آخرین اخبار

همسرم با منشي اش رابطه دارد!! روابط عاطفي

همسرم با منشي اش رابطه دارد!!

  بزرگنمايي:

چه خبر - همسرم به من علاقه اي ندارد او با فرد ديگري در ارتباط است !

همسرم يک الگوي معنوي پيدا کرده تا بتواند به کمک آن، دوران کودکي خود را پاک کند. ..... شوهرم بيشتر مايل است با همکارانش اوقات خود را بگذراند. آيا اين زندگي دوام خواهد آورد؟

صحبتهاي زن

سودابه 43 ساله، صاحب يک فروشگاه بزرگ پوشاک در حالي که به شدت گريه مي کند مي گويد: " احساس مي کنم زير پايم خالي است. ازدواج ما، ازدواج ايده آلي
نبوده ولي هميشه احساس مي کردم ما به هم تعلق داشته ايم. اصلا" نمي دانم چکار بايد بکنم. کامران مي گويد تو عوض شدي، در حالي که احساس مي کنم به کسي ديگر علاقمند شده است."

"او در يکي از مراکز پزشکي مشغول به کار است و در همانجا هم با آذين، يکي از منشي هاي مرکز، ارتباط پيدا کرده. ظاهرا" آنها نقاط مشترک زيادي دارند با وجود آنکه آذين 15 سال کوچکتر از کامران است. کامران با اصرار مي گويد ارتباط آنها فيزيکي نيست ولي من مطمئنم اينطور که پيش مي رود کار به آنجا هم خواهد کشيد."

"در يک مورد حق با کامران است. من ديگر آن سودابه اي که 21 سال پيش با او ازدواج کرد نيستم. و خدا را شکر اصلا" هم مايل نيستم مثل آن وقتها باشم. چيزي که در وجود من مفقود بود عزت نفس بود، و همين هم باعث شده بود کامران به سمت من کشيده شود. او متاسفانه فکر مي کند بايد از همه حمايت کند."

"من بچگي خوبي نداشتم – گذشته ام بسيار سخت بود. فرزند سوم و تنها دختر خانواده بودم . پدرم تاجر بود. او به کوچکترين بهانه اي ما را کتک ميزد و من و برادرانم هيچ گاه طعم خوش محبت پدري را به خوبي در زندگي مان حس نکرديم. مادرم هم از او آزار مي ديد ولي به جاي آنکه از من طرفداري کند، کاري مي کرد که مايوس و ضعيف تر شوم. او در مقابل دوستانش مرا مسخره مي کرد. کاري کرده بود که هميشه احساس کنم هرگز هيچ کس مرا دوست نخواهد داشت."

" تنها دلخوشي من ارتباط محترمانه و محبت آميزم با برادر بزرگم بود او هميشه در آن دوران سخت حامي و ياورم بود و به نوعي خلا عاطفي کمبود محبت والدينم را جبران مي کرد. هنوز هم از مدرسه متنفرم. دوستان خيلي محدودي در مدرسه داشتم و به دبيرستان هم نرفتم. به جاي درس خواندن، در يک فروشگاه بزرگ پوشاک کار پيدا کردم. حقوقم خيلي ناچيز بود ولي همينکه زماني را در روز فارغ از محيط خانه بودم مرا راضي مي کرد . بعد از ازدواجم هم بندرت آنها را ديدم و امروز هم که هيچ ارتباطي با آنها ندارم."

" چند سال بعد که صاحب فروشگاه باز نشسته شد، توانستم روي پاي خودم بايستم. با گرفتن وام، فروشگاه را خريدم. حالا فقط پنج نفر در فروشگاه من از سراسر
کشور سفارش مي گيرند. سال گذشت100 ميليون تومان درآمد داشتم."

او ادامه مي دهد :"وقتي 21 ساله بودم با کامران آشنا شدم. او 25 ساله و دانشجوي سال آخر پزشکي بود. چند ماه از آشنايي ما مي گذشت که احساس کردم مي توانم به او اطمينان کنم و در مورد دوران کودکي ام با او صحبت کردم. به شدت متاثر شده بود و من هنوز هم فکر مي کنم يکي از دلايل ازدواج او با من، حمايت از من و
کمک به فراموش کردن آن دوره ي وحشتناک بوده است. من هنوز هم حس مي کنم ارتباط معنوي عميقي با او دارم. احساس مي کنم خدمتي که او به من کرد را هيچ
کس ديگري نکرده است."

" سال بعد با هم ازدواج کرديم و 10 ماه بعد دوقلو هايمان ، دنيا و ديبا ، بدنيا آمدند. چند سال بعد از آن، خيلي سريع گذشت. پذيرش مسئوليت مادرانه مرا به شدت مشغول کرده بود. سه سال پيش که دخترها به دبيرستان رفتند ناگهان متوجه شدم چقدر براي سر و صداها و هياهو هاي آنها دلتنگ شده ام. بنابراين روزهاي بيشتري را به کار بيرون از خانه ام اختصاص دادم و در جلسات مباحثات زنان که در خارج از شهر برگزار مي شد شرکت مي کردم." در همان دوران بود که به خواندن کتابهاي روانشناسي پرداختم و چشمانم به راهي جديد براي رسيدن به آرامش دروني باز شد. از آن به بعد در جلسات هفتگي و سخنراني هاي گروهي شرکت مي کردم. و به اين ترتيب الگوي معنوي جديدي يافتم و باورهايم کاملا" عوض شد. يوگا کار مي کردم و غذاهاي طبيعي مي خوردم و محصولاتي را مي خريدم که به طبيعت آسيب نمي رساندند. کامران اين شيوه را به هيچ وجه نمي پسنديد . او مدام به خاطر غذاهاي سالمي که جايگزين خرت و پرت هاي مورد علاقه اش کرده ام غر مي زند. علاوه بر اين ارتباط ما با هم خيلي خيلي کم شده. هرگز در مورد کارش حرف نمي زند، من هم ديگر چيزي از او نمي پرسم."

" خجالت آور است...ما با هم غريبه شده ايم. هرگز فراموش نمي کنم در يکي از بعد از ظهرهاي دوران ماه عسلمان وقتي در کوهستان مه گرفته گم شده بوديم، هر
دو فهميديم که اعتقاد عميقي به هم داريم و حاضريم جانمان را فداي هم کنيم. کامران تنها کسي بود که احساس مي کردم به خاطر من زنده است. خيلي دلم ميخواهد که باور کنم هنوز هم ارتباط قلبي بين ما محکم است. اما الآن او يکي ديگر را پيدا کرده و قلب مرا شکسته است."

صحبتهاي مرد :

کامران، 47 ساله ، مي گويد : " سودابه، همه چيز را اشتباه تعبير مي کند من نمي خواهم از او جدا شوم . آنچه که من مي خواهم ارتباطي است که در آن هر دو
طرف به هم توجه کنند و همه چيز را بين خود تقسيم کنند. آشنايي من با همکارم آذين به من نشان داد که ارتباطي که بين من و سودابه وجود دارد ارتباط زناشويي نيست. ما حتي بندرت در يک اتاق مي خوابيم. ما حتي با هم در يک خلوت مطبوع حرف نمي زنيم ، شوخي نمي کنيم و خلاصه هيچ ارتباط خصوصي نداريم. من نمي توانم باور کنم که سودابه حتي من را دوست داشته باشد."

" قبل از اينکه دخترانمان به دبيرستان بروند، محور همه ي ابعاد زندگي ما، آنها بودند. تا آن زمان سودابه به راحتي همه ي وظايف خود را انجام مي داد. دومين باري که او را ديدم فهميدم که او از پس هر کاري بر مي آيد. اما شايد فشار آن همه سختي ها و زحمات بود که نهايتا" فرياد اعتراضات او را بلند کرد. او به شدت حساس و زود رنج شده است و مدام ابراز خستگي مي کند، اما اگر من راه حلي پيشنهاد کنم، مثل کمک گرفتن از کسي ، مرا به موعظه يا سرزنش کردن متهم مي کند. احساس مي کنم شديدا" در حاشيه ي زندگي او قرار گرفته ام. اعتراف مي کنم که مفاهيم معنوي که براي او مطرح شده و الگوهايي که براي خود تعيين کرده، براي من قابل فهم نيست. از نظر من مردي که او مرتب در سمينارهايش شرکت مي کند، يک شياد است. او مبالغ هنگفتي پول مي گيرد تا آنچه را که همه مي دانند را به شکلي ديگر برايشان تکرار کند. اما اگر اين را بگويم او با بد خلقي هزار دليل براي کج فهمي من آورده و مي رود.

" اگر او هم تمايلي براي اصلاح اين وضع نشان مي داد خوب بود ولي من که نمي خواهم به زور او را وادار کنم نوع ارتباطش را با من عوض کند. او خريد محصولاتي که خودش تاييد نمي کند را قدغن کرده است. اگر اتفاقا" من فراموش کنم و چيزي بخرم و به خانه بياورم که او ممنوع کرده بوده با من مثل يک مجرم خطرناک رفتار مي کند. من فقط اجازه دارم شير بدون چربي و روغن کانولا و شناسنامه دار بخرم. سالها بود که ما يک شيشه شوي خاص مي خريديم اما الآن شيشه شوي در کار نيست، فقط اجازه داريم از سرکه، آب و آبليمو براي شستن شيشه ها استفاده کنيم. هر محصولي که مي خريم حتما" بايد تهيه شده از مواد بازيابي شده باشد يا در کارخانه اي توليد شده باشد که آن مواد را روي حيوانات آزمايش نمي کنند. همچنين او با گروهي از افراد مسن مراوده پيدا کرده که من هيچ زبان مشترکي با آنها ندارم."

" من به دنبال يک زندگي ايده آل نيستم، فقط مي خواهم همان زندگي که داشتيم را داشته باشم. من دوستان قديمي مان را دوست دارم. يکي از همين دوستان،
اولين بار سودابه را به من معرفي کرد. روزي که براي اولين بار همديگر را ديديم مثل يک ثانيه گذشت ؛ و من هميشه در کنار سودابه احساس همان روز اول را داشتم. هنوز مدت زيادي از آشنايي ما نگذشته بود که او راجع به دوران کودکي اش براي من حرف زد. من شگفت زده و متعجب بودم نه تنها به خاطر تحمل اين همه رنج و سختي بلکه به دليل رشد و بالندگي او در چنين محيطي. من بيشتر از همه عاشق، پر انرژي بودن او بودم. يادم مي آيد به او قول دادم هميشه در کنارش خواهم بود.

او ادامه مي دهد : " نمي خواهم بگويم همه چيز تقصير سودابه بوده. او راست مي گويد، من هرگز نمي خواستم در مورد محيط کارم با او حرف بزنم. سرو کار من مدام با افراد بيمار و ناخوش است ؛ در خانه نياز به استراحت دارم. ضمن آنکه من هيچوقت نمي توانستم در مورد مسائل شخصي ام خوب حرف بزنم . شايد به خاطر آنکه هرگز اين کار را ياد نگرفته ام. دوران کودکي سودابه داستان وحشتناکي بوده است ولي من هم زندگي کسالت باري داشته ام. پدرم در يک شرکت بيمه کار مي کرد. وقتي به خانه برمي گشت شام مي خورد، جلوي تلوزيون لم مي داد و بعد هم مي رفت و مي خوابيد. مادرم منشي بود و وقتي بيشتر مادران در خانه بودند، سر کار بود و من و برادرانم مجبور بوديم بعد از مدرسه برويم خانه ي همسايه. هيچ کدام از ما در مورد اتفاقاتي که در طول روز برايمان افتاده بود با هم حرف نمي زديم. من اگر از چيزي ناراحت مي شدم، عادت کرده بودم که در دلم نگه دارم. من پسر بچه اي بودم که هميشه احساس تنهايي و بي کسي مي کردم....همان احساسي که امروز در زندگي مشترکمان دارم.

"حدود يک سال پيش بود که با آذين آشنا شدم. او هم زندگي زناشويي موفقي نداشته. همسرش از او خواسته کارش را رها کند و بچه دار شود اما او قبول نکرده . روابط من و آذين عاشقانه نبود، اما اگر من مي گذاشتم مي توانست به آن مسير برود. من با او بيش از سودابه حرف مي زدم. مطمئنم آذين بيشتر به من فکر مي کند تا سودابه. او به من نشان داده که چقدر در زندگي مشترکم با سودابه، محرومم. من هنوز هم مايلم زندگيم را نجات دهم....و اميدوارم خيلي دير نشده باشد.

صحبتهاي مشاور

مشاور مي گويد: "مراجعه ي اين زوج به دفتر من به دليل احساساتي شدن کامران بود. من تعجب نکرده بودم. شايد گاهي احساساتي شدن شوهر جدي گرفته نشود اما زني که فوران احساسات شوهرش را ببيند مي تواند متعجب شود و تحت تاثير قرار بگيرد. ناديده گرفتن احساسات يک نفر و عدم اطمينان به درونيات او چيزي است که سودابه از دوران بچگي فرا گرفته. همچنين او انفکاک و فاصله افتادن بين يک زن و شوهر را به چشم خود ديده است."

" در حاليکه افشاگري کامران اعتماد به نفس سودابه را هدف قرار داده، خبر خوش اين است که کامران مي خواهد براي نجات زندگي خود کاري بکند. در اولين جلسه ي مشاوره کامران به سودابه قول داد ديگر با آذين قرار ملاقات نگذارد و همه ي توان و تمرکز خود را براي حفظ زندگي مشترکشان به کار گيرد. "

"اول از آنها خواستم فاکتورهايي که باعث فاصله افتادن ميان آنان شده را پيدا کنند. سودابه و کامران با تمام انرژي سعي مي کردند آنچه را که به زندگي آنها نفوذ کرده و موجب جدايي آنها از يکديگر شده را پيدا کنند. ازدواج ادامه ي روند رشد و انطباق است، ولي وقتي يکي از طرفين تغيير مي کند ( در هر مرحله اي)، براي طرف مقابل پذيرش اين تغيير کار ساده اي نيست."

" زندگي مشترک کامران و سودابه هميشه يک زندگي معمولي بوده است – بد نبوده ولي خوب هم نبوده. با بدنيا آمدن بچه ها به عنوان يک دغدغه ي مشترک و تعديل کننده ي تفاوتها و مشاجرات، ارتباط دوستانه و خلوت آنها مورد غفلت واقع شده است. آنها بندرت در کنار هم نشسته اند و با هم حرف زده اند."

" در خانواده ي کامران صحبت کردن در مورد خود، وجود نداشته است، بنابراين براي او حتي صحبت کردن با سودابه در مورد آنکه روز را چگونه گذرانده سخت است. او عادت کرده است حرفهايش را در سينه نگه دارد. از طرف ديگر سودابه نيز بندرت راجع به کودکي خود حرف مي زند. او معتقد است اگردر همه ي ابعاد زندگي بتواند ممتاز باشد، از شر آن دوران خلاص مي شود و مي تواند آنرا به فراموشي بسپارد. اما درونيات آزار دهنده و کشمکش ها، نياز به فضاي لازم دارند تا بروز کنند و در مورد آنها حرف زده شود تا درمان شوند. وقتي کامران کاوش هاي معنوي سودابه را پست مي شمارد، سودابه همان احساسي را خواهد داشت که به عنوان يک دختر بچه ي بي پناه تجربه کرده بود.

و مشاور ادامه مي دهد : گوش دادن به حرفهاي يکديگر و ابراز احساسات مختلف طرفين، اين امکان را فراهم مي کند که هر دو با نگاه بخشايشگر به هم نگاه کنند. ما چندين جلسه با سودابه در مورد خشم او نسبت به والدينش صحبت کرديم. هرچه بيشتر حرف مي زديم، بيشتر متوجه مي شد که آنها تا چه حد مشکل روحي، رواني داشته اند و در نهايت او توانست بفهمد که تقصيري متوجه خودش نبوده و ديگر از دست خودش عصباني نبود. وقتي متوجه شد که احساسات منفي او در مورد خودش بيجا بوده، همانطور که کامران را نيز بيهوده مقصر مي دانسته است....فضا براي شکوفايي و ابراز احساسات عاشقانه ميان آن دو فراهم شد.

" از آنجاييکه هيچ کس نمي تواند خود را در اختيار ديگري قرار دهد مگر آنکه از طرف او احساس امنيت کند، از هر دوي آنها خواستم به من بگويند مايلند طرف مقابلشان چه تغييري بکند تا او بتواند به او اطمينان کند و در کنارش احساس امنيت و آرامش داشته باشد. سودابه گفت : " مي خواهم کامران ديگر مرا نصيحت يا سرزنش نکند" و کامران گفت : " نمي دانم چطور به او بگويم که چقدر احساس حقارت مي کنم و چقدر اذيت مي شوم از اينکه در زندگي جديد او هيچ جايگاهي ندارم". سودابه موافقت کرد که کامران را دعوت کند تا با همه ي دوستان جديد او آشنا شود و تک تک آنها را بشناسد. در مقابل کامران نيز به او قول داد براي آنچه که در مورد سودابه نمي فهمد صبورتر باشد و به او فرصت توضيح دادن بدهد. آنها هردو قول دادند همه ي تلاش خود را بکنند تا براي هم همسران خوبي باشند. خلاصه آنکه کامران و سودابه فرصتي براي خود فراهم کردند که نسبت به هم بيشتر احساس مسئوليت کنند و کمتر از خودشان دفاع کنند؛ به جاي توهين و تحقير، با مهرباني و محبت با هم حرف بزنند و بيشتر فضاي مفرح و لذت بخش براي يکديگر بسازند تا فضايي خشک و جدي.

" جلسات مشاوره ي ما 6 ماه بطول انجاميد. در جلسه ي آخر احساس کردم که آنها کاملا" دريافته اند که چه تفاوتهايي با هم دارند و چه چيزها و چه کساني اين تفاوتها را بوجود آورده اند. اکنون آنها از صميم قلب براي انطباق با هم مي کوشند و هرگز اجازه نمي دهند مشکلات کوچکشان حل نشده باقي بماند. کامران مي گويد : "ممکن است ما اختلاف سليقه هايي داشته باشيم ولي عشق و احترامي که بين ما است دو طرفه و بي نظير است."



منبع : پايگاه تنظيم خانواده



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

همسران جوان بخوانند : همه چيز درباره رابطه جنسي

چگونه ميل جنسي مان را زياد کنيم؟

بعد از دعوا با همسرتان اين کارها را نکنيد!!

فرزند مسئوليت پذير مي خواهيد؟ اين 6 گام به شما کمک مي کند

رابطه با خانواده همسر، چگونه رابطه بهتري داشته باشيم؟

اولين قرار ملاقات عاشقانه تان اگر اين نشانه ها را دارد، ترکش کنيد!!

آنچه که زنان آرزو دارند مردان درباره آنها بدانند

وقتي شوهرتان با شما قهر مي‌کند چگونه رفتار کنيد؟

10 نکته مهم در زندگي زناشويي که هر زن و مردي بايد بداند

برقراري روابط عاشقانه با مردان متاهل!!

نقش‌ مادران در كاهش‌ عوارض بلوغ دختران

چطور بعد از يک دعوا دوباره آشتي کنيم؟

با چهار سياست زنانه مردان را حرف شنو کنيد

خيانت همسرتان را با اين نشانه ها متوجه شويد!!

8 مرد خطرناک براي ازدواج!!

احترام در رابطه زناشويي چگونه ايجاد مي شود؟ حتما زوج ها بخوانند

11 رازي که بايد از همسرتان پنهان کنيد!!

شکوفا کردن خلاقيت کودک با چند پيشنهاد ساده

4 ترفند زنانه براي عاشق کردن همسر!!

رفتارهاي مردانه اي که زنان از آنها بيزارند، آقايان بخوانند!!

رابطه جنسي لذت بخش با ترک 12 اشتباه ساده!!

متاهلم اما علاقه مند به دوستي با زنان ديگر هستم!!

10 نکته که به شما مي گويد براي ازدواج آماده ايد!!

زندگي زناشويي تان را با اين ترفندها نجات دهيد!

نحوه صحيح رفتار با شوهر، فقط خانم ها بخوانند!!

5 قانون تربيت کودک که بايد از ژاپني ها بياموزيم!

رموزي ناياب از ازدواج که همه بايد بدانند!!

11 کار غلطي که نبايد جلوي فرزندتان انجام دهيد!!

10 راه براي حرف شنو کردن کودکان

قوانيني که براي حفاظت از کودک بايد به او بگوييد، از قانون لباس زير تا ...

5 توصيه براي مشورت با فرزند قبل از سن بلوغ!!

بلوغ زودرس در دختران، چگونه جلوي آرايش کردن دختران خردسال را بگيريم؟

9 نشانه که مي گويد براي ازدواج آماده ايد!!

بعد از شکست عشقي اين کارها را هرگز نکنيد!!

براي داشتن يک رابطه طولاني مدت اين مقاله را بخوانيد!!

در اولين قرار ملاقات عاشقانه تان اين سوالات را نپرسيد!

منظور مرد علاقه تان از گفتن اين جملات چيست؟

پسر مورد علاقه تان را اينگونه عاشق کنيد!!

ازدواج با اين دلايل ممنوع!!

اگر جوابتان به اين سوالات مثبت است، با اين مرد ازدواج نکنيد!!

دعواي شما با همسرتان اين فوايد جالب را دارد!!

فکر مي کنم همسرم در اينستاگرام به من خيانت مي کند!!

اين 10 جمله را هرگز به مادرشوهرتان نگوييد!!

حل اختلافات زن و شوهري با 6 کليد اصلي

سوالات جنسي که پاسخ شان را بايد بدانيد!

6 راز دوام ازدواج والدين تان که بايد بدانيد!!

متاهلان و کارهاي ممنوعه اي در اينستاگرام!!

عشق واقعي بين زن و مرد 20 نشانه اصلي دارد!!

حرف هاي جالب همسر يک هنرمند مشهور از دلايلي که زندگي مشترکش را تباه کرد!!

چگونه پسري که عاشق اش بودم را بعد از ازدواج فراموش کنم؟