بزرگنمايي:
گفتگو با حامد زماني
روزهاي نخستي که حامد زماني قطعههايي با موضوعهاي عدالتخواهي ميخواند، بسياري او را جدي نميگرفتند. اما امروز ژانر موسيقي انقلابي و اعتراضي با صداي حامد زماني شناخته ميشود.
حامد زماني برخلاف فشار و هجمه برخي رسانهها وابسته به جريانات و گروههاي سياسي در مسير آنچه آن را حقطلبي و فرياد عليه قلدران ميخواند، به اجرا ميپردازد. او حمايت از موسيقي خود را به اين دليل، دردسرساز ميداند و ميگويد به همين دليل مسئولان کمتر از او حمايت ميکنند. او مسير مطالبه حقوق مردم و آنچه عدهاي به زور بنا دارند از آنان بگيرند را راه صحيحي براي فعاليت خود برميشمارد.
برخي آثار او را «ارزشي» ميخوانند و خودش هم اين تفسير را ميپسندند البته با تعريفي که ارائه ميدهد. او حمايت از حقوق مردم، فرياد بر سر زورگويان، عدالتخواهي و ... را همچنان مفاهيمي ارزشي و اخلاقي برميشمارد. اما برخي رسانههاي وابسته به جريانات سياسي يا طرفدار کشورهاي سلطهجو با طعنه زدن به اين واژگان و مفاهيم در مواردي اين لفظ را به بازي هجوِ رسانهاي نشستهاند.
زماني و دوستانش بيتفاوت به اين بازيها، در برابر ايشان ايستادهاند و با صراحت نظرات خود را بيان ميکنند. او بعد از اين سالها با مخاطباني پاي کار و ثابت همراه بوده است و در کنار اينکه هواداران خاص خود را پيدا کرده است، با توجه به تحولات اخير نسل هوادارانش هم رو به افزايش است.
شايد موسيقي ضد يا موسيقي اعتراضي بهترين تفسير براي ترانههاي او باشد. اما ضديت او از جنس کليشههاي عامهپسند و اپوزيسيوننمايِ داخليِ تشنهي تبليغ و توجه و بسته در يک جغرافياي محدود نيست. او معترض است به زورگوييهاي جهاني. شايد او تفسير «حمايت از جبهه جهاني مستضعفين در برابر قلدران» را خوب فهم کرده است.
پيشتر از اينها بزرگان ديگري در زمينه موسيقي انقلابي کارهاي بسياري کرده بودند، اما در ميان هنرمندان جوان، حامد زماني آغازگر جرياني تازه در دلِ موسيقي حقطلبانه و انقلابي بوده است. در روزهايي که توافق هستهاي و «برجام» در مجلس شوراي اسلامي به تصويب نمايندگان رسيده است، با محوريت آثاري که حامد زماني براي شهيدان هستهاي خوانده، پاي صحبتهاي او نشستيم:
انگيزهي حامد زماني از ورود به عرصه موسيقي انقلابي چه بود. چه دغدغهاي موجب شد پا در اين عرصه بگذاريد؟
بارها و بارها گفتم که هر کسي دردهاي مختلف و دغدغههاي مختلفي دارد. هر کسي برداشتش از اتفاقها متفاوت است. ممکن است اين برداشتها به حس تبديل شود و يا اين که نشود. مثلا شما تصويري از بچههاي غزه را ميبينيد، اين تصوير روي برخيها اثر ميگذار و روي برخيها خير.
عاملي که موجب اين اثرگذاري ميشود، همان دغدغه است. اين که چه چيزي دغدغه را به وجود ميآورد از کودکي آغاز ميشود؛ دريافتها و ادراکها، نحوه بزرگشدن و محيط زندگي است. همه اين عوامل دغدغه را شکل ميدهد. به نظرم دغدغه و حس رابطه متقابلي با هم دارند. براي من هم حسم درگير اين موضوعات بوده و هم دغدغهاش را داشتهام.
براي مثال ترور شهداي هستهاي، صحبتهاي پدر و مادرانشان با من، نوع رفتارشان، بزرگي و علمشان و اين که چرا اين دانشمندان بايد از بين بروند، ظلمي که باعث از بين رفتنشان شد. همه اين پرسشها با هم دغدغههايي در من ايجاد کرد. براي ساختن يک آهنگ عواطف و احساسات را از دغدغه ميگيرم و آهنگي ميسازم و يا شعر ميگويم. پس دو عامل در ايجاد همه اين آثار دخيل است؛ يکي دغدغه و ديگري حس است.
انتخاب شعرهاي شما براي آهنگهايتان به چه ترتيبي انجام ميشود. شعرهايتان چه قشري از مخاطبان را در بر ميگيرد، آيا براي همه اقشار جامعه ميخوانيد و يا تنها براي بخش خاصي از جامعه؟
شعار در شعر خوب است و باعث تحرک ميشود. زماني بود که حامد زماني تنها براي خودش و بچههاي هم عقيدهي خودش شعر و آهنگ ميساخت. البته الان هم همين گونه است. معتقد بودم که بچه حزبالهيها در موسيقي مظلوم واقع شدهاند و حرفشان گفته نشده است.
الان که حدود 100 تا 150 اثر براي بچهها توليد شده، احساس ميکنم که قشر خاکستري هم به اين حرفها نياز دارد. آنها هم خلعي در اين ميان احساس ميکنند. بنابراين جفت اينها را که در کنار هم ميگذاريم، هم بايد شعار باشد و هم نباشد. بايد از آرمانهايي سخن گفت که مبناي واقعي داشته باشد و براي همه درکپذير باشد.
با توجه به موارد که گفتم در همفکري با تيم شاعرانم همه جوانب را در نظر ميگيريم. شعري که من در آهنگهايم ميخوانم بايد بچههاي هم فکر خودمان را در بر بگيرد و در عين حال بچههايي که قرار است براي نخستين بار با اين مفاهيم آشنا شوند نيز در شعرها در نظر گرفته شوند. با اين کار هم حرکت در بچههاي حزبالهي ايجاد ميشود و هم بچههاي علاقهمند را جذب ميکند.
انتخاب شعرها و ساختن ملودي چه مراحلي را طي ميکند تا در نهايت به قطعهاي آماده شده برسيد.
به لحاظ فرمي و تکنيکي، انتخاب شعر يا از اشعار موجود است که با آنچه ما ميخواهيم کاملا منطبق است يا اين که ما المانهايي داريم و شاعر براساس اين المانها شعر ميگويد. سرودن شعر هم ميتواند روي وزني آزاد باشد تا بعدا بر رويش ملودي بگذاريم و يا اين که ما يک ملودي را براساس موضوع ميسازيم و به شاعر ميدهيم تا شاعر بر روي آن ملودي و آن وزن شعر را تهيه کند.
در آهنگهايي که براي شهيدان، به خصوص شهيدان هستهاي خواندهايد انتقال چه مفاهيمي برايتان در اولويت بوده است؟
اگر همه کارهاي من را در نظر بگيريد، ظلم ستيزي و استکبار ستيزي و حمايت از مظلوم وجه مشترک همه اين آثار بوده است. اگر خطي بين حق و باطل بکشيم، من سعي کردهام که در کنار کساني باشم که حقطلب و حقمدار هستند. چرا که از يک طرف افرادي مخاطب آثار من هستند که هم عقيدهي کارهاي من هستند و از طرف ديگر حق با ذات بشر سازگار است.
مقولهي هستهاي ما يک حق است که متعلق به مردم ماست. حالا عدهاي زورگو ميخواهند اين حق را از ما بگيرند. به چه علت؟ به علتهاي سياسي. حال تعداي از جوانان با استعداد و نخبهي سرزمين ما ميخواهند انرژي هستهاي را بومي کنند و از دست زورگويان خارج کنند. اما زورگويان ميآيند و اين جوانان را از بين ميبرند.
در اينجا ما يک ظلم و يک مظلوم داريم. يک حق و يک باطل داريم. ما سعي کرديم اين داستان را روايت کنيم و از ارزشهايي که جوانان ما پايش ايستادند حمايت کنيم؛ که همان ارزشهاي ديني و ملي ماست. از طرف ديگر برائت بجوييم از ظالمان و حمله کنيم و اعتراض خودمان را به اين ظالمان بيان کنيم. فرياد موسيقيهاي من بر سر اين جماعت ظالم و مستکبر است.
در آهنگهايي که براي شهيدان هستهاي خواندهايد تنها توجه مخاطب به شهيدان مورد نظر بوده و يا اين که مفاهيم خاص ديگري هم مدنظرتان بوده است؟
هر آهنگي به لحاظ ظرف محدودي که دارد، يا بايد به صورت کلي به مسائل نگاه کند و يا اين که به وجهي خاص در يک مسئلهي معين توجه داشته باشد. به نظرم نميشود همه ابعاد اتفاقهاي افتاده براي شهداي هستهاي و خانوادهها و بچههايشان را در يک شعر و در يک موسيقي گنجاند.
براي همين است که تا کنون چند اثر براي شهداي هستهاي ساختهام. اگر حتي 100 اثر هم در اينباره بسازيم باز هم سوژه براي اين کارها هست. از هر زاويهاي که نگاه کنيم شعر و موسيقي دارد. بنابراين در هر شعري سعي کردهايم از زاويهاي خاص نگاه کنيم و آن زاويه را کامل نشان دهيم.
واکنش مخاطبانتان به آهنگهايي که براي شهيدان هستهاي خواندهايد چگونه بوده است؟ چه قشري مخاطبان اين آهنگها هستند.
يه سري سوژهها هستند که خاصاند و مخاطبان خاصي هم دارند. اما شهداي هستهاي به دليل مظلوميت و رخدادهايي که مردم با آن درگير بودند، حساسيت، غيرت و تعصب خاصي در مردم به وجود آورده است. شهداي هستهاي از جمله سوژههايي شده که هيچ کسي نميتواند با آن مخالفت کند.
به همين دليل ما به اين سوژهها ميگوييم سوژههاي امن. يعني سوژهاي که همه دوستش دارند. در چنين سوژهاي مظلوميت و ظلم در آن کاملا مشهود است.
دست ما در اين مضامين باز است، به همين دليل احساسيترين آثار من مانند «راز روشن» براي شهداي هستهاي بوده که از جمله دوست داشتنيترين آثارم بوده است. بارها و بارها مخاطبان به من گفتهاند که از بهترين آثار من همين آثار شهداي هستهاي هستند. به خصوص اثر «راز روشن» که شعر و موسيقي و تنظيمش بسياري دوستداشتني شده و خودم به اين اثر بسيار افتخار ميکنم.
آنچه شما در عرصه موسيقي انقلابيف موسيقي اعتراض و حقطلبي خواندهايد، آثاري عامه پسند نيستند و به طور حتم کساني با اجراي اين آثار مخالفت ميکنند. کمي درباره اين مخالفتها بگوييد.
کساني که ميخواهند حرف بزنند، حرفشان را ميزنند. اما جماعت آگاهي که به اين مسائل آگاهند و مشکلات خواندن در اين موضوعها را ميدانند، درک ميکنند. اين صحبتها از اول کار با من بود. خيليها به من ميگفتند که سوژههايي که تو در نظر داري اصلا مخاطب ندارد و بايد از صدايي که خدا به تو داده بهتر استفاده کني و سوژههايي انتخاب کني که همه مردم دوست دارند.
ولي از همان اول براي من کاملا واضح بود که همين سوژهها حساسند و ريسک پذير؛ چرا که فقط خواندن نيست، بلکه زندگي شما بايد در راستاي اين خواندن قرار بگيرد و ديگر همه زندگيت درگير اين مفاهيم است.
بنابراين تصميمي جدي ميطلبيد. از طرف ديگر معتقد بودم که اگر کار خوب و در خور شأن اين مفاهيم خوانده شود، به طور حتم مورد استقبال قرار ميگيرد.
تعريفتان از آنچه ميخوانيد چيست و سبک خواندنتان را در کدام بخش نامگذاري ميکنيد؟
آنچه من ميخوانم موسيقي ارزشهاست و نامش موسيقي ارزشي است. موسيقي که ميتواند به ارزشهاي انقلابي و ملي بپردازد و ميتواند به ارزشهاي مذهبي بپردازد، هر چيزي که ارزش است؛ اخلاق و ارزشهاي اجتماعي و تنها ريشه ملي نميتواند داشته باشد و دايره گستردهاي دارد.
به طور حتم خواندن از اين موضوعهاي مخالفان بسياري دارد. اتفاقا اين مخالفان کساني هستند که منافعشان در خطر است و يا از اول بدون اين که مشکلات ما را بدانند، و بدانند که ما چه ميکنيم با ما مخالفت کردهاند. همين مسائل کار ما را بسياري دشوار کرده است.
در عين حال حمايت از سوژههاي ما هم بسيار اندک است. موسيقيهاي ديگر موسيقي خنثي هستند و تنه به تنهي مسائلي نميزنند که احتمالاً عدهاي با آنها مشکل داشته باشند و از آن بدشان بيايد. اين موسيقيهاي خنثي به عشق ميپردازند، حال چه عشق زميني و چه عشق الهي و فضايشان امن است. به همين دليل حمايت از اين نوع موسيقيها هم امن است. ولي حمايت از موسيقي من دردسرهاي زيادي دارد و حمايت از آن اندک است.
شاهد اين قضيه هم از رخدادهاي اخيري است که وزارت ارشاد براي من رقم زد. نوع اجراها، پخش اجراها و نوع پرداختن رسانهها به آثار من به گونهاي نيست که بايد باشد. اگر کسي يک ذره واقعبينانه و منصفانه به اين قضيه نگاه کند ميفهمد که حمايت از موسيقي حامد زماني به هيچ وجه به اندازهاي که بايد باشد، نيست.
کما اين که اگر حمايت به گونهاي درست از اين موسيقي انجام ميشد، الان بايد همه مخاطبان کشورهاي اطراف را با مفاهيم اين موسيقي جذب ميکرديم.
موسيقي ما حرف دارد و قوي است و با اين که هنوز به گونهاي درست حمايت نشده، مخاطبان بسياري در کشورهاي اطراف را نيز جذب کرده است حتي با اين که آنان نميفهمند ما چه ميگوييم. اجراهاي 30 هزار نفري من در داخل کشور هم شاهد استقبال مردم خودمان از موسيقي ارزشي است. اما پرسش اينجاست که حمايتهاي لازم از اين موسيقي به عمل ميآيد؟ که متاسفانه در اين زمينه پاسخ منفي است.
با توافق هستهاي و تصويب برجام، آيا در آينده باز هم شاهد اجراي قطعههايي از سوي شما با موضوع انرژي هستهاي خواهيم بود؟
مبارزه با استکبار و مبارزه و ظلم که تعطيل شدني نيست. ولي اين که رسانهها به آن ميپردازند يا نه، ديگر وظيفه ما نيست. وظيفه ما توليد اين موسيقيها و رساندن صداي حق به گوش همه است.
اين که ديگر رسانهها با ما همراه ميشوند يا خير، وظيفهي خودشان است و حسابي است بين آنها و خدا. اما به قطع وظيفه ما تعطيل بردار نيست؛ کما اين که ظلمِ ظالمان هم تعطيل شدني نيست؛ پس مخالفت ما با ظلمشان همچنان ادامه دارد.
نظر شما درباره انرژي هستهاي و 15 سال پايداري مردم ايران در اين زمينه چيست؟
نظرم را در اثر «گِله از گرگ» گفتم و مخاطبان شما را به شنيدن اين اثر دعوت ميکنم.
اين روزها «برجام» در مجلس شوراي اسلامي بررسي شده و نمايندگان هم آن را تصويب کردند. شما از ديدگاه يک هنرمند چه ويژگيهايي براي توافق هستهاي با غرب قائل هستيد.
بارها و بارها اعلام شده که اگر قرار است مذاکره و توافقي باشد، تنها در زمينه انرژي هستهاي است. به خاطر اين که حق مردم ماست و مردم ما لايق بهترين زندگيها هستند. مردم بايد آگاه باشند که اين حق را چه کساني ميخواهند از آنان بگيرند. اين که ما از مشکلات دم ميزنيم، بايد ديد چه کساني از وجود مشکلات اقتصادي براي مردم راضي هستند.
چه کساني مينشينند و برنامه ريزي ميکنند براي اين که مردم ما را تحت فشار اقتصادي قرار دهند. البته برخي عدم تدبيرهاي داخلي هم سبب مشکلات اقتصادي ميشود، اما بحث اين است که چه کساني به مشکلات راضي هستند.
من بارها گفتهآم که آزموده را آزمودن خطاست. برخي مسائل مشخص است و اکنون نميشود دربارهاش صحبت کرد و جو را مکدر کرد. به نظرم در نهايت اين مذاکرات، بايد عزت مردم ما را در پي داشته باشد و پايداري 15 ساله ما و پرچمي که ايران در مبارزه با قدرتهاي جهاني برافراشت را خدشهدار نکند. پرچمي که کشورهاي ديگر به آن افتخار ميکنند و مردمان بسياري پاي اين پرچم اشک ريختهاند.
منبع : tasnimnews.ir