بزرگنمايي:
چه خبر - نکته هايي مهم در ازدواج هايي که زن از مرد بزرگتر است
پريا و کيوان اگر چه با شروع زندگيشان با مشکلاتي برميخورند که تفاوت سني آنها را به حاشيه مي برد، اما قطعا در مسير داستان آنها با مشکلاتي رو به رو خواهند شد که ناشي از تفاوت هاي نسلي و تجربياتي است که آن دو در زندگي پيش از ازدواجشان پشتسر گذاشتند. پخش سريال پريا بهانه اي شد تا سراغ روشنک امامزاده، روانشناس برويم و درباره خوب و بد ازدواجهاي اينچنيني گفت وگو کنيم و ديدگاههاي دکتر داريوش کاوياني پور روانشناس و مشاور ازدواج را مرور کنيم.
چرا ميگوييم پسر بزرگتر باشد!
يکي از علتهايي که در گذشته تاکيد ميشد پسر از دختر بزرگتر باشد، داشتن درک متقابل بين زوجين بود؛ چرا که دختران با تفاوت سه الي چهار سال دوران بلوغ را زودتر تجربه ميکنند و براي همين بعضي افراد بر اين عقيده هستند زنها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگي عاقلتر ميشوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگي عميقتر است؛ بنابراين مسئوليتپذيرترند، بههمين دليل سعي بر اين بود تا تفاوت سني بين دختران و پسران وجود داشته باشد تا از نظر شناختي، رفتاري و اجتماعي بيشتر به يکديگر نزديک باشند، اما بايد به اين نکته اشاره کنم که امروزه ديگر فقط سن شناسنامهاي بهعنوان يک ملاک براي درک متقابل نيست بلکه بايد بيشتر بهدنبال سن شناختي، سن اجتماعي و سن احساسي آدمها باشيم چرا که دو فرد بايد از اين لحاظ بيشتر به يکديگر نزديک باشند تا سن شناسنامهايشان. به علاوه هم دختر و هم پسر بايد رشد و ويژگي شخصيتيشان در يک دامنه باشد تا بتوانند به يک درک متقابل برسند. با اين حال در جامعهاي که زنان دست به فعاليتهاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و حتي مطالعاتي و سياسي ميزنند، از نظر تحصيلات ارتقا پيدا ميکنند و جايگاهها و موقعيتهايي برتر يا همسان مردان بهدست ميآورند و همين باعث ميشود مقوله سن در ازدواج آنان نيز دچار تغيير شود.
تفاوت سني ايدهآل کدام است؟
در مورد اختلاف سني مناسب بين دختران و پسران نميتوان يک عدد ثابت را مشخص کرد و آن را به همه تعميم داد؛ به عنوان مثال نميتوان گفت اختلاف سني بين 5تا 6 سال براي دختر و پسر مناسب است چرا که برخي زوجين بودهاند که با اين ميزان اختلاف سني بعد از مدتي به مشکل برخوردهاند و عاقبت کار به طلاق منتهي شده است؛ اما در مقابل زوجهايي هم هستند که اختلاف سني چنداني ندارند و حتي دختر چند سالي از پسر بزرگتر است اما در زندگي زناشوييشان با مشکل حادي مواجه نشدهاند.
براي همين ميتوان به صراحت گفت که سن شناسنامهاي شايد درصدي داراي اهميت باشد اما تا زماني که زوجين از نظر فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و شخصيتي به يکديگر نزديک باشند، تفاوت سني به تنهايي قادر به ايجاد بروز اختلاف بين زوجين نيست. حال بعضي افراد بر اين باور هستند که هرچه سن پسر بالاتر باشد زوجين از نظر مسائل گفته شده يعني فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، شخصيتي و... به يکديگر نزديکتر خواهند بود! در پاسخ به اين مسئله بايد بگويم که الزاما اينگونه نيست و سن تنها يک عدد است و افراد بايد از جنبههاي ديگر به رشد اجتماعي، فرهنگي، شخصيتي و... دست پيدا کنند.
مشکلاتي که ازدواج سن معکوس به همراه دارد!
يکي از مشکلاتي که ممکن است رخ دهد اين است که بسياري از مسئوليتهاي زندگي برعهده زن باشد و بعد از مدتي زن احساس کند که مرد نسبت به خانه و خانواده بيمسئوليت است که البته امروزه بهدليل رشدي که زنها در جامعه داشتهاند ديگر مثل گذشته قدرت چرخاندن زندگي به دست مرد نيست و الان تلاش بر اين است که هر دو زوج در کنار يکديگر و با کمک هم زندگي را پيش ببرند. مشکل بعدي از بعد جسمي و فيزيولوژيکي است که به مرور زمان زن نسبت به مرد تکيدهتر ميشود و حتي ممکن است در روابط زناشويي با مشکل مواجه شوند. حتي ممکن است باروري زن به دلايل مختلف به تاخير بيفتد و براي هميشه امکان مادر شدن را از دست بدهد.
البته بازهم تاکيد ميکنم که بروز اين مشکلات الزامي نيست و خيلي از افراد که از جنبههاي ديگر با يکديگر تفاهم دارند از اين لحاظ کمتر دچار مشکل ميشوند. البته افرادي که بين 2تا 3سال اختلاف سني دارند نبايد از بروز اين مشکلات نگران باشند. هرچند افرادي هم هستند که اختلاف سني دختر از پسر خيلي زياد حتي به اندازه 10سال بوده که در اين صورت ميتوان بهدليل وجود اختلافهاي فرهنگي و اجتماعي گفت درصد بروز مشکل بين اين زوجين خيلي بيشتر است چراکه زن و مرد متعلق به دو نسل هستند.
اين گروه حتما با مشکل روبهرو ميشوند
دختران و پسراني که در يک تشابه فرهنگي و اجتماعي بزرگ شدهاند، کمتر دچار اختلاف در زندگي زناشويي ميشوند. البته نميتوان به صراحت گفت که هيچ مشکلي وجود نخواهد داشت، چرا که ممکن است برخي زوجين حتي باوجود چنين شرايطي با مشکل مواجه شوند اما درصد اختلاف بين اين زوجها کمتر از ساير افرادي است که از اين شرايط برخوردار نيستند. براي همين فاصله سني معکوس، يعني بزرگتر بودن زن از مرد در اين مواقع زياد حائزاهميت نيست، چه يک سال چه 4 سال باشد؛ اما وقتي اين فاصله زماني مشکلساز ميشود که زوجين از نظر شرايط (فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، شخصيتي و...) با يکديگر اختلاف داشته باشند .
سن در اين مواقع ميتواند يکي از معيارهاي اختلاف باشد. همچنين نبايد اين موضوع را ناديده گرفت که برخي دختران و پسران صرفا به خاطر عشق و علاقهاي که دارند مسئله سن را ناديده ميگيرند؛ البته اين افراد غير از مسئله سن، ممکن است مسائل ديگر را هم مدنظر قرار ندهند که در اين مواقع احتمال بروز مشکلات طي زندگي زناشويي بالاست و تنها سن ملاک جدايي اين افراد نيست.
تفاوت ديروز تا امروز!
امروزه برخي افراد روي اين موضوع حساس هستند اما براي برخي ديگر اختلاف سني ديگر حائز اهميت نيست، چرا که به مرور زمان براساس تغييرات فرهنگي و مسائل ديگر اين معيار کمرنگتر شده تا جايي که امروزه زوجهاي زيادي را ميبينيد که دختر از نظر سني از پسر بزرگتر است.
اختلاف سني ثابت
همانطور که در بالا اشاره شد، در مورد اختلاف سني مناسب بين دختران و پسران نميتوان يک عدد ثابت را مشخص کرد و آن را به همه تعميم داد.
اگر مردتان از شما کوچکتر است بايد بدانيد
کاويانيپور متخصص روانشناسي و مشاور ازدواج براي آن گروه از زنها که با مرد کوچکتر از خود ازدواج کردهاند يا قصد ازدواج دارند نيز راهحلهايي دارد و ميگويد با اجراي اين نکات ميتوانند تا حد زيادي از بروز اختلاف جلوگيري کنند، بهشرط آنکه:
_ قدرت مديريت را به مرد بدهند
مردان خودساخته، ميتوانند مرکز ثقل خانواده باشند؛ اگر پسري در شرايط خاصي رشد کرده باشد، بهطوري که متکي به خود و خودساخته باشد، به خانواده سرسپردگي و وابستگي مالي و فکري نداشته باشد، خوب فکر کند و عاقلانه تصميم بگيرد. چنين فردي حتي اگر از همسرش کوچکتر باشد، باز ميتواند زندگي را کنترل کند و مرکز ثقل يک خانواده شود.
_رضايت خانوادهها را جلب کنند و بدون رضايت آنها ازدواج نکنند.
_ زن بايد دغدغه حفظ شادابي و جواني خود را داشته باشد.
_ سن مناسب براي اين نوع ازدواج براي پسران بالاي 25سالگي است.
کدام مردان سراغ زنان بزرگتر از خود ميروند؟
دکتر داريوش کاويانيپور روانشناس و مشاور ازدواج، درباره ازدواج مردان با زنان بزرگتر از خود به مهرنامه ميگويد: بهطور کلي اين گروه از مردان را ميتوان به 3گروه تقسيم کرد:
گروه اول مرداني هستند که اعتماد به نفس پاييني دارند و در زندگي نيازمند حمايتهاي اطرافيان بهخصوص خانواده مثل پدر و مادر و درنهايت همسر هستند
اگرچه غرور مردانه آنها اجازه نميدهد بهصورت مستقيم اين نياز خود را آشکارا بيان کنند و از اطرافيان کمک بخواهند، اما غيرمستقيم و از طرق مختلف حمايت فرد مقابل را جلب کرده و با چنين ازدواجهايي سعي ميکنند همسرشان را با روشهاي غيرملموس براي ارائه کمک و پشتيباني خود تشويق کنند و نکته شايان توجه درباره گروههايي اينچنيني از مردان اين است که معمولا پس از ارائه خدمات همسر، دلخوري خود را به عناوين مختلف مبني بر گرفتن استقلال و آزادي، ايجاد محدوديت و... به همسرشان ابراز ميدارند.
گروه ديگر، مرداني هستند که نتوانستهاند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و بهخوبي از عهده مسئوليتهاي زندگيشان برنميآيند
اين مردان براي اداره امور شخصي خود نيازمند کمک هستند، چرا که بدون کمک نميتوانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارتهاي يک زندگي معمولي محروم خواهند ماند.
گروه سوم را مرداني تشکيل ميدهند که مادراني قدرتطلب دارند و همواره در زندگي آموختهاند که براي تمام امور با نظر و تصميمهاي او هماهنگ باشند
در نظر اين مردان، زنان مديريت اصلي خانه را برعهده دارند و تصميمگيرنده نهايي آنها هستند، بنابراين در گستره زيادي از زندگي خود اختيارات فراواني را به همسرشان ميسپارند.
منبع : مجله سيب سبز