بزرگنمايي:
چه خبر - منوچهر محمدي: ما را مجبور کردند بگوييم فيلم استانداردهاي لازم را ندارد!بازگشت به حيفا
«بازمانده» برداشت آزادي از يکي از قصههاي کوتاه غسان کنفاني با عنوان «بازگشت به حيفا» است. مرحوم داد، يک خط داستاني را از آن قصه برداشته بود. نکته در اين است که اصلا آن داستان، قصه بسيار تلخي داشت و حس شکست درش ديده ميشد. نگاه در آن داستان مواخذه نسل گذشته فلسطينيها بود، از اين منظر که چرا در زماني که کشور جعلي اسرائيل شکل ميگرفت مقاومت و ايستادگي نکردند. آقاي داد از آن قصه تنها اين ايده را گرفتند که فرزندي در زمان هجوم نظاميان ارتش اسرائيلي در خانه جا ميماند.
ماجراي توقيف فيلم بازمانده سيف الله داد به دليل حجاب!منوچهر محمدي در سال 90 در يادداشتي در روزنامه اعتماد مي نويسد:
سال 1374 بود و موسم جشنواره فيلم فجر. در موعد مقرر نسخه يي ويدئويي از فيلم «بازمانده»، ساخته مرحوم سيف الله داد را به جشنواره ارائه کرده و منتظر اعلام نظر هيات بازبيني و شوراي صدور پروانه نمايش شديم. تا حدود يک هفته بعد هيچ خبري از دفتر جشنواره نرسيد و براي ما مشخص نشد بالاخره «بازمانده» مورد پسند دوستان براي حضور در جشنواره قرار گرفته يا نه. بعد از هفت، هشت روز يکي از آقايان مديران سينماي ايران با من تماس گرفت و طي مکالمه کوتاهي که با هم داشتيم گفت ما مي خواهيم درباره «بازمانده» با شما گفت وگويي داشته باشيم اما ترجيح مي دهيم اين ملاقات جايي غير از دفتر جشنواره انجام شود. قبول کرديم و بر اساس خواست اين آقايان در مکاني خارج از دفتر جشنواره ملاقات انجام شد. در اين ديدار، دوستان ضمن صحه گذاشتن بر اهميت فيلم «بازمانده» به لحاظ پرداختن به مظلوميت ملت فلسطين و اشغالگري رژيم صهيونيستي، فيلم را به دليل پوشش خانم ها که به زعم آقايان مناسب نبود اثري غير قابل نمايش عنوان کردند.اما نکته جالب ماجرا اينجا بود که از ما مي خواستند خود ما به شکل خودجوش اعلام کنيم فيلم مان فاقد کيفيت و استاندارد لازم است و به همين دليل قصد ارائه آن به جشنواره را نداريم!
هرچه ما استدلال کرديم که اين فيلم مي تواند توجه مخاطبان از هر طيف را به خود جلب کرده و فارغ از ايرادات شما به يک اتفاق در جشنواره تبديل شود، به گوش اين دوستان نرفت، همچنان اصرار داشتند که فيلم در جشنواره آن سال حضور نداشته باشد و البته تمايلي هم نداشتند مسووليت اين امر به نام خودشان در تاريخ ثبت شود. اين موضوع که آقايان حاضر نبودند هزينه تصميم خود را بپذيرند در نوع خودش خيلي جالب بود اما نکته جالب تر عکس العمل مرحوم سيف الله داد بود که در کمال فروتني پذيرفت اعلام کند «بازمانده» به دليل مشکلات فني به جشنواره نمي رسد. اين حرکت قطعا يک از خودگذشتگي به تمام معنا بود که تنها و تنها مي توانست از شخصي چون داد با آن حجب و حياي خاص سر بزند. اين ماجرا گذشت و سال 75 رسيد. دوباره موسم جشنواره بود و ما «بازمانده» را بدون کوچک ترين تغييري بار ديگر به دفتر جشنواره داديم. اين بار فيلم پذيرفته شد و از سوي مردم، منتقدان و مسوولان جشنواره مورد توجه قرار گرفت، اما در اين جشنواره نيز اتفاقات جالبي براي «بازمانده» رخ داد. تقريبا 24 ساعت مانده به مراسم اختتاميه، يکي از مسوولان برگزاري جشنواره با عجله يي عجيب و غريب به ما خبر داد «بازمانده» در سه رشته بهترين فيلمنامه، بهترين کارگرداني و بهترين بازيگر زن برنده سيمرغ بلورين شده و شما بايد خيلي سريع خانم سلما مصري، بازيگر نقش صفيه را به تهران بياوريد تا در مراسم اهداي جوايز حضور داشته باشد. ما با اينکه بسيار مسرور بوديم اما مي دانستيم امکان ندارد ظرف مدت 24 ساعت بتوانيم خانم سلما مصري را از سوريه به ايران بياوريم.البته بعدا خيلي خوشحال تر شديم که اين امکان برايمان فراهم نشد، زيرا 12 ساعت قبل از آغاز اختتاميه دوستان به ما اعلام کردند از اهداي جايزه به ايشان پشيمان شده ايم! ظاهرا برخي حضرات هيات داوران به اين نتيجه رسيده بودند که اصلاچه معني دارد جايزه را به يک غير ايراني بدهيم.
نمي دانم، شايد هم از بازخوردهاي اين تصميم نگران بودند. به اين شکل بود که قضيه دعوت و جايزه دادن به خانم سلما مصري ختم به خير شد! اين 12 ساعت باقي مانده گذشت و لحظه آغاز برنامه اختتاميه فرا رسيد. يادم هست چند متري مانده بود تا من و آقاي داد به در ورودي سالن برگزاري مراسم برسيم که ديديم يکي از آقايان متولي برگزاري جشنواره که من پرهيز دارم اسم اين دوستان را ببرم، زيرا فکر مي کنم خيلي مفيد به حال شان نباشد از راه پله سالن همايش هاي صدا و سيما با صداي بلند اسم من و آقاي داد را فرياد مي زند. خيلي با عجله جلو آمد و خلاصه گفت که دوستان ديشب بعد از بحث و بررسي هاي فراوان به اين نتيجه رسيدند که اين دو جايزه فيلمنامه و کارگرداني را نيز به شما ندهند، تصميم نهايي اين بود که فقط يک جايزه ويژه به «بازمانده» بدهند. واقعا لحظه تلخ و سختي بود. نکته جالب اينجاست که اين رفتار با فيلمي انجام شد که بعد از آن و تا سال هاي سال در محافل سياسي و هنري مورد تقدير قرار گرفت اما در بزنگاهي که بايد ديده مي شد فداي مصلحت ها شد.
روايت عليرضا زرين دست از همکاري با سيف الله داد عليرضا زرين دست مدير فيلمبرداري فيلم بازمانده در اظهار نظري درباره اين فيلم گفته :
يکي از توليداتي که در دوران اين دو شخصيت ساخته شد «بازمانده» بود. در روزهاي اول فيلمبرداري من به عنوان مدير فيلمبرداري نسبت به سيفالله داد گارد داشتم و فکر ميکردم خواستههاي او ديکتاتورمابانه است ولي وقتي مدتي گذشت فهميدم چنين تفکري در او وجود ندارد. او با ذهن آماده درباره سکانسها به صحنه ميآمد و حاصل شخصيتي که او از خودش به جا گذاشت، فيلم «بازمانده» است. به نظرم فيلم خوب ساختن از فرستادن انسان به هوا هم سختتر است و سيفالله داد اين فيلم را به خوبي ساخت.
«بازمانده» بخشهايي از زيبايي هاي ويران شده سوريه را ثبت کرده است منوچهر محمدي تهيه کننده فيلم بازمانده در نشستي در جشنواره جهاني درباره اين فيلم گفته :
من و سيفالله داد وجب به وجب تمام سوريه را براي لوکيشنهاي فيلم گشتيم. سوريه کشوري بسيار زيبا با تمدني ديدني بود و من اين روزها که اوضاع دمشق، حلب و پالميرا را ميبينم خيلي تاسف ميخورم. سوريها تمدن زيبايي دارند که يک رفتار جاهلي با استفاده از نام اسلام به صورت دگم همه آن زيباييها را نابود کرده و من خوشحالم «بازمانده» بخشهايي از اين زيبايي را ثبت کرده است.
مهاجراني :بارها دوستان فلسطيني ام گفته اند، همچنان ” بازمانده” بهترين فيلم فلسطيني استعطاء الله مهاجراني وزير سابق فرهنگ وارشاد اسلامي در يادداشتي در هفتم مرداد 88 در روزنامه اعتماد ملي مي نويسد :
سيف الله هم نويسنده توانايي بود و هم سينماگري ممتاز. بارها دوستان فلسطيني ام گفته اند، همچنان ” بازمانده” بهترين فيلم فلسطيني است.
سيف الله گفت:
مي خواستم آخرين سکانس فيلم پيام روشني داشته باشد. وقتي صفيه با کودک مي خواهد خودش رااز قطار پرتاب کند. چه بايد بگويد. آن شب رفتم زينبيه. در ذهنم درخشيد، صفيه آيه الکرسي را مي خواند. خداوندي که حي و قيوم است…صفيه با کودک خودش را پرتاب مي کند. صفيه شهيد مي شود و کودک که پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگش همه شهيد شده اند . خانه شان را مصادره کرده اند. زنده مي ماند. فيلم با صداي گريه کودک، انگار گريه تولد ادامه پيدا مي کند…
سه ماه پيش توليد ،سه ماه و نيم فيلمبرداري
حمايتهاي آقاي اختري سفير ايران در سوريه و همراهي افرادي که در آنجا در جريان کار قرار گرفتند بسياري از سختيها را برطرف کرد. آقاي اختري به قصه فيلم علاقه داشتند و اميدوار بودند از ساخت اين داستان فيلمي خوب به دست آيد. با اين موافقتها و همراهيها بسياري از موانع اداري حل شد. من معتقدم اگر قرار بود «بازمانده» را در ايران بسازيم بسيار سختتر و دشوارتر ميشد. همکاري مردم کشور سوريه در حدي بود که ما شرمنده ميشديم. بستن خيابان لاذقيه دمشق براي برداشت يکي از صحنهها و يا انفجاري که در صحنهاي از فيلم بود، چه به لحاظ امنيتي و چه از منظر اجرايي کار دشواري بود. مساعدت بسيار خوبي براي ساخت اين فيلم شد و اين باور از ابتدا در کل گروه شکل گرفت که توليد کاملا حرفهاي کار خود را پيش ميبرد. آقاي داد از هيچ چيز کوتاه نميآمدند و تا به نتيجه به مطلوب نميرسيدند، کار را متوقف نميکردند. ما اين فيلم را با سه ماه پيش توليد و بعد سه ماه و نيم فيلمبرداري ساختيم.
منبع: cinemacinema.ir