بزرگنمايي:
در اين پنج فصلي که از پخش سريال مي گذرد، آنقدر شخصيت تاثيرگذار و مهم کشته و از سريال خارج شده اند که در ابتداي فصل شش تعداد شخصيت هاي مهم و باقي مانده در اين سريال به تعداد انگشتان دو دست هم نمي رسد.
بيوگرافي بازيگران سريال بازي تاج و تخت
جي آر آر مارتين آنقدر کله شق و بي رحم است که نمي توان به هيچ کدام از شخصيت هاي داستان او به چشم شخصيت اصلي نگاه کرد. تا مخاطب احساس مي کند که داستان فلان شخصيت را دنبال کند يا فلان شخصيت را دوست داشته باشد، به سرعت مارتين او را مي کشد.
در اين پنج فصلي که از پخش سريال مي گذرد، آنقدر شخصيت تاثيرگذار و مهم کشته و از سريال خارج شده اند که در ابتداي فصل شش تعداد شخصيت هاي مهم و باقي مانده در اين سريال به تعداد انگشتان دو دست هم نمي رسد. با اين حال به سراغ تاثيرگذارترين چهره هايي رفتيم که هنوز زنده اند و مي توان به بودن شان اميد داشت.
تيريون لنيستر / Tyrion Lannister
او سومين و کوچکترين فرزند تايون و وانا لنيستر است. تيريون يک کوتوله است و به همين دليل مورد تمسخر قرار مي گيرد و او را جن يا نصف مرد صدا مي زنند. تيريون فردي زيرک، شوخ طبع، باسواد و محاسبه گر است و خدمات زيادي براي خانواده اش انجام مي دهد اما در نزد پدرش به دليل نقص ظاهري و در اين که در هنگام تولد موجب مرگ مادرش شده از احترام کمي برخوردار است.
او مي تواند در برابر دشمنانش بسيار بي رحم باشد، با اين حال با کساني که مانند او طرد شده اند و مورد بد رفتاري قرار گرفته اند بسيار مهربان است و با آنان همدردي مي کند.
تيريون رابطه خوبي با برادرش جيمي دارد اما خواهرش سرسي از او متنفر است و قسم خورده او را بکشد.
در طول داستان تيريون بيشترين مسافرت را انجام مي دهد و تعدد اتفاقاتي که براي او رخ مي دهد بسيار زيادتر از باقي شخصيت هاست. پدرش او را به اتهام کشتن جافري پادشاه وقت وستروس به اعدام محکوم مي کند اما در آخرين لحظات به وسيله برادرش جيمي و لرد واريس نجات پيدا مي کند و بالاخره با دست خودش پدرش را به قتل مي رساند. او هم اکنون در حال کمک به دنريس تارگريان است تا او را به تخت پادشاهي برساند. پيتر دينکليج نقش او را در سريال بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
جان اسنو/ Jon Snow
جان اسنو ظاهرا پسر نامشروع ادارد (ند) استارک است. او تحت سرپرستي پدرش در کنار خواهر و برادرهاي ناتني خود رشد کرده. جان وقتي به سن بلوغ نزديک شد، به نگهبانان شب پيوست اما ظاهرا در خصوص اصل و نسب جان اسنو اطلاعات دقيق در دست نيست.
به او گفته شده اواخر قيام رابرت باراتيون عليه تارگرين ها، حدود يک ماه قبل از غارت بارانداز پادشاه به دنيا آمده. ادارد استارک زمان بازگشت از جنگ، بچه اي تازه متولد شده که همان جان اسنو است را با خود به وينترفل آورده و مصرانه خواستار بزرگ شدن او با ساير فرزندانش شد اما چندين و چند نظريه در اين مورد وجود دارد که يکي از آنها اين است که مادر اوليانا استارک (خواهر ادارد استارک و نامزد رابرت باراتيون) و پدرش ايگار تارگرين (همان کسي که ليانا را دزديد) است.
جان اسنو بسيار عادل، مهربان و پايبند به اصول و ارزش هاي اخلاقي و انساني مردمان شمال است ولي همين دل رحم بودن آخر کار دست او مي دهد. او که ب دليل توانايي اش در جنگيدن و نترس بودنش خيلي سريع به مقام فرمانده نگهبانان شب رسيد و به دليل توطئه مخالفانش در قلعه سياه عليه او آن هم براي هم پيمان شدن با وحشي ها و امان دادن به آنها در آخرين دقايق سريال در فصل 5 به قتل رسيد.
از آنجا که جان اسنو يکي از محبوب ترين و در عين حال تاثيرگذارترين شخصيت هاي داستان است، مرگ او بسيار شوک آور بود اما در خصوص مرگ او ابهامات زيادي وجود دارد. کيت هارينگتون نقش او را در اين سريال بازي مي کند.
........................................................................................................................................................
دنريس تارگريان/ Daenerys Targaryen
آخرين بازمانده رسمي خانواده تارگرين هاست. او در دوران نوجواني کاملا زير سلطه برادرش ويسريس بود. ويسريس که سوداي بازپس گيري تاج و تخت خانواده اش را در سر داشت حاضر شد خواهرش را مجبور به ازدواج با کال دروگو يکي از بزرگترين فرماندهان قبايل جنگجوي دوتراکي کند اما عطش ويسريس در اين زمينه زياد از حد بود و باعث شد که به فرمان دنريس که بعد از ازدواج تبديل به کاليسي يا ملکه دوتراکي ها شده بود، به دست کال دروگو کشته شود.
دنريس پس از آن که با توطئه مخالفانش در قبيله دوتراکي ها، شوهرش مي ميرد و پسر در شکمش را از دست مي دهد، با در اختيار داشتن سه اژدهايي که نزد او سر از تخم درآوردند؛ به عنوان مادر اژدها راهي طولاني را طي مي کند تا مثل برادرش تاج و تخت خانوادگي اش را پس بگيرد.
در اين راه دنريس با جورا مورمنت که ابتدا منفعت طلبانه، سپس از روي احساس عميقش نسبت به دنريس به او کمک مي کند همراه مي شود. او دختري است که قصد دارد به عنوان ملکه اي عادل و حامي مردم از او ياد شود و تلاش مي کند انسان دل رحم و مهرباني باشد اما اتفاقات داستان او را از دختري ترسو به ملکه اي تبديل مي کند که به راحتي مي تواند تصميمات خشني بگيرد. در حالي که زمستان نزديک است او هر لحظه به جنگ با وستروس براي فتح تاج و تخت اجدادي اش نزديک مي شود. اميليا کلارک نقش دنريس تارگريان را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
آريا استارک/ Arya Stark
آريا جوان ترين دختر و سومين فرزند ليدي کتلين و ادارد استارک است. او دختري است شجاع که برخلاف خواهر بزرگترش سانسا به مبارزه و اکتشاف علاقمند است. آريا دوست دارد شمشيربازي بياموزد و در مسابقه ها و حتي جنگ ها شرکت کند؛ درست بر خلاف سانسا که علاقمند به فعاليت هاي مرسوم زنان نجيب زاده است.
آريا رابطه بسيار نزديک با برادر ناتني اش جان اسنو دارد. او در طي سفرهايش زيرکي و هوشياري فوق العاده و توانايي بسياري در تطبيق با شرايط سخت را از خود نشان مي دهد.
پس از تراژدي خانواده استارک او در سفري اوديسه وار از وستروس خارج شده و به معبد خدايان بي چهره رسيده است؛ جايي که سرنوشتي عجيب در انتظار اوست. آريا تنها کاراکتري است که حداقل يک فصل مخصوص به خود در تمامي 5 کتاب داشته است. ميسي ويليامز نقش او را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
جيمي لنيستر/ Jaime Lannister
پدر واقعي سه فرزند سرسي برادر اوست. جيمي يک شمشيرزن بسيار ماهر است که در نتيجه خيانت خانواده اش به استارک ها و اسير شدن در دست آنها آسيب هاي روحي و جسمي جبران ناپذيري مي خورد.
جيمي به دليل کشتن شاه ديوانه آن هم زماني که عضو گارد پادشاهي بوده به لرد «شاه کش» معروف مي شود. با اين که يکي از افراد اصلي در پياده کردن نقشه قتل رابرت باراتيون است اما کلا علاقه زيادي به سياست يا توطئه چيني هاي درباران ندارد.
برخلاف خواهرش سرسي با تيريون رابطه خوبي دارد و حتي چندين بار او را از مرگ نجات مي دهد. جيمي فصل به فصل در داستان تبديل به آدم سمپاتيک تري شده و الان کمتر مخاطبي است که به اندازه سرسي از او متنفر باشد، ضمن اينکه نشانه هايي از علاقه به کسي خير از خواهرش را زماني که اسير محافظ غول پيکر کتلين استارک يعني برن از تارث بود از خود بروز داد که جاي اميدواري دارد. نيکوليج کوستر والدائو بازيگر نقش جيمي لنيستر است.
.........................................................................................................................................................
پيتر بيليش/ Peter Baelish
پيتر بيليش که او را با نام انگشت کوچيکه هم مي شناسند در يک خاندان کوچک و ناشناخته به دنيا آمده است. او که علاقه زيادي به کاتلين استارک داشت کل زندگيش را صرف تلاش براي فرار از مقام کوچکش و تبديل شدن به چيزي فراتر کرده است.
بيليش مهارت هاي قابل توجهي در تجارت و اقتصاد دارد. او همچنين استاد دسيسه هاي درباري است. نبوغ او تنها با ميزان جاه طلبي و ترقيات سياسي اش قابل مقايسه است.
او گاهي اوقات به خاطر غير اشرافي بودنش توسط لردهاي بالا مقام، دست کم گرفته مي شود و همين موضوع آنها را دچار مصيبت هاي زيادي مي کند اما هنوز هم کسي نمي داند در مغز او چه مي گذرد. آيدن گلين نقش لرد بيليش را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
سرسي لنيستر/ Cersei Lannister
همسر رابرت باراتيون، دختر تايوين لنيستر، برادر تيريون و جيمي لنيستر و مادر دو پادشاه. سرسي بي اندازه بي رحم و سيّاس است. تنها چيزي که مي شناسد قدرت است. حاضر است همه چيز و همه کس را کنار بزند تا به قدرت برسد و اتفاقا به خوبي توانايي اين کار را دارد.
جرقه هاي تراژدي خانواده استارک با نقشه شوم او عليه ادارد (ند) استارک آغاز مي شود، آن هم زماني که ادارد استارک فهميده بود فرزندان رابرت باراتيون فرزندان واقعي او نيستند و بالطبع جانشينان او براي پادشاهي.
با همه اينها او ديوانه وار فرزندانش را دوست دارد و هر کسي که بخواهد ذره اي گزند يا آسيب به آنها برساند، سرسي را دشمن خود کرده است. او به شدت از تيريون متنفر است و حتي تمام تلاش خود را براي کشتن او به کار مي بندد اما تيريون قفسر در مي رود ولي در عوض به شکل گناه آلودي عاشق برادرش جيمي است.
البته سرسي با همه ادعايش در فصل پنج ضربه سنگيني خورد، ضربه اي که بي شک او را تبديل به ماري زخمي و منتظر براي انتقام کرده است. لينا هيدي بازيگر نقش سرسي لنيستر است.
.........................................................................................................................................................
مليساندر/ Melisandre
مليساندر زني مرموز است که اعتقاد کاملي به خدايش و تصاويري که به او در آتش نشان مي دهد دارد. او با آرامش تمام با کساني که به او شک دارند برخورد مي کند و پيروان خدايان ديگر را مسخره کرده و به آنان فريب خورده مي گويد.
برخلاف خيلي هاي ديگر که قدرت پيشگويي دارند، او به تفاسيرش از تصاويري که در آتش مي بيند کاملا مطمئن است. او مي کوشد خودش را فردي مرموز، ساکت و قدرتمند نشان دهد. او چندين بار استنيس باراتيون را با جادوهايش نجات داد که مهمترين کارش فرستادن جادوي سياه براي رنلي برادر کوچک اسنيس و کشتن او بود.
مليساندر با توجه به قدرت جادوگري اش يکي از معدود اميدهاي بازگرداندن زندگي به جان اسنو است. کريس فن هوتن نقش مليساندر را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
سانسا استارک/ Sansa Stark
سانسا درست برعکس آرياست. او مثل يک بانو بزرگ شده و نگرش مرسوم زنانه به محيط اطرافش دارد. به موسيقي، شعر، آوازخواني، رقص، قلاب دوزي و ساير فعاليت هاي مرسوم زنانه علاقه دارد و مثل بسياري از دختران هم سن و سال خود، عاشق آوازها و داستان هاي عاشقانه و پرماجراست، خصوصا داستان هايي در مورد شاهزاده هاي خوش قيافه اما با آغاز تراژدي خانواده استارک به منجلاب سهمگيني مي افتد.
ابتدا زن جافري مي شود، بعد زن تيريون و دست آخر هم همسر رمزي بولتن. او از زمان مرگ خانواده اش حتي يک روز خوش هم نديده است. روز به روز آتش انتقام در سانسا شعله ورتر مي شود و او را جسورتر مي کند و در اين مسير، سادگي و معصوميت کودکانه اش بيشتر از بين مي رود. سوفي ترنر نقش سانسا استارک را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
رمزي بولتون/ Ramsay Bolton
او يک ديوانه تمام عيار است. پسر نامشروع روس بولتون که تمام تلاشش اين است که به اصل و نسب پدرش متصل شود تا به اين ترتيب به جانشيني او و احتمالا حکومت بر سرزمين هاي شمالي برسد.
او ساديسم شکنجه و کشتن دارد. بلايي که او سر تيون گريجوي آورد را خدا سر بنده اش نياورد؛ هيچ وقت. بعد از شاه جافري او را مي توان لزج ترين و منفورترين شخصيت دنياي بازي تاج و تخت دانست. هر کس ديگري هم جاي سانسا بود قطعا از دست اين هيولا خودش را از بالاي برج به پايين پرت مي کحرد. اگر همين الان مارتين او را بکشد، قطعا همه دعا به جان اين نويسنده خواهند کرد. ايوان رئون نقش رمزي بولتون را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
سمول تارلي/ Samwell Tarly
سمول فرزند نخست لرد رنديل تارلي و همسرش مليسا فلورنت بود. لرد رنديل که از او به عنوان يکي از بهترين فرماندهان نظامي هفت پادشاهي ياد مي شد، هر آنچه در توان داشت براي تربيت فرزندش به عنوان جانشيني مناسب انجام داد ولي سمول نتوانست جنگجوي خوبي شود.
وقتي به سم به سن بلوغ رسيد، پدرش با صراحت به او گفت که لايق شمشير اجدادي خاندانش نيست و اينکه بايد به نگهبانان شب بپيوندد و نام خانوادگي اش را کنار بگذارد تا سد راه وراثت برادر کوچکترش نباشد.
سم در قلعه سياه با جان اسنو آشنا و تبديل به بهترين رفيق و حامي او مي شود. او اولين کسي است که در طول داستان با استفاده از خنجر شيشه اژدها يکي از وايت واکرها را براي نجات دختري وحشي به نام گيلي مي کشد.
در مهمترين لحظاتي که جان اسنو به او نياز داشت او براي رسيدن به مقام استادي و حفظ جان گيلي و بچه کوچکش که به آنها علاقه پيدا کرده، قلعه سياه را ترک مي کند. سم با توجه به خصوصياتش و سير طبيعي تکامل شخصيتش احتمالا يکي از عناصر مهم بازي تاج و تخت خواهد بود. جان بردلي نقش سمول تارلي را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
داووس سيورث/ Davos Seaworth
داووس سيورث که عموما شواليه پياز ناميده مي شود، در گذشته يک قاچاقچي بود اما بعد از قيام رابرت باراتيون به مقام شواليگي رسيد و تبديل به وفادارترين و مورد اعتمادترين حامي اتنيس براتيون شد.
او مرد بسيار محتاط و عاقلي است که در بسياري مواقع موجب نجات استنيس شد و استنيس تنها زماني شکست خورد که او را در کنار خود نداشت.
او در پايان فصل پنج دوباره به قلعه سياه بازگشته است و بايد ديد سرنوشت او در فصل هاي بعدي چه خواهد بود. بعيد است مارتين که او را از چند مهلکه خطرناک نجات داده به اين زودي ها بي خيال او شود. ليام کانينگهام نقش داووس سيورث را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
تئون گريجوي / Theon Greyjoy
تيان گريجوي تنها پسر زنده و وارث لرد بيلون گريجوي است که با پايان شورش گريجوي به عنوان گروگان به قيموميت لرد ادارد استارک درآمد. خانواده استارک ها او را مثل پسر خودشان بزرگ کردند اما او خر نمک خورد و نمکدان شکاند و در زماني که خانواده استارک ها مشغول جنگ بودند به وينترفل حمله کرد و برادر معلول استارک ها «برن» را بي خانمان کرد.
تئون دوران تلخي را زير شکنجه هاي رمزي بولتون و بي توجهي هاي پدرش گذراند و به نظر مي رسد دوران رستگاري اش با نجات سانسا آغاز شده. الفي الن نقش تئون گريجوي را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
برن استارک/ Bran Stark
برندون استارک که مختصرا برن ناميده مي شود، دومين پسر لرد ادارد استارک است. زندگي برن بعد از سقوطي که به وسيله هل دادنش توسط جيمي لنيستر اتفاق افتاد و منجر به فلج شدنش شد، به طور کامل تغيير کرد و حالا او براي حرکت کردن نيازمند به خدمتکارشان هودور است.
او پس از فتح قلعه وينترفل توسط بولتون ها به همراه ميرا، هودور و جوجن فرار مي کند و بعد هم به ديوار که مي رسد در چاهي آن سوي ديوار ناپديد مي شود. هنوز خبري از او در دست نيست اما با توجه به اهميت شخصيت برن او احتمالا در فصل شش به داستان بازمي گردد و نقش مهمي در روند ماجراها ايفا مي کند. آيزاک همپستيد - رايت نقش برن استارک را بازي مي کند.
.........................................................................................................................................................
برين از تارث/ Brienne of Tarth
برين، دوشيزه تارث که گاهي اوقات ديگران به تمسخر او را برين خوشگله صدا مي کنند، يکي از اعضاي خاندان تارث است. او تنها فرزند زنده و وارث لرد سلوين تارث است. به دليل درشت اندام بودن و ظاهر نخراشيده اش به زن ها شباهت ندارد و هميشه مورد تمسخر اطرافيانش بوده است.
برين محافظ قسم خورده رنلي باراتيون بود و او را به شدت دوست داشت. پس از مرگ رني مصمم مي شود انتقام او را از استنيس بگيرد اما مدتي بعد خود را متعهد مي بيند که به دستور کتلين استارک جيمي لنيستر را به مقر پادشاهي ببرد و دختران کاتلين استارک را بازگرداند اما اين اتفاق رخ نمي دهد و پس از مرگ کاتلين او قسم خورده جيمي لنيستري مي شود که حالا رابطه خوبي با او پيدا کرده. جيمي به او دستور مي دهد که سانسا استارک را پيدا کند و او راهي ماموريتي دشوار مي شود که به نظر نتيجه و عاقبتش در فصل شش مشخص خواهد شد.
.........................................................................................................................................................
نگهبانان شب / The Night’s Watch
گروهي از مردان که در محل ديوار نگهباني مي دهند. لباس سرتاسر سياه مي پوشند و سوگند خورده اند که تا آخر عمر خود ازدواج نکنند و بچه دار نشوند. وظيفه نگهبانان شب حفاظت از وستروس در برابر خطر اقوام وحشي و موجودات افسانه اي سرزمين هاي شمالي است.
افرادي که داوطلبانه به اين گروه پيوسته اند مي توانند ديوار را ترک کنند اما مجرمين و فراري هايي که به ديوار تبعيد شده اند هميشه همانجا مي مانند و مجازات کساني که سوگند خود را مي شکنند مرگ است.
به خاطر لباس هاي سياه شان به آنها کلاغ ها و برادران سياه هم مي گويند. در اهميت نگهبانان شب همين کافي است که تمام جنگ هاي داخلي در وستروس به دليل اطمينان آنها از محافظت شدن در برابر نيمه شمالي ديوار است. يعني به عبارت ديگر وستروسي ها فعلا خوشي زير دل شان زده وگرنه اگر ديوار سقوط کند، همه آنها در معرض نابودي قرار مي گيرند.
.........................................................................................................................................................
مردمان آزاد (وحشي ها)/ Free Folk
به ساکنين شمال ديوار مردمان آزاد مي گويند که اهالي وستروس به دليل خشونت ذاتي آنها لقب وحشي ها را به آنها داده اند. سرزمين هاي آنسوي ديوار در تمام طول سال بسيار سرد است اما با اين حال مردمان آزاد در آنجا سکوت دارند.
آنها در روستاهاي کوچکي پراکنده شده اند و به صورت قبايل در سرتاسر آن سوي ديوار، از دورترين مناطق قابل دسترس تا نزديکي هاي ديوار زندگي مي کنند. آنها تاکنون چندين بار با هدف فتح ديوار به آن حمله کرده اند که هر بار از نگهبانان شب شکست خورده اند.
.........................................................................................................................................................
ديگران (وايت واکر)/ Others
اين موجودات افسانه اي در سريال به نام «وايت واکر» معروف اند. «آدرها مرده نيستن. اونا عجيب، زيبا و فکر مي کنم جن هايي از جنس يخ يا چيزي شبيه به اون هستند، نوع متفاوتي از زندگي، فراي انسان، موزون و خطرناکند.» اين تعريف مارتين از وايت واکرهاست.
بنا بر افسانه ها، وايت واکرها اولين بار تقريبا 8000 سال پيش از وقوع داستان فعلي ظاهر شدند. در طول زمستاني که يک نسل طول کشيد و دوره اي از تاريکي که به شب طولاني شناخته مي شود.
آنها شمشيرزناني ممتازند و از شمشيرهاي نازک کريستالي استفاده مي کنند که گفته مي شود آنقدر سردند که هر جسمي را که با آنها در تماس باشد، خرد مي کنند، از جمله شمشيرهاي فولادي که نگهبانان شب در خدمت دارند.
شيشه اژدها و فولاد والريا تنها ابزاري است که مي توان با آن وايت واکرها را نابود کرد. در داستان فعلي سمول تارلي و جان اسنو تنها کساني هستند که توانسته اند وايت واکر بکشند.
.........................................................................................................................................................
وايت ها/ Wights
وايت ها انسان ها و موجودات مرده اي هستند که توسط وايت واکرها دوباره جان مي گيرند، آن هم زماني که سرماي دروني وايت واکرها آنها را لمس مي کند. هر کس که در برابر وايت واکرها شکست مي خورد، بايد سوزانده شود، وگرنه مرده ها به عنوان خدمتکاران وايت واکرها دوباره برخواهند خواست.
اوج تقابل وايت ها و انسان ها برمي گردد به اپيزود هشت از فصل پنج، زماني که جان اسنو براي نجات وحشي ها نزد آنها مي رود و رفتن او همزمان مي شود با حمله وايت واکرها به قبايل وحشي، نتيجه اين حمله کشته شدن هزاران نفر از وحشي ها و جان گرفتن دوباره آنها در قالب وايت به دست فرمانده وايت واکرها بود.
آنها شباهت زيادي با زامبي ها دارند. به خاطر مرده بودن، دردي احساس نمي کنند و بي توجه به جراحت شان به جنگيدن ادامه مي دهند.
منبع : مجله آهنگ ايده آل