نظري درباره اين گروه از آدمها داريد؟
به نظرم اين روش زندگي به روحيات افراد بستگي دارد. خيلي کم هستند کساني که از همان ابتدا يک راه مشخص را انتخاب کرده و راهشان را ادامه داده و موفق ميشوند . بعضي از آدمها نميتوانند در يک رشته بمانند و تا آخر عمر يک کار را انجام دهند! از اين شاخه به آن شاخه پريدن هر چند بار منفي دارد اما ميتوان به آن از يک زاويه ديگر هم نگاه کرد. به عبارتي برخي آدمها اهل تجربههاي مختلف هستند و زندگي پرفراز و نشيبي دارند. آنها معمولا با نگاه مثبت به جلو ميروند اگر در کاري موفق نشدند کار ديگري را تجربه ميکنند و اين تغيير را آنقدر ادامه ميدهند تا کار مورد علاقه خود را پيدا کنند. اما واقعيت اين است اگر آدمها از سن کم شروع به جست وجوي رشته مورد علاقه خود کنند، در نوجواني و جواني زودتر ميتوانند در رشتهاي که آن را دوست دارند، متمرکز شوند. من مخالف اين که آدمها کارهاي مختلف را تجربه کنند، نيستم هر چند مخالف اين هستم که کار و رشته مورد علاقه خود را در نيمه راه رها کني. ما به دنيا آمدهايم که زندگي کنيم و زندگي يعني تجربه کردن !
از گفتههاي شما ميتوان به اين نتيجه رسيد که روحيه ريسک کردن داريد؟
خودم اين روحيه را ندارم اما کساني که اين روحيه را دارند را درک ميکنم. هر چند هر کسي از کاري که انجام ميدهد، تجربه خاص خود را دارد و هيچ تجربهاي مشابه هم نيست. معتقدم اگر کسي مثلا در دانشگاه روانشناسي قبول ميشود اما بعد از فارغالتحصيلي يا حتي در زمان دانشجويي متوجه ميشود به اين رشته علاقه ندارد و مثلا طلاسازي را بيشتر دوست دارد، بهتر است بهدنبال طلاسازي برود تا اين که يک عمر خودش را محکوم کرده و در رشتهاي فعاليت کند که هيچ علاقهاي به آن ندارد.
به نظرم سيستم آموزشي کشور ما ايراد دارد به همين دليل کمتر کسي در سن نوجواني متوجه علايق خود ميشود. ما مدرسه ميرويم، اگر رياضيمان خوب باشد، رشته رياضي و فيزيک را ادامه ميدهيم و اگر درس علوممان خوب باشد، رشته تجربي را انتخاب ميکنيم! سيستم آموزشي اين قدرت را به دانشآموزان نميدهد که علاقه خود را در همان سنين پايين پيدا کنند معمولا ما بايد به دانشگاه برويم تا در آنجا متوجه شويم چه رشتهاي را دوست داريم و اين يعني تلف کردن عمر.
اما شما گويا اين بخش تلف شدن عمر را تجربه نکردهايد؟
خوشبختانه خانوادهام نگذاشت اين تجربه را داشته باشم. وقتي به آنها گفتم به رشته هنر و بازيگري علاقهمندم، پدرم پيگيري کرد و مرا در کلاسهاي استاد سمندريان ثبتنام کرد و همين باعث شد زودتر به نتيجه برسم. انتخاب و هدفگذاري در سن کم خيلي مهم است؛ اما بيشتر خانوادهها علايق بچهها را جدي نميگيرند مثلا وقتي بچه آنها در 15 سالگي ميگويد من به هنر علاقه دارم، معمولا از اين گفته او بسادگي عبور ميکنند در حالي که زندگي مال اوست و بايد به خواستههايش توجه شود. به نظرم بهترين کاري که پدر و مادرها براي فرزندانشان ميتوانند انجام دهند اين است که با آنها صحبت کرده و آنها را باور کنند. انتقادات بي اساس نکنند و براساس علاقه مندي خود بچهها آنها را در کلاسهاي آموزشي ثبتنام کنند تا وقتي بزرگ شدند انتخابهاي درستتري داشته باشند.
متولد سال 67 هستيد، در فضاي مجازي که اين روزها بازارش داغ است براي متولدان اين دهه جملات قصار يا لطيفههايي ميسازند مثلا اين که دهه شصتيها نسل سوخته هستند ! آيا شما هم بر اين باوريد محدوديتها و امکانات دهه شصتيها نسبت به دهههاي ديگر کم بود؟
درباره هر نسلي ميتوان اين جملات و لطيفهها را ساخت و گفت که نسل سوخته هستند! دهه 60 خاص بود چون سالهاي بعد از پيروزي انقلاب بود و جنگ هم در اين دهه اتفاق افتاد. جنگ تبعات خاصي دارد که حتما مردم را تحتالشعاع قرار ميدهد. اما من معتقدم با همه اينها هيچ نسلي را نميتوان نسل سوخته دانست. باورم اين است هر چي پيش آيد، خوش آيد. هر اتفاقي که در زندگيام رخ ميدهد بايد اتفاق ميافتاده و پس بهتر است من به جاي نق زدن از هر اتفاقي درس بگيرم و با تجربه بيشتر راهم را ادامه دهم.
شما آدم بيحاشيهاي هستيد نه در فضاي مجازي جنجالي هستيد و نه وارد جمعها و جشنهايي ميشويد که حاشيه دارند، هر چند جوان هستيد و اگر جوياي شهرت باشيد طبيعي است در اين فضاها حضور داشته باشيد. پرهيز شما از اين حاشيهها به چه دليل است؟
به اين موضوع هم از زاويه خودم نگاه ميکنم. هر کس مدل زندگي خودش را دارد. بعضيها دوست دارند در مهمانيها و جشنها حضور داشته باشند يا دوست دارند عکسهاي مختلفي از خودشان در فضاي مجازي منتشر کنند. من با آنها مخالفتي ندارم و نميگويم کار آنها بد است. اما مدل زندگي من اينجوري نيست. واقعيت اين است، دغدغههايم چيز ديگري است در اينستاگرام دوست دارم پستهايي را به اشتراک بگذارم که علاقهمنديهايم را نشان ميدهد ؛ مثلا عکسي از طبيعت که دوستش دارم و يا کتابي که از خواندنش لذت بردهام و تاثير مهمي بر زندگيام داشتهاند.
به هرحال شهرت بخشي از روح بازيگران را راضي ميکند، شما چطور اين بخش از روحتان را راضي ميکنيد؟
همه تلاشم را ميکنم تا رزومه خوبي از خودم به جاي بگذارم. تا اينجاي کار مدعي نيستم که نقشهاي دست اولي را بازي کردهام اما مدعيام نقشهايم را دوست داشتهام؛ چون تجربهاي جديد برايم بودهاند. هميشه به اين فکر ميکنم اگر آن شخصيت و نقش خود من باشم چطور زندگي ميکنم. اين تجربهگرايي که ميتوانم از طريق بازيگري آن را به دست بياورم، برايم لذت بخش است و اين حرفه را برايم جذاب ميکند وگرنه شهرت و حواشي بازيگري برايم چندان اهميتي ندارد.
منبع : jamejamonline.ir
-
يکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱:۴۵:۰۷ PM
-
۵۹۵ بازدید
-
-
چه خبر