آخرین اخبار

نيويورک تايمز: اصغر فرهادي، بزرگترين کارگردان ايراني و استاد حذف هاي معنادار سينما

نيويورک تايمز: اصغر فرهادي، بزرگترين کارگردان ايراني و استاد حذف هاي معنادار

  بزرگنمايي:

چه خبر - فرهادي از کودکي در روزهاي جنگ تا رفيع‌ترين جايگاه سينماي جهان

اصغر فرهادي، موفق‌ترين کارگردان تاريخ سينماي ايران، شايد علاقه چنداني به سياست جهاني نداشته باشد، اما سياست جهاني به او بسيار توجه دارد. در 27 ژانويه 2017، کمتر از يکهفته پس از اينکه "فروشنده"، هفتمين فيلم سينمايي فرهادي براي بهترين فيلم غير انگليسي زبان نامزد اسکار شد، رئيس جمهور ترامپ فرمان حکومتي 13769 را امضا کرد، فرماني که به نام جلوگيري از ورود مسلمانان شناخته شد. تحت شرايط اين فرمان شهروندان هفت کشور عمدتاً مسلمان نشين، از جمله ايران براي مدت 90 روز از ورود به آمريکا منع شدند (که البته زمان برد تا رئيس جمهور جديد بفهمد "چه بلايي سر خود آورده است").

بيشتر بدانيد : اصغر فرهادي هم از شرکت در اسکار محروم شد!+تکذيبيه

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
اصغر فرهادي

براي فرهادي که خود در مسائل بشري چيره‌دست است و فيلم‌هاي پايانِ بازش که سرشار از جزئيات و ريزه‌کاري درباره گسست‌هاي فرهنگي است و از طرف مخاطبان ايراني و همينطور تماشاگران جهاني مورد تشويق قرار گرفته، فرمان ترامپ هم از نظر اخلاقي و هم از نظر عقلاني توهين آميز به حساب مي‌آمد. در بيانيه‌اي که دو روز بعد منتشر شد، او تصميمش را مبني بر عدم حضور در مراسم اسکار اعلام کرد و همچنين به تاريخچه "تحقير متقابل" اشاره کرد که در پس خصومتهاي امروز ايران و آمريکا پنهان است. با توجه به شرايط (مجازات جمع وسيعي از پيروان يک دين ) استفاده او از واژه "متقابل" نشانگر متانت فوق‌العاده وي بود، واژه اي که تماشاگران فيلمي که به خاطر آن نامزد شده بود ازشنيدن آن تعجب نکردند چون در فيلم هم با يک نگاه تحقيقي روانشناختي دقيق به بررسي ادعاهاي متقابل طرفيني که تحقير شده بودند مي پرداخت.

بيشتر بدانيد : فوري: تصميم نهايي اصغر فرهادي براي حضور يا عدم حضور در مراسم اسکار

بيشتر بدانيد : فرهادي چگونه به ترامپ ثابت کرد فضاي امريکا نيز در دست ايرانيان است؟

ايران از نظر زماني يازده ساعت و نيم از لس‌آنجلس جلوتر است. به ساعت تهران سحر گاه بود و فرهادي همراه خانواده و جمعي از دوستان نزديکش نشسته بودند تا هشتاد و نهمين دوره مراسم اسکار را تماشا کنند. تلويزيون ايران مراسم را پوشش نمي‌دهد، اما فرهادي‌ مانند بسياري ديگر ديش‌هاي غيرقانوني ماهواره در اختيار دارد تا به شبکه‌هاي خارجي دسترسي داشته باشد. (فرهادي با پريسا بخت‌آور ازدواج کرده است ، کارگردان سينما و تلويزيون که اولين فيلم سينمايي‌اش "دايره زنگي" محصول 2008 درباره زوج جواني است که سعي دارند با نصب ديش هاي ماهواره در آپارتمانهاي تهران پول به دست بياورند.) اين بشقاب‌ها البته هميشه قابل اعتماد نيستند، همانطور که در روز پخش مراسم دستگاه ماهواره خانه او دچار مشکل شد. تعميرکاري هم که نيمه شب از خوابش زده و آمده بود نتوانست کاري کند. دست آخر دوستي از آن سر شهر که با استفاده از اينترنت و وي پي ان به نمايش زنده مراسم دسترسي پيدا کرده بود، ارتباط راه دوري بين کامپيوتر خود و لپ‌تاپ فرهادي برقرارکرد و جمع خانواده و دوستان گرد لب تاپ حلقه زدند تا شرلي مک‌لين و شارليز ترون را ببينند که نام برنده اسکار را "فروشنده" اعلام مي‌کنند.

بيشتر بدانيد : فروشنده اصغر فرهادي برنده اسکار 2017 شد+ويدئو

فرهادي از دو ايراني- آمريکايي به نامهاي فيروز نادري؛ دانشمند سابق ناسا و انوشه انصاري؛ سرمايه‌گذار علمي و نخستين زن توريست فضايي درخواست کرد تا نماينده او در مراسم باشند. (نادري مي‌گفت آنها انتخاب شده اند تا نشان دهند مرزها از بيرون کره خاکي ناپيدا هستند.) همزمان با آرام شدن فضا درخانه فرهادي، نماينده‌هاي او در لس‌آنجلس به روي صحنه رفتند.

انصاري که متن سخنراني نوشته شده توسط فرهادي را مي خواند گفت :

"به احترام مردم کشورم" و شش کشور ديگر که مورد هدف فرمان اجرايي ترامپ قرار گرفتند انجا غايب است . سخنراني با موضوع تقسيم بندي جهان به "ما" و "دشمنان ما" و رسيدن به اين نکته که ترامپ در پي"توجيه فريبکارانه اي براي خشونت و جنگ" است ادامه پيدا کرد. جملات فرهادي در سالن دالبي در حالي با تشويق بسيارگرم حاضران مواجه شد که از طرف مفسر محافظه‌کار لورن کولي دبير نشريه واشينگتن اگزماينر قابل پذيرش نبود. کولي و ديگر کارشناسان از اين دست شايد اين نکته را درک نکنند که لحن و گفتارشان به شدت با همتايان محافظه‌کارشان در ايران شباهت دارد، همان‌هايي که غالباً فرهادي را به دلباختن به مخاطبان خارجي با ارائه تصويري منفي از وطنش متهم مي‌کنند.

بيشتر بدانيد : اسکار 2017: انوشه انصاري و فيروز نادري, نمايندگان اصغر فرهادي بر فرش قرمز+عکس

جدايي نادر از سيمين

حقيقت البته بسيار پيچيده‌تر از اين است. فرهادي همانگونه که خود مي‌گويد، آموخته در فيلمهايش به آرامي حرف بزند، و اين به خاطر اعتمادي ست که به تماشاگرش به جهت درک مفاهيم دارد. در نماي افتتاحيه "جدايي نادر از سيمين" (2011) که آن هم برنده اسکار بهترين فيلم غير انگليسي زبان شد، زن و مردي را مي‌بينيم، زن شالي به سر دارد (مانند همه زنهاي ايراني که ملزم به حفظ حجاب در مکانهاي عمومي هستند)، مستقيم به دوربين نگاه مي‌کند و گرفتاري‌اش را شرح مي‌دهد. پس از سالها زندگي مشترک در آستانه جدايي هستند، و هريک به دنبال کسب حضانت فرزندشان که دختري 12 ساله است. با شروع بگو مگوي متوجه مي‌شويم آنها در دادگاه طلاق هستند.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
جدايي نادر از سيمين

(زن مي‌خواهد کشور را به خاطر زندگي دخترشان ترک کند و مرد مي خواهد بماند تا از پدر پيرش که آلزايمر دارد مراقبت کند.) کسي که در دادگاه مخاطب آنها ست قاضي است، هرچند به نوعي مي‌توان خود تماشاگر را نيز مخاطب آنها فرض کرد، هماني که هر بار فرهادي در رويه‌هاي اخلاقي‌اش او را در جايگاه قضاوت مي‌نشاند. زن مي‌گويد: "بعنوان يک مادر ترجيح مي‌دهم دخترم در چنين شرايطي بزرگ نشود." قاضي که گيج شده، در حاليکه خودش را همچنان نمي‌بينيم و صدايش را مي‌شنويم مي‌پرسد: "کدام شرايط؟" و جوابي دريافت نمي‌کند. فرهادي استاد حذفهاي معنا دار ما را به سرعت به صحنه بعدي مي برد - اما ايرانيان و کساني که با شرايط اجتماعي که زنان ايراني در آن زندگي مي کنند آشنا هستند، به خوبي معني شرايطي که به آن اشاره مي‌شود را درک مي‌کنند.

بيشتر بدانيد : نگاهي به ديالوگ‌‌ها و نماهاي كليدي «جدايي نادر از سيمين»

بيشتر بدانيد : «جدايي نادر از سيمين» قوي‌ترين فيلم اصغر فرهادي

فرهادي جايي گفته است: "باور دارم هنر در مقابل سانسور مثل آب است در برابر سنگ. آب بالاخره راهي براي عبور از اطراف سنگ پيدا مي‌کند."

آخرين فيلم فرهادي: "همه مي‌دانند"

"همه مي‌دانند" آخرين فيلم فرهادي، از 8 فوريه در ايالات متحده به نمايش عمومي در خواهد آمد، اما کارگردان در مراسم افتتاحيه حاضر نخواهد بود. او از زمان به قدرت رسيدن ترامپ به اينجا سفر نکرده است. "افراطيون و تندروها، در ايران و ايالات متحده، هر جا که ببينيدشان بسيار شبيه هم هستند." اين را اصغر فرهادي 46 ساله در دسامبر به من گفت.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
"همه مي‌دانند" آخرين فيلم اصغر فرهادي

در اسپانيا بوديم، صندلي عقب يک ماشين شاسي بلند نشسته بوديم و با سرعت زياد در اتوباني به سوي توره‌لاگونا مي‌رفتيم، روستايي به فاصله يکساعت از شمال مادريد، جايي که "همه مي‌دانند" آنجا فيلمبرداري شده بود. وقتي معلوم شد که ادامه خصومت ايراني-آمريکايي ملاقات من با او در تهران را غير قابل پيش‌بيني مي‌کند، فرهادي با احساس وظيفه‌اي که به مرور فهميدم خصيصه ذاتي‌اش است، براي انجام مصاحبه اسپانيا را پيشنهاد داد.

بيشتر بدانيد : نقد فيلم «همه مي‌دانند» اصغر فرهادي؛ شاهکار يا فاجعه؟!

بيشتر بدانيد : اصغر فرهادي با همه مي دانند منتقدان را غافلگير نمود

تهران به مادريد سفري است که از سال 2013 فرهادي به تناوب انجام داده است، که در يکي از آن سفر ها اولين ملاقاتش با پنه‌لوپه کروز و خاوير باردم ترتيب داده شد تا ايده ساخت فيلمي درباره يک خانواده از روستايي در اسپانيا را در ميان بگذارد که اسرار آنها در طول يک عروسي آخر هفته فاش مي‌شود. فيلم "گذشته" را قبل تر از آن ساخته بود، فيلمي فرانسوي و اولين توليد او در خارج از ايران. بسياري از کارگردانان هنگام قبول پروژه‌اي در خارج از کشورشان با احتياط برخورد مي‌کنند، حس تنها ماندن در قاره‌اي ديگر دارند، جايي که زبانشان را نمي‌دانند و از فرهنگ عامه ‌اش اطلاعات کمتري دارند. فرهادي که فردي جهان -وطن و دنيا ديده است چنين نگراني هايي ندارد. او مي‌گويد: "طعم عشق و طعم نفرت در هر کجاي جهان يکسان است." فرهادي از امير نادري نقل قول مي‌کند، کارگرداني که فيلم "دونده"‌اش در سال 1984 اولين فيلم ايراني پس از انقلاب بود که شهرت جهاني کسب کرد: "اين و اين در همه جاي دنيا يک معني مي‌دهند.”با دست راستش پشت دست چپش مي زند و سپس با همان دست، پشت دستش را نوازش مي کند. "اين" (حرکت اول) "خشونت است، و اين" (دومي) "مهر. ومبناي سينما همين دو اصل است."
روز آفتابي و سردي بود، همزمان که از حومه صنعتي مادريد خارج مي‌شديم، کوههاي پر برف سييرا د گواداراما از سمت ديگر نمايان مي‌شدند، فرهادي رو به سوي پنجره کرد تا نظري به بيرون بيندازد. موهاي تيره جلوي سرش عقب رفته اما به شکلي که چهره اش را دلپذير و با تجربه جلوه مي‌دهد. عينک حساس به نور آفتاب به چشم دارد ( يک لحظه سرم را از روي دفتر يادداشتم بلند کردم تا نگاهش کنم و متوجه شدم ديگر نمي‌توانم چشمهايش را ببينم) با ريشي که رگه‌هايي از رنگ نقره‌اي جا به جا در آن پيداست. لباسش بيشتر شبيه ايراني‌هاي ليبرال طبقه متوسط فيلمهايش است، يا بهتر است بگويم شبيه ليبرال هاي طبقه متوسط در همه دنيا: جين آبي، پلوور يقه گرد قرمز و اورکت سياه نيمه بلند. با اينکه به شکل آراسته‌اي انگليسي حرف مي‌زند، اما ترجيح مي دهد از مترجم استفاده کند؛ شهرام ، مهاجر تنومند ايراني با کلاه پشمي خاکستري مقابل ما نشسته . همراه ديگري که با ماست احمد طاهري ست، يک ايراني ديگر که در اسپانيا زندگي مي‌کند و در واقع مترجم اسپانيولي فرهادي در "همه مي‌دانند" بوده است.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
اصغر فرهادي و پنه‌لوپه کروز و خاوير باردم

مانند فيلمهاي پيشين فرهادي، فيلم آخرش درباره حادثه اي ست که بيرون از قاب رخ مي‌دهد . در "درباره الي" (2009) اين اتفاق ناپديد شدن يا احتمالاً غرق شدن شخصيتي است که عنوان فيلم برگرفته از نام او است. در "فروشنده" اين واقعه يک تجاوز جنسي است (يا حداقل به نظر مي‌رسد اينگونه است ) که ماهيت دقيقش مبهم باقي مي ماند، زيرا قرباني آنقدر آزرده شده که نمي‌تواند درباره آن حرف بزند. در "همه مي‌دانند" دختر نوجوان يکي از مهمانان عروسي ربوده مي‌شود. همآنطور که انتظار داريم، اين ماجرا مي‌تواند در يک ساعت و نيم به هراسي درگيرکننده بدل شود، اما فرهادي بيش از آنکه به پيچشهاي داستاني سرگرم شود، علاقه‌مند به مکاشفات روانشناسي حاصل از درگيري شخصيتها است.
"براي شناخت بهتر شخصيتها، به بحران احتياج دارم." او شيوه روشمند خود را اينگونه توضيح مي‌دهد: "جمعي را در يک آسانسور در نظر بگيريد. اگر آسانسور از طبقه اول تا شانزدهم بي هيچ مشکلي بالا برود، هيچکدام از آنها به شناخت از ديگري نخواهد رسيد. اما اگر بين طبقه 15 و 16 براي نيم ساعت گير کند... خب، احتمالا باب آشنايي بين آنها باز مي‌شود.ما در بحران است که شخصيت حقيقي مان را نشان مي‌دهيم."
درست همان لحظه خودمان با بحراني در مدل کوچکتر مواجه شديم. يک افسر راهنمايي و رانندگي با عينک آفتابي و بادگير زرد فسفري بر تن که کنار بزرگراه در کمين ايستاده بود، ماشين ما را متوقف کرد. پس از چند سؤال کوتاه از راننده نگاهي به صندلي عقب انداخت و متوجه شد فرهادي، شهرام و طاهري کمربند نبسته‌اند. ظاهراً تقدير به سراغمان آمده بود. افسر براي گرفتن دستور العمل يا احتمالاً فراخوان نيروي ها ي کمکي! بي‌سيم زد. وقتي معلوم شد قدرت مأمور قانون کاملاً بر ما تحميل شده (يا به عبارتي قرار نيست به اين زودي ها از آنجا برويم)، فرهادي از موقعيت استفاده کرد و همان کاري که معمولاً طي روزهاي ملاقاتمان مي‌کرد را انجام داد؛ از ماشين بيرون رفت تا سيگارش را بکشد.
تصورش سخت نيست يکي از غول‌هاي سينماي جهان (مثلاً فون تريه) در چنين موقعيتي قرار بگيرد و کارت "مي‌دوني الآن داري با کي حرف مي‌زني؟” را براي افسر پليس رو کند . فرهادي اما به نظر از موقعيت جفنگ پيش آمده لذت مي‌برد. در حاليکه پشت به باد کرده بود با لبخندي گفت: "در ايران حداقل مي‌تواني با افسر حرف بزني. اولش با قدرت به سمت تو مي‌آيند، اما کمي بعد در حاليکه سر شوخي باز شده، با يک تذکر راهي‌ات مي‌کنند تا بروي." بعد از مدت کوتاهي دوباره سراغ موضوع سانسور مي‌رويم: "هر کارگرداني شيوه مواجهه خود را براي مقابله با آن پيدا مي‌کند. اين که ادعا مي کنند محدوديت مي‌تواند باعث بروز خلاقيت بيشتر شود در کوتاه مدت درست است اما در طولاني مدت ريشه خلاقيت را خشک و ويران مي‌کند." با لحني اندوهگين کارگردانان ايراني که مجبور به مهاجرت شدند را بر مي‌شمرد؛ بهرام بيضايي، نادري ،پرويز کيمياوي .
موفقيت فرهادي که در وطن و خارج آن مورد تحسين قرار گرفته و اختيار ساخت فيلم در هر کجاي جهان با بازيگران طراز اول را دارد بسيار قابل توجه است.من شخصاً درباره امن بودن موقعيت او در ايران کنجکاو بودم، که آيا نگران سرنوشتي آسيب‌پذير همچون پناهي نيست؟ يا اينکه– مثل برخي شخصيتهايش- روياي مهاجرت دائمي به غرب ندارد؟

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
اصغر فرهادي

پيش از آنکه سؤالم را بپرسم طاهري که تمام اين مدت به آرامي در حال مذاکره با افسر بود با يک خبر جديد سر رسيد. خبر داد که فرهادي به خاطر اينکه مهمان خارجي ست مشمول جريمه نمي شود، اما او و شهرام هر يک 100 يورو جريمه شده‌اند. مدتي در سکوت همانجا ايستاديم و به خبر رسيده فکر کرديم.“خب اين از سانسور هم جدي تر است." فرهادي اين را گفت و همگي خنديديم.
فرهادي سال 1972 در اصفهان، استاني در مرکز ايران متولد شد. وقتي 8 ساله بود نام شهر محل تولدش از همايون‌شهر به خميني‌شهر تغيير يافت. هجده ماه بعد از اينکه آيت الله روح‌الله خميني به رهبري رسيد، صدام حسين از ترس بروز شورش در عراق و در پي بهره‌برداري از هرج و مرج پس از انقلاب در کشور همسايه، نيروهايش را به مرز غربي ايران روانه کرد، و اين آغاز جنگي بود که هشت سال بطول انجاميد. اصفهان که مرکز استان بود چند بار زير بمباران قرار گرفت. روزي برادر بزرگ فرهادي از مدرسه به خانه برنگشت؛ از خانه فرار کرده بود تا بعنوان داوطلب عازم جبهه شود. ماه ها طول کشيد تا پدر و مادر فرهادي از جاي او باخبر شوند و به خانه برش گردانند. فرهادي که خود حس وطن‌دوستي شديدي داشت آنزمان آرزو مي‌کرد کاش چند سال بزرگتر بود تا مي‌توانست او هم مثل برادرش به نيروهاي داوطلب ملحق شود.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
فيلم فروشنده اصغر فرهادي

در طي درگيري با عراق، سينماهاي ايران گاهي فيلمي تبليغاتي متفقين درباره جنگ جهاني دوم را نمايش مي‌دادند. (با ايده تهييج حس ميهن‌دوستي از طريق همسان سازي صدام با هيتلر.) وقتي براي اولين بار فرهادي پا به سالن سينما گذاشت يکي از همين فيلم‌ها در حال نمايش بود. البته اين پيش از شروع جنگ بود. با بچه‌هاي فاميل سوار يک اتوبوس به اصفهان رفتند. دير رسيدند و در ميان نمايش فيلم وارد سالن سينما شدند، با اينحال فرهادي مسحور شده بود. قهرمان اصلي فيلم عضو گروه مقاومت در اروپاي شرقي بود که در آخر نازي شرور را به قتل مي‌رساند. روزهاي بعد از آن فرهادي مدام به صحنه‌هايي که از دست داده و نديده بود فکر مي‌کرد و سعي داشت در ذهنش آنها را براي خود بسازد. روز قبل از سفرمان به توره‌لاگونا به من گفت: "به من اين احساس را مي‌داد که انگار خودم دارم فيلم را در ذهنم مي‌سازم." روايتهاي پر ايهام او تماشاگر را در تجربه مشارکت مشابه اين درگير مي‌کند. او جايي گفته است: " دلم نمي‌خواهد فيلم براي تماشاگر تمام شود. دوست دارم فيلم با همه سؤالاتش همچنان در ذهن بيننده باقي بماند و ساخته شود."
سينما براي مدتها در صف اول درگيري‌هاي سياسي ايران قرار داشته است. اصطلاح موج نو که در اوايل دهه 1960 بروز کرد فقط به مقابله با فيلمفارسي که فرمولي بود مسلط بر سالنها سينما و تحت تأثير سينماي هاليوود، برنخاست، بلکه به نوعي مخالفتي بود با پروژه ترغيب به غربي سازي. اين دوره مصادف بود با انتشار رساله جلال آل احمد "غربگرايي" (1969)؛ فراخواني مستحکم براي استقلال فرهنگي ايران، برآمده از خشم به خروش آمده از خانواده سلطنتي حمايت شده از سوي ايالات متحده و راهي به سوي انقلاب آينده. فرهادي متاثر از موج نو رشد پيدا کرد و بي هيچ پرده پوشي تأثير خود از اين جريان را اعلام مي‌کند. "گاو" (1969) داريوش مهرجويي يک مورد مطالعاتي ساده اما همدلي برانگيز درباره تأثير ويرانگر حاصل از يک ضايعه است .اين شاکله مشخص داستانهاي فرهادي درباره رفتار خود ويرانگر مردان افراطي را مي‌سازد. در عين حال اما از احساسات ضد غربي که با اين جريان عجين شده بود دوري مي‌کند. هنگامي که حرف از موج نو شد او با اشتياق درباره اهميت آنچه در سينماي ديگر کشورها جريان داشت سخن گفت، که همراه بود با اداي احترام به نئورئاليستهاي ايتاليا در دهه 1940. او گفت: "در ژاپن، فرانسه، آلمان و حتي در ايالات متحده ما واکنشي کم و بيش مشابه مي‌بينيم. چيزي که همه اين کارگردانان در آن مشترک بودند اشتياق آنها در از بين بردن تصنع و نزديک شدن به زندگي واقعي بود."

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
اصغر فرهادي

خانواده فرهادي صاحب يک مغازه خواربار فروشي بودند، جايي که او گاهي بعد از ساعت مدرسه براي کمک مي‌رفت. همين آنها را در طبقه متوسط جامعه نگه مي‌داشت. با اينکه شغل والدينش فرهنگي نبود اما مانع تمايلات هنري او نيز نبودند. در 13 سالگي اولين فيلم کوتاهش را با دوربين هشت ميليمتري که متعلق به انجمن سينماي جوان بود ساخت. انجمني دولتي که به فاصله کوتاهي پس از انقلاب تأسيس شد و در همه شهرهاي بزرگ دفتر و شعبه داشت. فيلم فرهادي داستان دو دوست بود که در راه مدرسه راديويي را پيدا مي‌کردند و پس از مشاجره بر سر اينکه کداميک تصاحبش کند تصميم مي‌گيرند هرکدام يک روز در ميان نگهش دارند اما چيزي که آنها را علاقه‌مند به داشتن راديو کرده نمايش سريالي راديويي است که هرروز پخش مي‌شود. و از آنجا که راديو براي هر دوي آنها همزمان قابل استفاده نيست، ناچار مي شوند ان را رهايش ‌کنند. گويي فرهادي از همان موقع به دشواري مصالحه و قدرت داستانهاي تو در تو فکر مي‌کرده .
کارگردان جوان علاقه داشت به دانشگاه برود و سينما بخواند، اما مسئولين دانشگاه تهران تصميم گرفتند او بهتر است در رشته هنرهاي نمايشي تحصيل کند. همين تغيير منجر به شکل گيري سليقه هنري او شد. از ايبسن، استريندبرگ و چخوف چيزهايي آموخت که هيچ فيلمي به او نشان نداده بود؛ اينکه چطور داستاني بدون قهرمان بنا کند، يا در شکلي ديگر داستاني خلق کند که (مثل زندگي) هر کس خود را بعنوان قهرمان آن ببيند.
در اوايل دهه هفتاد، فرهادي که هنوز در دانشگاه بود، شروع به نگارش نمايش هاي دنباله‌دار راديويي کرد. در اين کار محبوبيت پيدا کرد و به سرعت با پيشنهاد کار از طرف تهيه‌کنندگان تلويزيوني مواجه شد. فرهادي به شخصه متواضع، سخاوتمند و مهربان است، بسياري از بازيگراني که با او کار کرده‌اند به من از فضاي آرام و حمايتگري که سر صحنه مي‌سازد گفته‌اند. البته او به مراقبت از علايق و خواسته هاي خود هم مشهور است. بعد از اينکه چند تا از فيلمنامه‌هايش در تلويزيون مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت، به تهيه‌کننده‌اش گفت از اين پس فقط تحت يک شرط سناريوهايش را ارائه مي‌کند؛ اينکه خودش آنها را کارگرداني کند. قرار و مدار گذاشته شد و فرهادي نويسندگي، تهيه و کارگرداني سريال خود "داستان يک شهر" را بعهده گرفت. داستان يک گروه مستند ساز را دنبال مي‌کرد که در هر قسمت برنامه‌اي درباره خانواده‌ها يا گروهي که با مسائل مختلف اجتماعي درگير بودند مي‌ساختند، مسائلي مانند فقر، مهاجرت، اعتياد به مواد مخدر، ايدز. با اينکه برخي صحنه‌ها گاهي با سانسور مواجه مي‌شدند، اما اين مجموعه به شکل گسترده‌اي ديده شد.
از جهاتي دو فيلم اول فرهادي از ايده قسمتهاي ساخته نشده "داستان يک شهر” آمدند . "رقص در غبار" (2003) و "شهر زيبا" (2004)، به نوعي تصويري احساسي و نامنسجم از جوانان حاشيه‌نشيني هستند که سعي در گريز از موقعيتشان دارند. سومين فيلم سينمايي او "چهارشنبه سوري" (2006) از هر جهت اما متفاوت است. به شکلي فشرده و در هم تنيده، وحدت کلاسيک زمان و مکان و موقعيت را رعايت مي‌کند. فيلم روايت يک روز از زندگي زوجي مسئله‌دار از طبقه متوسط جامعه است که از ديد دختر جوان کارگري مشاهده مي‌شود. او که خود قرار است به زودي ازدواج کند از طرف شرکت خدماتي براي نظافت خانه اين زوج فرستاده شده است. اين اولين فيلم فرهادي بود که درباره طبقه اجتماعي خود و بر پايه پس‌زمينه و عقبه تئاتري‌اش (برگرفته از خصوصيات زيرمتن صحنه‌هاي شاهکارهايي که دنبال کرده) ساخته مي‌شد.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
فيلم "چهارشنبه سوري" اصغر فرهادي

پيش از شروع فيلمبرداري، فرهادي بازيگرانش را در مرحله حساس تمرين رهبري مي‌کند، که گاهي مي‌تواند سه يا چهار ماه طول بکشد. شيوه کار او طبق الگويي قوي از کنستانتين استانيسلاوسکي، کارگردان و تئوريسين تئاتر روس، بنا شده است، همان که فرهادي پايان‌نامه‌اش را درباره او نوشته است. بازيگران به جاي تمرين بر روي فيلمنامه، موقعيتهاي گذشته شخصيتها را بداهه سازي مي‌کنند، پيش-داستانهايي را مي‌سازند که گاهي نقشها را شکل مي‌دهند، حتي اگر هيچيک از آنها در فيلم مورد استفاده قرار نگيرند. هدف اين است که بازيگران احساس کنند انگار خودشان شخصيتها را ساخته‌اند. در "درباره الي"، فيلم بعدي فرهادي، شخصيت اصلي (ترانه عليدوستي)با مردي (صابر ابر) نامزد کرده است که فقط در پرده آخر و پس از گم شدن الي در فيلم حضور دارد. با اينکه اين دو هيچوقت در فيلم با هم بازي ندارند، اما فرهادي اصرار داشت اين دو بازيگر زمان زيادي را در تمرينها با هم بگذارند. او احساس مي‌کرد اين نکته بسيار مهم است که هر يک از آنها در ذهن تصور دقيقي از ديگري هنگام فيلمبرداري داشته باشد.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
فيلم "درباره الي" اصغر فرهادي

چنين روند دقيق و خلاف عرفي در فيلمسازي اجراهاي حساس و حيرت آوري را به نتيجه رسانده است. در سينماي قرن بيست و يکم کمتر صحنه‌اي به تکان‌دهندگي "جدايي نادر از سيمين" پيدا مي‌کنيد، آنجا که نادر، همان که در صحنه افتتاحيه رو به دوربين حرف مي‌زند، هنگام حمام کردن پدرش بر روي صندلي چرخدار بغضش مي‌ترکد و براي پدري اشک مي‌ريزد که اصلاً حتي متوجه او نيست. کمي قبل تر نادر را ديده‌ايم، يک فرد غير مذهبي، نسبتا موفق و مستقل، که به طرز بدي با راضيه (ساره بيات) رفتار مي‌کند، زن مذهبي محافظه‌کاري که او را براي مراقبت از پدرش استخدام کرده است، ابتدا او را متهم به سرقت مي کند (به اشتباه، بعداً معلوم مي‌شود)، و سپس به شدت او را هل مي‌دهد و از در خانه بيرون مي‌اندازد. هيچکس سزاوار چنين برخوردي نيست، اما راضيه به دليل بستن پدر به تخت و رفتن بيرون جهت کاري، خون نادر را به جوش آورده است.
در چرخشي با درک اين موضوع شايد اين عمل راضيه غير قابل بخشش باشد، جز اينکه بفهميم او حامله است، فقير است و در اتوبوس به خاطر خستگي کار در خانه نادر از هوش رفته (کاري که از همسرش مخفي نگه داشته که در صورت افشا مي‌توانست الم شنگه‌اي به پا کند چون همسرش از مرد پيري مراقبت مي‌کند.) و اينگونه با درنگ دوربين روي شانه‌هاي لرزان نادر در مي يابيم که او از کرده خود پشيمان است. تقريباً هر لحظه از فيلم در سير بررسي دقيق اخلاقي‌اش فرا مي‌خواند و سزا مي‌دهد. قدرت صحنه حمام فقط به سادگي از تلخي عملي که نشان مي‌دهد نمي‌آيد (پسري که از پدرش مراقبت مي‌کند، پدري که پيشتر از نادر مراقبت مي‌کرده است)، بلکه حاصل شيوه‌اي است که در آن پس از صحنه بيرحمانه و کينه‌توزانه دعواي نادر با زن، دريچه‌اي جهت رهايي از توده احساسات پيچيده و متناقض را ارائه مي‌کند؛ احساسات نادر و همينطور خود ما.
وقتي "جدايي نادر از سيمين" در بهار 2011 در ايران به نمايش درآمد، همه را به هيجان آورد. مردم شبانه مقابل سينماها صف مي‌ايستادند تا اولين تماشاگران فيلم در جشنواره فيلم فجر باشند، جشنواره‌اي که هرساله به مناسبت بزرگداشت انقلاب برگزار مي‌شود. استقبال از فيلم فوق‌العاده بود و فروش جهاني اش ان را به پر سود ترين فيلم تاريخ سينماي ايران بدل کرد. درباره نوع برخورد مخاطب جهاني با فيلم، مستندي به نام "از ايران، يک جدايي" هم ساخته و در محافل سينمايي مورد استقبال قرار گرفت. بسياري از مردم با سيمين همذات پنداري مي‌کردند همانهايي که از تصوير سازي صريح فرهادي نسبت به دوگانگي طبقه متوسط به هيجان آمده بودند. گروهي ديگر نيز فيلم را به مثابه اثبات بي‌گناهي راضيه مي‌ديدند، کسي که با مشکلات حفظ دينداري‌اش در جامعه مدرن دست و پنجه نرم مي‌کند. و همچنان بودند کساني که فيلم را از منظر سياه نمايي ضد ايراني مي‌ديدند و از خود سؤال مي‌کردند چرا بايد براي تماشاي اهانت به خود پولي پرداخت کنند و به سينما بروند.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
فيلم جدايي نادر از سيمين

براي فرهادي غوغاي ايجاد شده غيرمنتظره نبود، او معتقد است در تمام فيلمهايش سعي در گشودن باب گفتگو بين تماشاگران کرده است، در عين حال اين نظر را رد مي کند که کثرت‌گرايي اخلاقي نهفته در فيلمها کوششي براي فرار از متهم شدن به طرفداري از يک تفکر است .او گفت: " عميقاً معتقدم هر يک از شخصيتهاي فيلمهايم براي خطاهايشان شان به زعم خود دلايلي منطقي دارند، و اگر به آنها فرصت بدهيم حتماً دلايل خود را براي ماتوضيح خواهند داد." فرهادي در عين حال اين نظر من را رد نمي کند که پرهيزش از قضاوت شخصيتهايش يا نقد اشکار مسائل سياسي دوره‌اي که در آن زندگي مي‌کند راهي است تا با هوشمندي از سانسور عبور کند. حميد نفيسي، استاد برجسته سينماي ايران در دانشگاه، به من گفت: "فيلمسازان ايراني روي طناب راه مي‌روند. اما او در ميانشان استاد اين کار است."
فرهادي درباره سانسور مي‌گويد: "مثل وضع هوا است. صبحها افتابي است و عصرها ابري. قانون دقيقي وجود ندارد."
نفيسي معتقد است جايگاه فرهادي در اين زمانه او را در موقعيتي امن قرار داده و به کنايه مي‌گويد: "او حواسش هست." البته بيش از آن، موفقيت جهاني اين فيلمساز با ارتقاي اعتبار فرهنگي ايران، براي دولت، يا حداقل بخشي از آن که به اين نکات توجه دارند جايگاه خوبي براي او مهيا کرده است. اما حميد دباشي، ديگر استاد سينماي ايران در دانشگاه نظر ديگري دارد: "هيچ تضميني وجود ندارد، اگر زماني –خداي ناکرده- جنگ يا شورشي در بگيرد که در پي آن سران حکومت احساس آسيب‌پذيري کنند، آنگاه بي ترديد همه، از جمله فيلمسازان را محدود خواهند کرد."
وقتي بالاخره در مرکز توره‌لاگونا از ماشين پياده مي‌شويم، فرهادي مي‌گويد: "مردم اين روستا بسيار مهربان هستند." ميدان بزرگ سنگفرش روستا که سايه کليساي قصر مانند بازمانده از دوران گوتيک روي آن سايه افکنده، همانجا که عروسي "همه مي‌دانند" در آن برگزار مي‌شود. در زمان کوتاهي مردم روستا دورش حلقه مي‌زنند و با او به صحبت مي‌پردازند. اين اتفاق در تمام طول مسيرمان در خيابانهاي آرام روستا مي‌افتد. علي رغم مزاحمت‌هاي احتمالي حاصل از توليد فيلم در اين روستا اما بيشتر به نظر مي‌رسد توره‌لاگونا از پايان کار و اتمام فيلمبرداري دلتنگ است.
با وجود اعتقاد او به تشابه ذاتي انسانها اما پيش از آغاز فيلمبرداري "همه مي‌دانند" با اقامت در اسپانيا ويادگيري زبان، خود را کاملاً در فرهنگ اسپانيايي قرار داده بود. در نتيجه جنبه‌هاي مختلف داستانش در همين دوران دستخوش تغييراتي شد. در داستان اوليه لائورا (شخصيتي که کروز بازي مي‌کند) که براي عروسي خواهر کوچکترش به اسپانيا برگشته، جزئيات مهمي از رابطه دوران نوجواني‌اش با پاکو (باردم) را از شوهر آرژانتيني‌اش (ريکاردو دارين) مخفي نگه داشته. پاکو همچنان در روستا زندگي مي‌کند و با خانواده ارتباط نزديکي دارد. در حالي که چنين احتياطي در شکل ازدواج ايراني پذيرفتني مي‌نمايد، فرهادي دريافت که اسپانيايي‌ها نسبت به چنين مواردي بي پروا تر رفتار مي‌کنند و از اين رو دست به ايجاد تغييراتي در فيلمنامه زد. او مي‌گويد در مرحله بازنويسي همه ماجرا را در عنوان فيلم خلاصه کردم، عنواني که پيش از آن "هيچکس نمي‌داند" بود.

اصغر فرهادي,جوايز اصغر فرهادي,فيلم هاي اصغر فرهادي,مصاحبه نيويورک تايمز با اصغر فرهادي
فيلم "همه مي‌دانند" اصغر فرهادي

برقراري ارتباط با گروه بزرگي از بازيگران اسپانيايي فقط از طريق مترجمان مانعي بزرگ بود، اما فرهادي به نظر از تواني عميق‌تر از زبان براي گفتگو با هنرپيشه‌هايش برخوردار بود. کروز به من گفت او و فرهادي متناوباً روياهايشان را با يکديگر به اشتراک مي‌گذاشتند و گاهي شباهتهاي رازآلودي را در اين بين کشف مي‌کردند. در خلال فيلمبرداري شعري از مولانا درباره رنجي که بر اعضاي يک خانواده سايه مي‌افکند را هر دو ديدند. او گفت: "با اصغر هميشه درباره‌اش حرف مي‌زديم. هر دويمان عاشق بخش راز آلود زندگي بوديم."

بيشتر بدانيد : چرا اصغر فرهادي تمام عوامل فيلم همه مي دانند را اسپانيايي انتخاب کرد ؟

"همه مي‌دانند" تکه‌اي تأثيرگذار از گفتار دروني فرهنگي است، داراي موتور محرک روايت، اما پس از گذشت 132 دقيقه جذاب داراي ابهام ذاتي توليدات ايراني او نيست. خود نيز از اين موضوع آگاه است، يا حداقل در يک بخش با آن موافق است. در کافه‌ مستقر در ميدان روستا که بنايي قديمي است و طراحان صحنه فرهادي براي استفاده در فيلم آن را به اين شکل درآورده بودند نشسته بوديم که او گفت: "بعضي مردم فيلم را عجيب يافتند، زيرا آنها به ابهام و اينکه همه چيز را توضيح نمي‌دهم عادت کرده‌اند." فيلم براي خود او هم عجيب بود: "براي خودم هم تجربه جديدي بود و اين نتيجه برآمده از فرهنگ اسپانيايي بود. در فرهنگ کاتوليک، شما مفهوم اعتراف را داريد. مردم درباره آنچه کرده‌اند با هم حرف مي‌زنند و اعتراف مي‌کنند." در حاليکه در سنت اسلامي گناهکاران بدون نياز به واسطه‌، مستقيم به درگاه خداوند اعتراف مي‌کنند.
مزيت بي ترديد "همه مي‌دانند" اين است که بطور واضح روشن مي‌کند ايران براي تصويرسازي فيلمساز چه تاثيري داشته. آدن شاعر آمريکايي در تحسين ويليام باتلر ييتز شاعر مي‌گويد: "زخم ايرلند ديوانه در شعر شما جاري است." همين نکته به نظر درباره فرهادي و ايران صادق است.
عصر روز بعد فرهادي قرار بود به تهران برگردد تا در کلاس آموزش فيلمسازي حضور يابد و کار بر روي فيلمنامه جديدش را هم شروع کند. بيرون هتل بالاخره درباره شايعات بعد از اسکار 2012 و اينکه او ديگر قرار نيست به وطنش برگردد از او سؤال کردم. لبخند ترديدآميزي زد و چون شهرام از ما عقب‌تر بود به انگليسي گفت: "اخبار جعلي در مورد من زياد است." با شکيبايي مردي که در زندگي و حرفه‌اش انگار با طعنه‌هايي حتي بسيار بزرگتر مواجه شده پاسخم را داد. با اينحال آيا هيچوقت به ترک وطن فکر کرده؟ با شفافيت دستهايش را از هم باز کرد و گفت: "آنجا وطن و خانه من است. بچه‌هايم آنجا مدرسه مي‌روند. شايد براي ساخت فيلم يا شرکت در اکران و تبليغات فيلمهايم بيرون بروم، اما هميشه آنجا خواهم ماند."


منبع: khabaronline.ir



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

بيوگرافي ليام نيسون و مصيبت هايي که پشت سر گذاشته از کودکي تا امروز + عکس

مقايسه دستمزد بازيگران سريال بازي تاج و تخت با بازيگران پردرآمد ديگر

بهترين فيلم هاي سينماي جهان با موضوع جنگ جهاني دوم + عکس

ستاره هاي محبوبتان را قبلا با اين تيپ و ظاهر نديده بوديد!!

حقايق جالب ناشنيده در مورد فيلم هاي تام کروز + عکس

سکانس هاي حذف شده سريال «بازي تاج و تخت» که داستان فيلم را تغيير مي دهند (قسمت2)

براي موفق شدن در زندگي اين 10 فيلم را ببينيد + عکس

محبوب ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما + عکس و ديالوگ هاي برتر

گفتگوي خواندني دو خواهري که با Game of Thrones بزرگ شدند! + عکس

10 فيلم سينمايي ايران براي مخاطبين سخت پسند سينما + عکس

سکانس هاي حذف شده سريال «بازي تاج و تخت» که داستان فيلم را تغيير مي دهند (قسمت1)

بازيگراني که به خاطر دلايل عجيب و غريب بازيگر شدند! + عکس

تاثيرگذارترين شاهکارهاي تاريخ سينما + عکس

12 پوستر ترسناک و خشن سينماي هاليوود که نمايششان ممنوع شد!!

حقايقي که نظرتان را درباره بازيگران «بازي تاج و تخت» تغيير مي دهد + عکس

ستاره هاي معروفي که در پياده روي مشاهير هاليوود صاحب ستاره نشدند!

نکات عجيب و جالب رابطه اورلاندو بلوم و کيتي پري! + عکس

برترين فيلم هاي تاريخ سينما، تلفيق کمدي و تراژيک + عکس ( قسمت 2)

بازيگري که پس از 50 سالگي مشهور شد! + عکس

سلبريتي هايي که پس از مرگ مبلغ قابل توجهي بدهي به يادگار گذاشتند! + عکس

رحمان 1400 فيلمي با شوخي هاي مستهجن و مبتذل؟!! + عکس

جمشيد مشايخي به روايت جمشيد مشايخي + عکس کودکي

پول سازترين بازيگران سينماي ايران در سال 97/ از رضا عطاران تا سارا بهرامي

جنجال برانگيزترين فيلم‌هاي تاريخ سينما!! (+عکس)

شغل دوم معروف ترين سلبريتي هاي ايراني + عکس

فيلم هايي که تاريخ را با واقعيت و بدون تحريف نشان دادند + عکس

سکانس هاي برتر سينمايي در سال 97 + عکس

مادران متفاوت دهه نود در سينماي ايران + عکس

ستاره هايي که در زمينه عشق خوش شانس نبودند! + عکس

مردان جذاب سينماي ايران در سال 97 + عکس

برترين فيلم هاي تاريخ سينما، تلفيق کمدي و تراژيک + عکس ( قسمت 1)

نگاهي به زندگي هنري سوسن تسليمي، زن تکرار نشدني سينماي ايران + عکس

گزارش تصويري: فيلم برنده اسکار 2018 کتاب سبز (Green Book)

کارگردان هاي مشهوري که هرگز اسکار بهترين کارگرداني نگرفتند + عکس

بيوگرافي پل نيومن، ستاره خوش چهره اي که با موي سفيد هم دوست داشتني است + عکس

آيا مي توانيد اين بازيگران زن را در اولين نقش هايشان تشخيص دهيد؟!

معروف ترين زبان هاي ساختگي در فيلم ها و سريال هاي مطرح

با اين عکس ها معجزه جلوه هاي ويژه در هاليوود را متوجه مي شويد!

فيلم هايي که بر مبناي زندگي شخصيت هاي واقعي ساخته شدند + عکس

ستاره هاي هاليوود که هيچ وقت ازدواج نکردند + عکس

10نکته در مورد فيلم ليدي گاگا A Star Is Born + عکس

10 فيلم برتري که بايد سه بعدي تماشا کنيد! (+عکس)

3 فيلم عاشقانه سال 97 که در يادها مي ماند + عکس

3 فيلم ديدني ايراني با حال و هواي نوروز

آيا در مستند جديد مايکل جکسون Michael Jackson حقايق بيان شده؟! + عکس

خبرسازان سينما در سال 97 چه کساني بودند؟

اکران فيلم هاي سينمايي در نوروز 98 + تصاوير

زيباترين و مشهورترين زنان سياهپوست دنيا + عکس

چرا برخي زوج هاي هاليوودي جدا از هم زندگي مي کنند؟! + عکس

بازيگران پرطرفدار «گرگ و ميش» قبل از معروف شدن!! (+عکس)