بزرگنمايي:

حسين تهي در خارج از کشور چه مي کند؟

از همان ابتداي موج رپ توانست خودش و آثارش را مجزا کند، «حسين تهي» از سال هاي ابتدايي آغزا به کارش در موسيقي زيرزميني فقط و فقط به يک مولفه مهم و حياتي توجه کرد و سعي کرد با پرورش آن بتواند به تثبيت موقعيت کاري اش در کشور بپردازد. «مولفه مهم او ساختن «کاراکتر» بود. مدت زمان زيادي از شروع به کار و معروف شدن «تهي» نگذشت و او با چند اثر و چند تکه قطعه توانست خودش را در بهترين حالت ممکن معرفي کند. تهي با ترانه «رقص» خودش را در دل مخاطبانش جا کرد و با ترانه «کليد» به اوج محبوبيت و معروفيت رسيد. دوره اي را با تتلو در قالب گروه T&T همکاري کرد و همين باعث شد اين دو در کنار هم بيشتر و بيشتر ديده شوند.

021 آن زمان شهرت و معروفيت خود را تا حد زيادي مديون اين چهره ها بود و باعث شد به مرور آوازه «رپ» گسترش بيشتري پيدا کند. تهي به مرور فعاليت هاي مستقل کاري اش را جديتر دنبال کرد و بعد از سرکوب شديد موسيقي رپ، از ايران خارج شد. مي گويد براي رسيدن به اهداف بزرگترش از ايران رفته و در پي رسيدن به آرزوهاي کاري اش بوده. هر چند هم چنان قلبش در ايران است.

او هنوز هم اعتقادات قلبي خود را حفظ کرده و محرم امسال هم به سبک سال هاي قبل نذرش را ادا کرد و در قلب لندن دهل زد و شربت پخش کرد تا ويدئوي اين کارهاي او خيلي زود در اينترنت جزو پربيننده ترين ها شود. عاشوراي امسال «حسين تهي» کيلومترها آن طرف تر، به سوالات من درباره همه سال هاي فعاليت اش جواب داد. گفت و گويي که اولين گفت و گوي رسمي اين خواننده با يک رسانه داخل ايران است و بسياري از ناگفته هاي اين خواننده را دربر دارد.

براي اطلاع از بخش اول مصاحبه با حسين تهي به ( اينجا ) مراجعه نماييد

قطعه «بغض»، قطعه اي بود که در ايران در حمايت از کودکان بي سرپرست و خياباني خواندي که به شدت باعث شد نام «حسين تهي» سر زبان ها بيفتد. قطعه اي اجتماعي و تلخ که تلنگر سنگيني به همه شنوندگانش بود. داستان توليد اين اثر واقعا چه بود؟

پشت چراغ قرمز در مسير خانه بودم. چند کودک را در حال دست فروشي ديدم. صحنه تلخ و تاسف برانگيزي بود. احوالات دروني ام به شدت به هم ريخت و فقط به اين فکر مي کردم که چرا اين بچه ها الان نبايد در خانه و کنار خانواده شان و پاي تماشاي برنامه کودک باشند؟ همين فکرها باعث شد تا زمان رسيدن به خانه بغض بدي داشته باشم. برآيند اتفاقات آن روز باعث شد قطعه «بغض» متولد شود.

جالب است بدانيد با هزينه شخصي خودم پنج هزار سي دي اين قطعه را توليد کردم و در مراکز خيريه براي عرضه و فروش قرار دادم تا افرادي که توانايي کمک به اين قبيل کودکان را دارند، بيشتر در جريان اين موضوعات قرار بگيرند. بعدها مسوولان همان همان موسسه خيريه به من گفتند که افراد زيادي که بعضا چهره هاي سرشناس هم بودند به خاطر آن قطعه به ما مراجعه کردند و کمک هاي مالي خوبي در حمايت از اين کودکان در اختيار ما قرار دادند. آن موضوع براي من خيلي ارزش داشت و باعث شد به اين نتيجه برسم که کاري که واقعا دلي باشد، مورد توجه قرار مي گيرد.

تو چه آن زمان که ايران بودي و چه زماني که از ايران خارج شدي با چهره هاي مختلفي همکاري کرده اي و همکاري هايي که بعضي از آنها خيلي مورد توجه قرار گرفته. ولي مدتي است که استقلال کاري تو آرام آرام جدي تر شده و ديگر از اين آثار دوصدائه خبري نيست. قرار است استقلال کاري ات بيشتر شود؟

اتفاقا براي اولين بار است که از اين سورپرايز ويژه در اين گفت و گو پرده برداري و اعلام مي کنم که چند قطعه دوصدائه با دوست خوبم «سامي بيگي» خوانده ام که به زودي منتشر مي شود. قطعاتي که قطعا سر و صداي زيادي خواهند داشت. هر چند در گذشته و حال هم در کنار قطعات دو صدائه، هميشه استقلال کاري ام همان طور که شما گفتيد سر جاي خودش بوده و هست.

اين دو موضوع در کنار هم و درواقع مکمل هم بوده اند. به هر حال من خط فکري خودم را دارم و هميشه مستقل بودن فعاليت هايم نيز برايم اهميت دارند. ولي زماني که احساس کنم يک همکاري جالب مي شود حتما آن را در کنار فعاليت هاي مستقل ام انجام مي دهم.

صحبت ها و حاشيه هاي توليد و انتشار قطعه «گل ناز» با صداي تو «فريدون آسرايي» هم در سال هاي گذشته بسيار خبرساز شد. ماجرا چه بود که اين موضوع تا اين حد سر و صدا کرد؟

آن قطعه يکي از کارهاي مورد علاقه من بود. شعرش، هم در بخش پاپ و هم در بخش رپ جوري بود که هم مي شد آن را به عشق به خدا بسط داد و هم عشق هاي زميني. اين همکاري خيلي به دلم نشست. اتفاقات و بازار تاييد و تکذيب ها پس از انتشار آن قطعه به هر حال طبيعي بود.

من آن زمان يک خواننده غيرمجاز بودم و آقاي آسرايي در مارکت مجاز فعاليت مي کردند. ظاهرا همين موضوع باعث شده بود که از ايشان بخواهند ماجراي اين همکاري را تکذيب کنند. البته من هم اصلا ناراحت نشدم. سعي کردم اوضاع را مديريت کنم که اتفاقي براي ايشان پيش نيايد.

به روزي که براي اولين بار داشتي ايران را ترک مي کردي برويم. در فرودگاه تهران هستي و قرار است براي اولين بار و البته براي هميشه از ايران خارج شوي و فعاليت هاي موسيقي ات را در خارج از کشور دنبال کني. درباره آن لحظه حرف بزن. چه فکرهايي در سرت داشتي؟ با چه کساني درباره اين تصميم ات همفکري و مشورت کرده بودي و واقعا آن روز دوست داشتي به چه اهدافي برسي؟

سال 87 بود. فقط و فقط به پيشرفت و گسترش اهدافم فکر مي کردم. تنها دغدغه ذهن من اين بود که چطور بتوان جغرافياي مخاطبانم را زياد کن و بتوانم آثارم را بهتر و بيشتر به گوش آنها برسانم. انگار در ابتداي جاده اي ايستاده بودم و داشتم انتهاي آن را نگاه مي کردم. به هر حال انتخاب اين مسير بسيار پرريسک و خطرناک بود ولي من انتخابم را کرده بودم و مي خواستم در راهي قدم بگذارم که برايش متولد شده بودم. همين شد که با پشتکار به راهم ادامه دادم.

اگر الان زمان به عقب برگردد و تو در همان روز باشي، آيا باز هم از ايران مي روي؟ فکر مي کني به اهدافي که در ذهن ات بوده، رسيده اي؟ چقدر از اين تصميم ات راضي هستي؟

من واقعا هدفم مشخص بود. هدف هاي بزرگي در ذهن داشتم که باعث شد با قدرت روي تصميم ام بايستم و پيش بروم. از خانواده و بزرگترها هم مشورت گرفته بودم. ولي خودم تصميم نهايي را گرفتم و راهم را خودم انتخاب کردم. درباره بخش ديگر سوالت هم بايد بگويم الان از زندگي و آرامشي که دارم راضي ام. احساس مي کنم به خيلي چيزهايي که دوست داشتم، رسيده ام. البته هرگز متوقف نمي شوم و حتما براي هدف هاي بزرگتر بيشتر تلاش خواهم کرد.

شادمهر عقيلي هم مثل تو در اوج محبوبيت اش از ايران رفت و اين اپيدمي کوچ هنرمندان در اوج محبوبيت، با رفتن تو و چند چهره ديگر بيشتر همه گير شد. واقعا در خارج از مرزهاي ايران امکان موفقيت براي يک خواننده محبوب داخلي بيشتر است؟

امکانات سخت افزاري و آزادي عمل و آرامش کاري در خارج از کشور فراهم است. تنها مي ماند رساندن آثارت به گوش مخاطب که در دوره جديد و با همه گير شدن شبکه هاي مجازي و شبکه هاي ماهواره اي و.... اين موضوع هم تا حد زيادي حل شده است. ولي قطعا اگر شرايط مهيا شود که در ايران فعاليت کنم، حتما انتخابم ايران است.

واقعا فکر نمي کني اگر در ايران مي ماندي و در چارچوب قوانين کشور کار مي کريد، مي توانستي آثارت را بيشتر به گوش مخاطب ايراني برساني؟

با پشتکاري که من داشته ام هميشه مطمئن هستم که در ايران هم مي توانستم موفق باشم. ولي چون اين سبک، جديد بود زير ذره بين قرار گرفت و حساسيت هاي بيشتري روي آن اعمال شد که در آن زمان نمي توانستم در داخل ايران فعاليت کنم. از آنجايي که اهداف بزرگي داشتم تا در تمام نقاط دنيا در کارم تجربه کسب کنم، تصميم گرفتم از ايران خارج شوم.

وقتي قطعه «کليد» را خواندم، دوستانم مي گفتند که بعد از انتشار اين قطعه خيلي ها در ايران مثل خودم کليد توي گردن شان مي اندازند. من آن زمان متوجه شدم که مخاطب ايراني اگر طرفدار تو باشد به هر قيمتي هم که شده آثارت را پيدا و تهيه مي کند و به آن گوش مي دهد و از آن تاثيرپذيري دارد. در نتيجه مسووليت من روز به روز سخت تر شد. هميشه تمام سعي ام را براي رسيدن به تکامل کرده ام که خدايي نکرده موج منفي براي مخاطبانم نداشته باشم.

ولي خيلي ها اعتقاد دارند که هنرمندان ايراني فقط به خاطر داشتن «ويدئو کليپ» از ايران خارج مي شوند تا کارهايشان بيشتر ديده شود.

ببين اين يک ماجرا و اصل جهاني است. فقط بحث بين من و تو نيست و موزيک ويدئو در همه جاي دنيا حرف اول را در معرفي يک اثر موسيقي مي زند. ما در ايران هنوز با اصول ابتدايي موسيقي و مثال هايي مثل ممنوعيت ويدئو کليپ رو به رو هستيم. از همه مهم تر کار هنري نياز به آرامش دارد. من در اکثر ويدئو کليپ هايم هميشه به نوآوري و نبوغ توجه ويژه اي داشته ام. هميشه در هر يک از آثارم سعي کرده ام با تيم هاي حرفه اي مختلف کار کنم و از هر تيم نکته هايي را آموخته ام.

جالب است بدانيد به شدت به موضوع ساخت ويدئو کليپ هم علاقه مند شده ام و با تجربه هايي که به دست آورده ام چندين موزيک ويدئوي خودم را هم کارگرداني کرده ام. به هر حال هر خواننده اي علاوه بر داشتن يک صدا و شعر و موسيقي خوب، بايد استايل و موزيک ويدئوي قوي و خوش ساخت هم داشته باشد. من سعي کرده ام در ويدئو کليپ هايم سير صعودي و کيفي را حفظ کنم و با توجه به استقبال از ويدئوها امروز احساس خوبي دارم.

چند ويدئو کليپ تابستاني آخرت هم بسيار خوش ساخت و قوي بودند. مخصوصا انتخاب لوکيشن هاي کليپ «تابستون» به گونه اي بود که مخاطبانت اعتقاد داشتند اين ويدئوها در جايي مثل بهشت ضبط شده اند.

براي ضبط اين موزيک ويدئوي «تابستون» حدود 14 روز در تايلند بوديم. اتفاقا بهانه اي پيدا کردم که با خانواده به مسافرت بروم. زماني که آنها در هتل بودند من مشغول ساخت ويدئو بودم. علاوه بر مناظري که شما مي بينيد، خيلي هم سخت کار کرديم و فشار کاري زيادي داشتيم ولي نتيجه، کاري واقعا لذت بخش بود. خدا را شکر مي کنم. بهترين بخش ها و مناظر طبيعي را انتخاب کرديم.

نکته ديگر در روند کاري تو در خارج از کشور، همکاري هايت با بزرگان سبک هاي مختلف ايراني آن طرف آب مثل آرش لباف بود که مثل خود تو در کار و سبک شان، حرفه اي و در سطح بين المللي هستند. همين باعث شد نظرها را بيشتر به خود جلب کني. اين همکاري ها روي تصميم هاي حرفه اي تو هم خيلي تاثير گذاشته و مشخصا در جريان کاري تو موثر بوده.

من الان 26 سالم است و از 14 سالگي کارم را شروع کرده ام. هنوز هم در حال يادگيري هستم. هنوز اتفاقات بزرگي در راه است که نمي توانم درباره شان حرف بزنم ولي قطعا انرژي و روحيه ام بالاتر رفته و مي توانم بهتر و بيشتر کار کنم. سعي مي کنم براي مخاطبانم کار خوب توليد کنم.

در سال هاي گذشته عده زيادي از خواننده هايي که از ايران رفته اند، ادعا دارند که بعضي مسوولان در پي بازگرداندن شان به ايران بوده اند. اين ادعاها بعضا تاييد يا تکذيب هم شد و در رسانه ها بازتاب پيدا کرد. درباره تو هم اين موضوع بود؟ مسوول يا فردي به تو پيشنهاد بازگشت به ايران و فعاليت در کشور را داد؟

نه؛ چنين درخواست يا موضوعي نبوده و اگر هم بوده، شايد را ارتباطي يا پل ارتباطي نبوده که به گوش من برسد. ولي قطعا اميد دارم که اگر روزي برسد که امکان فعاليت در ايران براي همه فراهم شود، من هم مثل بقيه بتوانم به ايران برگردم و به اجراي برنامه در کشورم بپردازم. واضح بگويم که قلبم در ايران است.

پس تو مثل آن خواننده هايي نيستي که مي گويند اگر اجازه کار هم داشته باشم دوست ندارم به ايران برگردم...

قلب من در کشورم جور ديگري مي تپد. اين را به خواست خدا و تقدير واگذار مي کنم. اگر شرايط اش پيش بيايد، چرا که نه؟ اکثر طرفدارانم در ايران هستند و من براي مردم آن کشور مي خوانم؛ طبيعي است که دوست داشته باشم در وطنم باشم.

يک روز معمولي «حسين تهي» در لندن چگونه مي گذرد؟

معمولا يا در استوديو هستم يا وقتم را با خانواده و دوستانم مي گذرانم. خيلي اوقات هم در مسافرتم و برنامه هاي کاري و ساخت ويدئو کليپ هايم را پيگيري مي کنم.

با مافياي موسيقي خارج از کشور چه مي کني؟ خيلي ها اعتقاد دارند مافياي موسيقي خارج از کشور، بسيار پيچيده و عجيب است.

من دوستاني دارم که بعضي وظايف را به عهده آنها گذاشته ام و آنها امور اجرايي را مديريت مي کنند. بيشتر وقتم را صرف کار روي آثارم مي گذارم ولي افراد باسابقه و قوي اي در امور بيزينسي در کنارم هستند که همين باعث مي شود دل مشغولي هاي اين چنيني نداشته باشم. دوستان و اطرافيانم وظيفه اين ماجراها را بر عهده دارند و همين باعث مي شود من در کارم تمرکز بيشتري داشته باشم. من در اين قبيل مواقع هرگز خودم مستقيما با کسي وارد مذاکره نمي شوم و مديران رسانه اي وارد عمل مي شوند.

به اين مي گويند يک جواب با سياست. تو با خانواده ات چند وقت يک بار ملاقات مي کني؟ اين ملاقات ها چطور و کجا اتفاق مي افتد و از روزي که از ايران خارج شده اي آيا هرگز وارد ايران نشده اي؟

از روزي که از ايران خارج شده ام ديگر به کشورم برنگشته ام و خدا را شکر سه سالي هست که خانواده ام در لندن اقامت دارند. اتفاقا امروز هم مادرم قورمه سبزي خوشمزه اي پخته بود و جاي شما خالي، حال مان را بعد از کار حسابي خوب کرد.

خواندن اثري براي مولانا شايد عجيب ترين کاري بود که از «حسين تهي» در همين اواخر شاهد بوديم. ماجراي اين اثر چه بود؟

ما و گروه مان هشت هزار کيلومتر را تا شهر قونيه رفتيم تا ويدئوي اين اثر را در مقبره مولانا فيلم برداري کنيم. به عشق اين شاعر بزرگ و جهاني ايراني. دوست داشتم نسل جديد هم اين شاعر ايراني را بهتر بشناسد. تنها هفدم همين بود. شروين عزيزم براي اين کار خيلي زحمت کشيد و آن بخش سنتي اين اثر را خواند که باعث شد تلفيق جالبي اتفاق بيفتد. آهنگساز اين قطعه هم «علي مجيک ام.جي» بود که واقعا مبتکرانه آن را ساخت.

بخش آخر اين گفت و گو هم درباره همکاران و دوستان سابق تو در ايران است که مي خواهم از آنها بگويي. مثلا اگر قرار باشد الان درباره «ياس» چند جمله به من بگويي، آن جملات چيست؟

قلبا دوستش دارم. ياسر در حيطه کاري اش هميشه موفق بوده هميشه يک دوست و رفيق خوب است. کاراکتر دارد و از همه مهم تر، براي همه خوبي مي خواهد و هيچ حسد و کينه اي در دلش نيست. وقتي درباره تو نظر مي دهد با تمام وجود دوست دارد موفق شوي. اين حداقل براي من ثابت شده.

آرمين؟

همکلاسي قديمي من که جنبه شوخي بالايي دارد. من خيلي اذيت اش مي کردم و بعضي وقت ها ياد آن روزها مي افتم. ولي آرمين هميشه با جنبه و دوست داشتني بود و سعي مي کرد ناراحتم نکند. هميشه دوستش داشته و دارم. آخرين جمله ام براي آرمين جمله غم انگيزي است، دلم خيلي برايش تنگ شده...

اردلان طعمه؟

اردلان به همه احترام مي گذارد. انسان فوق العاده محترم و دوست داشتني است. او نمونه يک رفيق و هموطن تمام عيار براي من است.

A.B.Z؟

يک هنرمند بالغ و متفکر و بااستعداد که هميشه آهنگسازي اکثر پروژه هاي من را بر عهده دارد و هميشه از همکاري با او لذت مي برم. مثل برادرم دوستش دارم و اين حس را از او متقابلا دريافت کرده ام که مثل برادر کوچک تر من را دوست دارد و براي موفقيت ام تلاش مي کند.

آخرين حرف هاي تو در اولين گفت و گوي رسمي ات با يک رسانه رسمي داخلي چيست؟ حتما دلت براي هواداران ات در ايران خيلي تنگ شده.

تا زماني که بتوانم، براي مخاطبان و هوادارانم مي خوانم. گفتم که: قلبم در ايران و براي ايران مي تپد. از زندگي ام راضي ام و هر جاي دنيا که باشم تنها دغدغه ام راضي بودن مخاطبانم يا همان «ارتش تهي» است.

«تابستون» و «رويا» آثاري بودند که اين اواخر براي شان ساختم و منتشر کردم و خدا را شکر با واکنش هاي خوبي هم رو به رو شد. زحمات زيادي براي ويدئو کليپ هاي اين دو اثر کشيده شد و همين استقبال باعث شد که خستگي اين زحمات از تن ما در شود.

توليد قطعه «رويا» واقعا يک سال طول کشيد و توليد ويدئوي آن هم زمان زيادي برد. ولي به هر حال به عشق هوادارانم اين انرژي را صرف کرديم و خوشحالم که مورد توجه شان قرار گرفته است. اميدوارم هميشه در بهترين حالت ممکن از زندگي شان لذت ببرند و به آرزوهاي شان برسند. سپاس از شما که اين فرصت را در اختيار من قرار داديد.




منبع : هفته نامه تماشاگران امروز