بزرگنمايي:
چه خبر - آخرين حرف «اميرحسين» در روزهاي قبل از اعدام
«اميرحسين، قاتل ستايش قريشي حذف شد تا ديگر شاهد تجاوز و قتل نباشيم؛ بيخبر از آن که مشکل فردي نيست و ريشه در جامعهاي دارد که خشونت زير پوستش نفس ميکشد.»
مستاصل، بلاتکليف، با غمي که امکان بروز نداشت. «چيزي يادم نمياد. ساقياي که بهم عرق داده بود، حتما قرص ريخته بود توش. من قبلا هم مست کرده بودم ولي کدوم آدميه که با مستکردن، آدم بکشه؟ من هيچي يادم نمياد و نميفهمم چيکار کردم.» اينها را اميرحسين، يک هفته قبل از اعدام ميگفت؛ در تماس ده دقيقهاي از زندان. زماني که اميد داشت به بخشش و درخواست کمک ميکرد. «وقتي با داييم رفتيم و خودم رو معرفي کردم، مجبورم کردند که هر اتفاقي افتاده رو اعتراف کنم. شرايط سختي بود و من بهخاطر عرقي که خورده بودم هيچي يادم نميومد. براي اينکه خلاص بشم، يه داستاني رو روايت کردم. من هنوزم يادم نمياد چيکار کردم.»
اين حرفها بايد ميماند تا زخمي را باز نکند؛ نه زخم خانوادهاي که ستايشش را از دست داده نه زخم اميرحسيني که روايتش با درد است. اين حرفها در همان تماسهاي چند دقيقهاي با استرس تمامشدن تماس بايد ميماند تا خود اميرحسين روايتشان کند؛ اما حالا که نيست شايد اين حرفها بتواند خيلي چيزها را ترميم کند، که اگر ترميمي باشد، نه ستايشي قرباني ميشود نه اميرحسيني بالاي دار ميرود. ترميمي که راهحلش حذف و اعدام نباشد. «همه تفريح من گوشيم بود؛ چيز ديگهاي نداشتيم. يه رفيق هم داشتم که دور از چشم بابام باهاش بيرون ميرفتم؛ وگرنه دعوام ميکرد. اين ماجرا سر گوشيمم بود البته. دوست نداشت همش سرم تو گوشيم باشه؛ ولي خب چيکار ميکردم؟»
«چي دارم بگم جز اينکه اشتباه کردم؟ نفهميدم. اون موقع انقدر حالم بد بود و تو حال خودم نبودم که به يک چيزهايي اعتراف کردم که به ضررم شد. هرجا هم گفتم دروغ بود کسي باور نکرد. نميدونم چقدر درسته بگم يا نه ولي بهخدا من با هيچکس رابطه جنسي نداشتم. 16 سالهم بيشتر نبود. نفهميدم.» اميرحسين نميتوانست درباره قبل از آن لحظهها حرفي بزند، نميتوانست پل بزند به گذشته و خاطرهبازي کند. نميتوانست و تنها حرفش اين بود که اشتباه کردم و نفهميدم. دلش ميخواست جبران کند اما نشد. پنجشنبه صبح اعدام شد.
منبع:khabaronline.ir