آخرین اخبار

بعد از طلاق، زنها و مردان ايراني چه مي کنند؟ روابط عاطفي

بعد از طلاق، زنها و مردان ايراني چه مي کنند؟

  بزرگنمايي:

چه خبر - سرنوشت زوج هاي ايراني بعد از طلاق چيست؟

همه ما کم‌ و بيش وقتي در شرايطي نابساماني گرفتار مي‌شويم گوشمان روي هر توصيه‌اي بسته مي‌شود و درنهايت راه خودمان را مي‌رويم و کار خودمان را مي‌کنيم. دليل‌مان هم اين است که هرکس توصيه‌اي مي‌کند شرايط ما را نمي‌داند و به قول معروف نفسش از جاي گرم بلند مي‌شود و همين تعبير مي‌شود دليل اين که راه خودمان را برويم و به کاري که فکر مي‌کنيم درست است ادامه بدهيم و هر تغييري در زندگي‌مان و تغيير مسير نادرست به نظرمان غيرممکن برسد. از دست‌دادن همسر به هر شکل (جدايي يا فوت) براساس مطالعات روان‌شناسي يکي از دشوارترين بحران‌هاي طول زندگي هر فرد است، اما بسياري از زوج‌ها به موقعيتي مي‌رسند که از اين بحران يا در نگاه عادي‌تر از اين اتفاق استقبال مي‌کنند.

بعد از جدايي

آمار طلاق رو به افزايش است و ديگر نمي‌توان به سال‌هاي دوام زندگي مشترک به‌عنوان ضمانت پايداري يک زندگي نگاه کرد. درباره اين موضوع حرف‌هاي زيادي زده شده است؛ گزارش‌هاي بسياري نوشته و تحليل‌هاي آسيب‌شناسانه‌اي هم انجام شده است. صرف‌نظر از پديده طلاق و چرايي افزايش آن، مسئله مهم ديگر امروز جامعه ما، بعد از طلاق است. گزارش‌هاي آماري نشان مي‌دهد 90درصد از زنان پس از طلاق ازدواج نمي‌کنند. اين در حالي است که 90‌درصد از مردان پس از طلاق مجددا ازدواج خواهند کرد. مردان پس از جدايي از همسر سابق 9 برابر بيشتر از زنانِ جدا شده ازدواج مي‌کنند.

مي‌خواهم تنها بمانم

بيش از 6 ميليون زن در جامعه ما در حال زندگي هستند که از همسران خود جدا شده و هنوز ازدواج مجدد نکرده يا نخواسته‌اند بکنند. اين تعداد از زنان علاوه‌بر مشکلات کلي و عمده طلاق مانند ترس و تنهايي، افسردگي، مشکلات ناشي از حضانت فرزندان، مشکلات مالي و... با مسائل ديگري مانند برچسبِ مطلقه، بيوه و ساير انگ‌هاي اجتماعي دست‌و‌پنجه نرم مي‌کنند. زني که طلاق را تجربه مي‌کند در نخستين برخورد با ماجرا، يک جمله بيشتر در ذهنش نيست، باختن همه زندگي! جمله‌اي تلخ که شايد در آن لحظه درست به نظر برسد، اما بي‌ترديد نقطه پايان نيست. در چنين مواردي معمولا حجم بالاي مشکلات مالي به‌عهده گرفتن وظايف سنگين مادري و پدري توأمان در اکثر مواقع توش و تواني براي زني که سرپرست خانواده باشد باقي نمي‌گذارد که به مسائل ديگر توجه کند.

از انگ اجتماعي تا مرد ستيزي

اين موضوع را از دو منظر مي‌توان نگاه کرد؛ اولين ديدگاه سنتي است که مي‌گويد زني که طلاق گرفته است ديگر کسي سراغش نمي‌رود؛ در سنت فرهنگي ما، زناني که طلاق گرفته‌اند بسيار کمتر فرصت ازدواج مجدد داشته‌اند و متاسفانه زنان مطلقه برچسب خورده و براي ازدواج مجدد انتخاب نمي‌شده‌اند. اگر هم در مواردي زني مطلقه براي بار دوم ازدواج مي‌کرد، اين ازدواج مجدد در شرايطي بود که آن زن با شوهرش دو يا سه برابر ازدواج قبلي فاصله سني داشت؛ اگر در ازدواج اول او از شوهرش‌ پنج سال کوچک‌تر بود، در ازدواج (اگر ازدواجي در کار باشد) دوم 10 تا 15 سال با شوهر بعدي فاصله سني داشت.
با وجود اين، اين نگاه سنتي در جامعه امروز ما تا حد زيادي تعديل پيدا کرده است دقيقا به همان نسبت که طلاق ديگر در جامعه ما پديده نادري نيست، زنان مطلقه هم کمتر با انگ‌هاي فرهنگي مواجه مي‌شوند. ازدواج نکردن زنان بعد از طلاق را از يک منظر ديگر هم مي‌توان ديد؛ زناني که يک‌بار جدا مي‌شوند تجربه بسيار تلخي از زندگي مشترک پيشين خود داشته و ديگر حاضر به تکرار تجربه قبل با يک ازدواج ديگر نمي‌شوند و درواقع نمي‌توانند به مرد ديگري بعد از ازدواج اعتماد و تکيه کنند. به بيان ديگر با تغييرات جامعه و در شرايط فعلي، بسياري از زنان پس از طلاق، ولو اين‌که فرصت ازدواج را از دست بدهند حاضر به ازدواج با مرداني با فاصله سني بالا نيستند. در پرونده پيش رو تلاش کرده‌ايم علت‌هاي تمايل نداشتن زنان مطلقه به ازدواج مجدد و برعکس علاقه مردان مطلقه به ازدواج دوباره بررسي شود.

گفت‌وگو با يک مددکار اجتماعي درباره علت‌هاي ازدواج‌نکردن زن‌ها پس از طلاقفرصت برابر براي زن و مردهاي مطلقه

آزاده باقري، خبرنگار: آمار ازدواج نکردن 90‌درصد از زنان مطلقه پس از جدايي و دقيقا برعکس اين آمار، ازدواج 90‌درصد مردهاي مطلقه پس از جدايي بسيار قابل‌تامل است. اين‌که چرا زنان پس از طلاق ديگر تمايلي به زندگي مشترک در وجودشان ديده نمي‌شود و چه اتفاقي مي‌افتد که آن‌ها عطاي ازدواج را به لقايش مي‌بخشند و موجب مي‌شود در هر سني باشند ترجيح دهند باقي عمر را در مجردي به‌سر ببرند. فرهنگ جامعه، داشتن فرزند، نگراني براي شروع زندگي ديگر، دغدغه‌هاي مالي، اشتغال زنان و... ازجمله مواردي است که موجب مي‌شود تا زنان کمتري پس از طلاق به فکر ازدواج بيفتند.
البته به گفته محمد حسين جوادي، مددکار اجتماعي فرهنگ جامعه و نحوه سياست‌هاي اجتماعي که در يک‌کشور پياده‌سازي مي‌شود از جمله مهم‌ترين مواردي است که باعث مي‌شود تا زنان يک کشور تمايل داشته باشند پس از يک شکست در زندگي بار ديگر زندگي جديدي را آغاز کنند. اين در حالي است که معمولا شرايط ازدواج مجدد براي مردان مطلقه بسيار هموار است به‌طوري‌که حتي مي‌توانند دختر مجردي را هم به همسري بپذيرنددرصورتي‌که براي يک زن مطلقه چنين امکاني به کمترين شکل ممکن فراهم است.

آقاي جوادي علت آن‌ که در کشورمان با چنين آماري روبه‌رو هستيم و مي‌بينيم که زنان مطلقه 10درصد تمايل به ازدواج مجدد دارند، چيست؟

با توجه به ظرفيت‌هاي فرهنگي کشور، آن‌چه مسلم است موانع ازدواج مجدد براي آقايان بعد از ازدواج اولشان کمتر است. اين در حالي است که خانم‌ها در ايران براي ازدواج مجددشان با موانع زيادي روبه‌رو هستند. شرايط جامعه‌مان به‌گونه‌اي ا‌ست که حتي يک مرد مطلقه مي‌تواند با يک دوشيزه ازدواج مجدد داشته باشد؛ اما دقيقا همين موضوع براي يک زن مطلقه مانند يک قبح به‌نظر مي‌رسد؛ چون شرايط فرهنگي جامعه ما به اين شکل است. از طرف ديگر بايد شرايط اشتغال را هم در نظر گرفت. البته با دو ديدگاه مي‌توان به اين موضوع نگاه کرد.
اول از همه اين‌ که يک مرد با توجه به استقلال مالي و امکان داشتن شغل بهتر مي‌تواند ريسک ازدواج مجدد را بيشتر داشته باشد. اين در حالي‌است که زن مطلقه که شغلي ندارد نمي‌تواند حق انتخاب آن‌چناني داشته باشد. از سوي ديگر زنان مطلقه‌اي که سر کار مي‌روند و داراي استقلال مالي هستند احساس مي‌کنند که مي‌توانند بعد از طلاق به‌خوبي زندگي‌شان را بگردانند و نياز به هيچ مردي در زندگي‌شان ندارند. همين تفکر موجب مي‌شود تا ديگر تصميم به ازدواج نگيرند و به طور مستقل بدون آن‌که به کسي احساس نياز داشته باشند زندگي کنند.
کشورهاي ديگر در اين زمينه چه فعاليت‌هايي انجام مي‌دهند که موجب مي‌شود چنين قبحي در آن کشورها و در بين افراد جامعه‌شان وجود نداشته باشد. مشکلي که فرايند طلاق در کشور ما دارد اين است که به مرحله پختگي نمي‌رسد. به‌نظر مي‌رسد در جامعه ما براي حل مشکلات اولين و آخرين راهکار طلاق است؛ اما در کشورهاي توسعه‌يافته مسيرهاي زيادي وجود دارد که آخرين مسير درنهايت به طلاق و جدايي منجر مي‌شود. به‌عنوان مثال قبل از اين‌که پرونده منازعات و تعارضات خانوادگي به مراجع قضايي کشيده شود براي آن‌ها مسيرهاي اجتماعي تعريف شده‌است که عملکرد ميانجيگري دارد.
يعني اين مراحل قبل از آن‌که پرونده به سيستم قضايي ارجاع داده شود از طريق مددکارهاي اجتماعي مورد توجه قرار مي‌گيرد؛ اما در کشور ما چنين چيزي وجود ندارد يا حداقل فرهنگ‌سازي نشده است.بهتر است قبل از آن‌که پرونده‌هاي طلاق به مراجع قضايي برسند ابتدا آن‌ها را به مراکز مشاوره و کلينيک‌هاي مددکاري ارجاع دهند. وقتي پرنده‌اي وارد سيستم قضايي مي‌شود ديگر بسياري از حرمت‌ها وديوارهاي بين زن و شوهرها از بين رفته و يکديگر را زخمي کرده‌اند و بعد از آن رفتن به کلينيک‌هاي مددکاري کمترين کمک را خواهدکرد. وقتي سيستم ميانجيگري وارد عمل شود آن‌وقت به شکل چشمگيري آمار طلاق نيز کاهش پيدا خواهد کرد.

آن‌ طور که آمارها نشان مي‌دهد بسياري از زنان پس از طلاق علاقه‌مند هستند که به زندگي گذشته‌شان برگردند. آيا همين موضوع دليل بر اين نمي‌شود که زنان پس از طلاق دوست ندارند ازدواج مجدد داشته باشند؟

اتفاقا اين موضوع نشان مي‌دهد که فرايند طلاق يک فرايند معيوب است و مسير درستي را طي نکرده‌است. وقتي زن و شوهري تمام مسيرها را طي کنند و آخرين راهکارشان به طلاق برسد مسلما هيچ‌وقت دوست ندارند به زندگي قبل‌شان برگردند. اين همان معضل ضعف نبود سيستم ميانجيگري‌است و اين‌که زن و مرد اولين و آخرين راهکارشان را در جدايي مي‌بينند که درنهايت شايد آمار قابل‌قبولي از آن‌ها تمايل داشته باشند به زندگي قبل‌شان برگردند.

پس با توجه به صحبت‌هاي شما سيستم قضايي و مسائل فرهنگي مهم‌ترين مسائل در اين زمينه هستند؟

بله، در کنار ضعف سيستم‌هاي قضايي، مسائل فرهنگي هم در يک جامعه بسيار اهميت دارد. نگاه خود افراد و خانواده‌ها به اين موضوع نيز نگاه درست و آگاهانه‌اي نيست. بايد در اين زمينه بهترين فرهنگ‌سازي‌ها و مداخلات اجتماعي صورت گيرد. مثلا اگر خانواده‌اي بخواهد براي پسرشان همسري اختيار کنند حتما به‌دنبال دختري مي‌گردند که ازدواج ناموفق نداشته و دوشيزه باشد. درصورتي‌که هميشه اين نگاه، نگاه درستي نيست. ممکن است فردي از ويژگي‌هاي خوبي هم بهره‌مند باشد؛ اما در زندگي قبلي‌اش به هر دليلي موفق نبوده و هم‌اکنون اين ظرفيت را دارد که با يک مرد ازدواج‌نکرده، ازدواج کند و در زندگي‌اش موفق باشد.

آيا داشتن فرزند باعث نمي‌شود که ازدواج مجدد براي زنان مطلقه سخت و دشوار به‌نظر برسد؟

درست است. فرزند هم در اين مواقع تاثير خودش را دارد؛ اما در بسياري از کشورها ازجمله کشورهاي آمريکاي‌لاتين بچه براي مادر است. اگر جدايي صورت گيرد مادر است که براي نگهداري فرزند اولويت دارد؛ اما موضوع ازدواج مجدد در آن کشورها حل شده‌است. چون يکسري سياست‌هاي اجتماعي در آن‌جا وجود دارد که دولت از فرزندان طلاق به‌خوبي حمايت مي‌کند. اين در حالي‌است که سياست‌هاي اجتماعي کشور ما براي فرزندان طلاق بسيار ضعيف است. در حال‌حاضر بخش قابل‌توجهي از فاکتورهاي خطر را فرزندان خانواده طلاق تهديد مي‌کند. چون سياست‌هاي اجتماعي که از آن‌ها حمايت کند وجود ندارد و همين موضوع روي مادران فشار مي‌آورد و مي‌شود دغدغه‌اي که مادر فکر مي‌کند اگر من ازدواج کنم تکليف فرزندم چه مي‌شود؟!

آن‌چه مسلم است قبحي که در بين اقشار جامعه وجود دارد موجب مي‌شود تا بسياري از زنان مطلقه تمايلي به ازدواج مجدد نداشته باشند. راهکار شما براي از بين بردن اين قبح فرهنگي چيست؟

در کشورهاي دنيا تجربه‌هاي زيادي در اين زمينه وجود دارد که مي‌توان به‌خوبي از آن‌ها بهره برد. اولين نگاه در اين حوزه، پيشگيري است. بايد ظرفيت‌هايي را فراهم کنيم تا خانواده‌هايي که دچار تعارضات زناشويي هستند قبل از آن‌که درگير سيستم قضايي شوند وارد حوزه ميانجيگري شوند و خدمات تخصصي دريافت کنند تا از اين طريق بتوانند زندگي‌شان را حفظ کنند. نکته دوم در اين حوزه‌ها رسانه ملي‌است که مي‌تواند بسيار ايفاي نقش مثبتي داشته باشند. در بسياري از فيلم‌هاي خارجي اين اتفاق مي‌افتد و ديده‌ايم که يک زن با دارا بودن فرزند هم بدون هيچ مشکلي مي‌تواند با يک پسر ازدواج‌نکرده، ازدواج کند.
اين مربوط به فرهنگ‌سازي است که مي‌تواند رسانه ملي در اين جريان ايفاي نقش خوبي داشته باشد. نکته سوم سياست‌هاي اجتماعي است که فرزندان طلاق را مورد حمايت قرار دهد. اين کار باعث مي‌شود که بسياري از بانوان مطلقه دغدغه کمتري نسبت به فرزندان خود داشته باشند و راحت‌تر ازدواج مجدد کنند. اين راهکارها، راهکارهايي هستند که مي‌توان آن‌ها را پيش‌بيني و فرصتي برابر براي زنان و مردان مطلقه براي ازدواج مجدد فراهم کرد. پس از انجام درست اين فرايندهاست که مي‌توان در آينده شاهد اين بود که تک‌تک شهروندهاي ايراني جداي از جنسيت داراي احساس رضايتمندي و کيفيت مطلوب زندگي‌شان هستند.

گفت‌وگو با چند زن مطلقه که از زندگي پس از جدايي‌شان مي‌گويندزناني با مهر طلاق و دغدغه‌هاي پس از آن

شوهرش بعد از 8 سال زندگي مشترک و داشتن يک فرزند پنج ساله به او خيانت کرده است و پس از يک سال تلاش زياد و رفتن به دادگاه و درخواست طلاق موفق شده تا از همسرش جدا شود. ساناز حالا دو سال مي‌شود که جدا شده و مي‌گويد: «يک‌سال بود که به رفت‌وآمد شوهرم و مکالمات تلفني‌اش مشکوک شده بودم. ابتدا چندان حساسيت به خرج نمي‌دادم تا اين‌که چند بار دوستانم او را با يک زن غريبه ديدند. وقتي متوجه اين موضوع شدم ديگر نتوانستم تحمل کنم و گفتم طلاق مي‌خواهم.» او مي‌گويد شوهرش براي آن‌که آبرويش ريخته نشود حاضر شده تمام مهريه‌اش را پرداخت کند، اما به خانواده‌اش در اين‌باره چيزي نگويد:
«براي من زندگي‌اش مهم نبود، اما آخرين درخواستش را قبول کردم براي آن‌که بي‌دردسر مي‌توانستم مهريه‌ام را بگيرم و با کمک آن و نفقه‌اي که مي‌گيرم زندگي‌ام را اداره کنم. مادر شوهر سابقم هرچه خواهش کرد دليل طلاق‌مان را بگويم من فقط گفتم با هم نساختيم و چيزي درباره خيانت همسر سابقم نگفتم. درنهايت يک سال بعد از جدايي‌مان با همان زن که او هم مطلقه بود و يک پسر داشت ازدواج کرد و دارند با هم زندگي مي‌کنند، اما من ديگر قصد ازدواج ندارم. مردي که 12 سال مي‌شناختم و عاشقانه با او زندگي‌ام را شروع کردم از او صاحب فرزند شدم و بدون هيچ چشمداشتي زندگي‌ مي‌کردم با من اين کار را کرد واي به حال اين زمانه‌اي که ديگر نمي‌توانم به کسي اعتماد داشته باشم.»

توانستم پسر مجردشان را خوشبخت کنم

سوگل دختر مطلقه‌اي است که سه سال پيش با يک مرد مجرد ازدواج کرده است و مي‌گويد: «هفت سال پيش با مردي که به‌صورت سنتي به خواستگاري آمده بود عقد کرديم. يکي از اعضاي خانواده‌اش از همکارهاي پدرم بود و پدرم او را خيلي خوب مي‌شناخت. ما هم به‌دليل همين آشنايي و اين‌که چندباري با هم رفت‌وآمد خانوادگي داشتيم قبول کرديم که به خواستگاري بيايند و خيلي‌زود هم عقد کرديم. در زمان عقد متوجه شدم که مرد خيلي شکاکي است و حتي يک‌بار بدون هيچ دليلي من را به باد کتک گرفت. تمام حرکات و حتي چرخش چشم‌هايم هم او را عصبي مي‌کرد و تصورش بر اين بود که من دارم کار عجيب و پنهاني مي‌کنم.
خانواده‌ام وقتي حال روحي من را ديدند متوجه شدند که خيلي اذيت مي‌شوم، براي همين با من صحبت کردند و گفتند اگر مي‌خواهم مي‌توانم قبل از آن‌که عروسي بگيريم از هم جدا شويم.» او مي‌گويد واقعا تحمل آن شرايط برايش دشوار بود و با اين‌که در 28 سالگي نمي‌خواست انگ طلاق روي او بخورد، اما پذيرفت که جدا شود: «من درخواست طلاق دادم و از تمام حق و حقوق و مهريه‌ام هم گذشتم براي آن‌که بتوانم از شر اين زندگي که مي‌دانستم اول و آخر به جدايي ختم مي‌شود خلاص شوم. دوندگي زيادي انجام داديم چون او من را طلاق نمي‌داد، اما موفق شديم.»
سوگل به مدت سه سال در خانه پدرش بود و به سر کار مي‌رفت تا اين‌که سرکارش با پسري آشنا مي‌شود که ازدواج نکرده بود و وقتي او گفته در شناسنامه‌اش مهر طلاق دارد، اما از علاقه پسر کاسته نشد: «خانواده همسر فعلي‌ام وقتي متوجه شدند که من مطلقه هستم ابتدا راضي به اين وصلت نمي‌شدند، اما همسرم برابر آن‌ها بسيار مقاومت کرد و حتي چندباري هم مادرش با خانواده‌ام مکالمه تلفني داشتند و پس از تحقيق‌هايي که انجام دادند متوجه شدند که مي‌توانند مطمئن باشند که من پسرشان را خوشبخت مي‌کنم. حالا سه سال از ازدواج مان مي‌گذرد و خوشبختانه به‌خوبي داريم زندگي مي‌کنيم.»

انگ‌هايي که برايش ماند

يک اشتباه باعث شد تا شکيبا در 29 سالگي مهر طلاق روي شناسنامه‌اش بخورد و مي‌گويد: «من از 18 سالگي سر کار مي‌رفتم و هميشه مستقل بودم، بااين‌حال هميشه دوست داشتم ازدواج کنم و سطح مالي کسي که مي‌خواستم با او زندگي کنم هم مهم بود، ‌طوري‌که دوست نداشتم بعد از ازدواجم کار کنم. براي همين هميشه با کساني رفت‌وآمد داشتم که سطح مالي بالايي داشته باشند. تا اين‌که يکي از دوستانم من را با پسري آشنا کرد که پدرش کارخانه‌دار بود و خانه بزرگي در بالاشهر داشتند و ماشين‌هاي مدل بالا هم سوار مي‌شدند. پسر هم از نظر ظاهري بسيار خوب بود.
او وقتي من را ديد اعلام آمادگي کرد که دوست دارد با من ازدواج کند.» آن‌ها خيلي‌زود و کمتر سه ماه پاي سفره عقد مي‌روند غافل از اين‌که پازل زندگي‌شان کامل نشده بود: «من خيلي خوشحال بودم که به آرزويم رسيده‌ام. همسر خوبي داشم با موقعيت اجتماعي و مالي مناسب. تا اين‌که بعد از چند ماه که از عقدمان گذشت فهميدم کارخانه‌شان ورشکسته بوده و آن خانه هم اجاره‌اي است. بااين‌حال احساس کردم که دوستش دارم، اما بعد از مدتي رفتارهاي او تغيير کرد و دخالت‌هاي خانواده‌اش شروع شد؛
براي همين عقد ما به هشت ماه هم نرسيد که خودش آمد و گفت مي‌خواهد از من جدا شود. من ديگر هيچ‌انگيزه‌اي براي ادامه نداشتم و براي همين قبول کردم که جدا شويم.» در حال حاضر چهار ماه از جدايي شکيبا مي‌گذرد و مي‌گويد آن‌چه برايش مانده انگ‌هاي اجتماعي است که به او حواله مي‌شود و نمي‌داند بعد از اين چطور به زندگي‌اش به‌عنوان يک مطلقه در چنين جامعه‌اي که به او نگاه خوبي ندارند ادامه دهد.

گذشتن از هفت‌خوان رستم براي ازدواج

زهره يک پسر پنج ساله دارد و چهار سال پيش به‌دليل داشتن اعتياد همسرش از او جدا مي‌شود. دو سال قبل هم با پسري آشنا مي‌شود که پنج سال از او کوچک‌تر بود و مجرد. بااين‌حال آن‌قدر بهم علاقه‌مند مي‌شوند که تصميم به ازدواج مي‌گيرند: «من در زندگي‌ام سختي زيادي کشيدم و هيچ‌وقت تمايل نداشتم بعد از جدايي ازدواج کنم. مي‌خواستم پسرم را بزرگ کنم و کاري به هيچ‌کس نداشته باشم. شغلي داشتم که مي‌توانستم از پس زندگي دو نفره‌مان بربيايم؛ بااين‌حال زمانه کاري کرد من با مردي آشنا شوم که به هم علاقه‌مند شويم. او پنج سال از من کوچک‌تر است، اما با وجود اين احساس کردم مي‌توانم به او تکيه کنم.
او هم آن‌قدر به من علاقه‌مند است که داشتن فرزند و مهر طلاق درشناسنامه‌ام تاثيري روي تصميمش ندارد.» بااين‌حال آن‌ها با يک سد بزرگ مواجهه هستند. خانواده پسر تمايلي به اين وصلت ندارند: «دو سال مي‌شود که ما با هم آشنا شده‌ايم، اما خانواده‌اش راضي به اين وصلت نمي‌شوند. نمي‌دانم قرار است درنهايت چه پيش بيايد. هر دوي ما داريم عذاب مي‌کشيم. درنهايت اگر خانواده‌اش قبول نکنند نمي‌دانم مي‌خواهيم چه‌کار کنيم. دوست ندارم او در شرايطي قرار گيرد که مجبور شود بين من و خانواده‌اش يکي را انتخاب کند»

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : 5 دليل طلاق هاي زود هنگام امروزي!!

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : 9 نکته اي که اي کاش قبل از طلاق گرفتن مي دانستم!!

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : طلاق زوجهاي جوان امروزي به دليل اين دو حرکت غلط است!!

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : 9 نکته اي که اي کاش قبل از طلاق گرفتن مي دانستم!!


منبع : asemandaily.ir



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

همسران جوان بخوانند : همه چيز درباره رابطه جنسي

چگونه ميل جنسي مان را زياد کنيم؟

بعد از دعوا با همسرتان اين کارها را نکنيد!!

فرزند مسئوليت پذير مي خواهيد؟ اين 6 گام به شما کمک مي کند

رابطه با خانواده همسر، چگونه رابطه بهتري داشته باشيم؟

اولين قرار ملاقات عاشقانه تان اگر اين نشانه ها را دارد، ترکش کنيد!!

آنچه که زنان آرزو دارند مردان درباره آنها بدانند

وقتي شوهرتان با شما قهر مي‌کند چگونه رفتار کنيد؟

10 نکته مهم در زندگي زناشويي که هر زن و مردي بايد بداند

برقراري روابط عاشقانه با مردان متاهل!!

نقش‌ مادران در كاهش‌ عوارض بلوغ دختران

چطور بعد از يک دعوا دوباره آشتي کنيم؟

با چهار سياست زنانه مردان را حرف شنو کنيد

خيانت همسرتان را با اين نشانه ها متوجه شويد!!

8 مرد خطرناک براي ازدواج!!

احترام در رابطه زناشويي چگونه ايجاد مي شود؟ حتما زوج ها بخوانند

11 رازي که بايد از همسرتان پنهان کنيد!!

شکوفا کردن خلاقيت کودک با چند پيشنهاد ساده

4 ترفند زنانه براي عاشق کردن همسر!!

رفتارهاي مردانه اي که زنان از آنها بيزارند، آقايان بخوانند!!

رابطه جنسي لذت بخش با ترک 12 اشتباه ساده!!

متاهلم اما علاقه مند به دوستي با زنان ديگر هستم!!

10 نکته که به شما مي گويد براي ازدواج آماده ايد!!

زندگي زناشويي تان را با اين ترفندها نجات دهيد!

نحوه صحيح رفتار با شوهر، فقط خانم ها بخوانند!!

5 قانون تربيت کودک که بايد از ژاپني ها بياموزيم!

رموزي ناياب از ازدواج که همه بايد بدانند!!

11 کار غلطي که نبايد جلوي فرزندتان انجام دهيد!!

10 راه براي حرف شنو کردن کودکان

قوانيني که براي حفاظت از کودک بايد به او بگوييد، از قانون لباس زير تا ...

5 توصيه براي مشورت با فرزند قبل از سن بلوغ!!

بلوغ زودرس در دختران، چگونه جلوي آرايش کردن دختران خردسال را بگيريم؟

9 نشانه که مي گويد براي ازدواج آماده ايد!!

بعد از شکست عشقي اين کارها را هرگز نکنيد!!

براي داشتن يک رابطه طولاني مدت اين مقاله را بخوانيد!!

در اولين قرار ملاقات عاشقانه تان اين سوالات را نپرسيد!

منظور مرد علاقه تان از گفتن اين جملات چيست؟

پسر مورد علاقه تان را اينگونه عاشق کنيد!!

ازدواج با اين دلايل ممنوع!!

اگر جوابتان به اين سوالات مثبت است، با اين مرد ازدواج نکنيد!!

دعواي شما با همسرتان اين فوايد جالب را دارد!!

فکر مي کنم همسرم در اينستاگرام به من خيانت مي کند!!

اين 10 جمله را هرگز به مادرشوهرتان نگوييد!!

حل اختلافات زن و شوهري با 6 کليد اصلي

سوالات جنسي که پاسخ شان را بايد بدانيد!

6 راز دوام ازدواج والدين تان که بايد بدانيد!!

متاهلان و کارهاي ممنوعه اي در اينستاگرام!!

عشق واقعي بين زن و مرد 20 نشانه اصلي دارد!!

حرف هاي جالب همسر يک هنرمند مشهور از دلايلي که زندگي مشترکش را تباه کرد!!

چگونه پسري که عاشق اش بودم را بعد از ازدواج فراموش کنم؟