بزرگنمايي:
گفتگويي متفاوت با گروه سون
امروزه در سيستمهاي مديريتي و سازماني عباراتي مانند کار تيمي و گروهي نقش مهم و سازندهاي در موفقيتهاي سازماني دارد. اين مساله نهتنها در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي و ورزش بلکه در عرصههاي هنري هم نمود دارد. اين سالها گروههاي زيادي در موزيک در ايران پاگرفتهاند که حتي استارتهاي موفقي هم داشتند اما همه آنها به نتيجه خوبي نرسيدند و همهشان هم عمر مشترک طولانيمدتي نداشتند.
تنها يکسري از باندهاي موسيقي بودند که همچنان توانستند کار تيمي خود را با موفقيت جلو ببرند. سون يکي از نمونههاي شاخص و مطرح اينگونه باندهاست که در اين سالها قدرت و استحکام خود را حفظ کردهاند. آنها و عاشقانههايي که در اين چند سال منتشر کردهاند آنقدر محبوب و معروف هستند که نياز به معرفي ندارند. اما طبق معمول بسياري از مصاحبهها باز هم از نقطه شروع مشترک يعني معرفي آغاز کردهايم و در ادامه از نگاههايشان به مقولههاي مختلف پرسيدهايم.
**طبق روال معمول ميخواهيم شما را بشناسيم؟
کيارش: از نظر سني از بچههاي گروه بزرگترم. بچه جنوب هستم و در 9 بهمن 1356 در بندرعباس متولد شدم.
آرش: من هم در 10 شهريور 1357 در تهران متولد شدم.
امير: من هم کوچکترين عضو گروه هستم که 7 ارديبهشت 1362 در کرج به دنيا آمدم.
**همه شما موسيقي خواندهايد؟
کيارش: نه اتفاقا... من مهندسي صنايعغذايي خواندهام.
امير: من هم ديپلم نقشهبرداري دارم.
آرش: تحصيلات من هم موسيقي نيست و ديپلم تجربي دارم.
**وظايف هر کدامتان در گروه مشخص است؟
کيارش: همه ما به شکلي که ميتوانيم در کارها کمک ميکنيم اما به هر حال هر کداممان کار خودمان را انجام ميدهيم. من در گروه سون كارهاي تنظيم، ترانهسرايي، نوازندگي، خوانندگي و آهنگسازي را انجام ميدهم؛ البته ساز تخصصيام کيبورد و پيانو است.
آرش: من نوازنده کيبورد و آکاردئون هستم و در گروه سون به عنوان سرپرست گروه در امور اداري، نوازندگي، خوانندگي و آهنگسازي فعاليت ميكنم.
امير: من هم آهنگسازي، ترانهسرايي و خوانندگي انجام ميدهم. ساز تخصصي من گيتار کلاسيک و گيتار الکتريک است.
آرش: در سون همه كارها تقسيم شده اما هر كسي در كاري كه ميتواند كمك ميكند؛ مثلا من ملودي و تنظيم انجام ميدهم اما چون از ترانه زياد سر درنميآورم در اين كار دخالت نميكنم. يكي از خوبيهاي كار ما اين است كه همه ما در آن نظرات خودمان را ارائه ميدهيم و اگر كسي ايده خوبي داشته باشد همه آن را ميپذيريم.
**چطور شد کار حرفهاي در موسيقي انجام داديد؟
آرش: براي من و امير اين ماجرا تقريبا همزمان شکل گرفت. درواقع من و برادرم از نوجواني در خانه براي خودمان كار ميساختيم و اجرا ميكرديم اما از جايي به بعد فكر كرديم كه بايد جديتر به اين مسئله بپردازيم. دلمان ميخواست کارمان را کاملتر ارائه دهيم؛ براي همين شروع كرديم به آهنگسازي براي ديگران.
امير: همانطور که گفتم ساز تخصصي من گيتار است و به همين علت كارم را به شكل جدي با تدريس گيتار شروع كردم. موسيقي براي من و آرش دنياي جذابي بود.
آرش: کارمان را در آهنگسازي ادامه داديم تا اينکه به اين نتيجه رسيديم خودمان كار كنيم و براي خودمان كار بسازيم چون هيچکس بهتر از خودمان كارهايمان را اجرا نميكند.
کيارش: همهچيز از يک رفاقت و آشنايي استارت ميخورد. من خودم کارم را با آهنگسازي شروع کردم. در کنسرتها تنظيم كارها را انجام ميدادم و چند کار هم براي چند خواننده ساخته بودم تا اينکه با آرش و امير آشنا شدم و تصميم مشترکمان اين بود که يک گروه داشته باشيم.
امير: ما با کيارش سالهاست رفيق هستيم. راستش همه ما کار انفرادي داشتيم اما يك زماني احساس كرديم خودمان ميتوانيم كارهايي را كه ميسازيم اجرا كنيم. از آنجا به بعد زندگيمان كلا عوض شد.
**چطور شد يک گروه سهنفره با نام هفت شروع به کار کرد؟
کيارش: اتفاقا نام گروه ما در ابتدا سون نبود و بعد تغيير کرد. نام اوليه گروه ما کيميا بود.
امير: اين انتخاب هم به خاطر تعداد نفرات گروه نبود؛ حتي در آن زمان گروه هفت هم بود که واقعا هفت نفر بودند. ما البته عنوان هفت را قبل از آنها استفاده کرديم.
آرش: يک علاقه جمعي بين ما بوده که ناشي از حس و انرژي خوب در عدد هفت است.
کيارش: تقديس اين عدد در چيزهاي مختلفي حضور داشته، مسائل معنوي زيادي در آن وجود دارد. اين اسم حس خوبي دارد و فکر ميکنم بسياري از مردم هم مفهوم انرژي آن را ميشناسند.
**به نظر شما موفقيت گروه شما مديون رعايت چه چيزهايي است؟
کيارش: شايد قبل از هر نگاه تخصصي به نوع موسيقياي که ما انجام ميدهيم اين باشد که ما به معناي واقعي کار تيمي انجام ميدهيم.
آرش: شما بايد در يک کاري با هدف مشخص که چند نفره انجام ميشود درک درستي از هدفتان داشته باشيد و بدانيد اختلافنظرها وجود دارد و فقط بايد بهدرستي مديريت شوند و باعث تنش نشوند.
کيارش: همدلي، همفکري و حمايتي که خانوادههاي ما داشتند باعث شد تا نسبت به کارمان با روحيه بهتري کار کنيم.
**در اوقات فراغتتان چه کارهايي انجام ميدهيد؟
آرش: فقط موسيقي. من خيلي به موسيقي ميپردازم و شايد اين عشق ديوانهوار باشد اما اعتراف ميكنم اين ديوانگي حس خوبي براي من دارد تا جاييكه باور كنيد مرا از كارهاي بسياري جدا كرده است. دلم ميخواهد براي کيارش: واقعا وقت فراغتي به آن شکل نداريم. دست کم فعاليت در سون وقت آزادي براي من باقي نميگذارد تا به كار ديگري برسم. بهخصوص هنگام ساخت تراكها كه در استوديو هستيم يا با شروع كنسرتها كه سرمان خيلي شلوغ است و مدام در سفري هستيم. فرصتي شود فيلمهاي روز را ميبينم يا كارهاي موسيقي دوستان را ميشنوم.
آرش: کيارش درست ميگويد. يکجورهايي موسيقي تمام وقت ما را ميگيرد و به نوعي زندگيمان است. تفريحي هم اگر باشد در ادامه همين فعاليت است. من و برادرم عاشق موسيقيهاي خارجي بوديم. خوليو ايگلسياس محبوب من است. شنيدن کارهايي که دوست دارم لذت بزرگ ساعتهاي بيکاري من است.
**يعني سه نفري با هم سفر نميرويد؟
امير: سفر بخشي از کارمان است. اجراهايي که در جاهاي مختلف داريم خودش سفر است اما باز هم رنگ و بوي کار ميدهد.
کيارش: دقيقا. از آنجا كه بخشي از كار ما به علت كنسرتها در سفرها ميگذرد، ديگر چيزي به عنوان سفر مفهومي ندارد. ما تمام كارهايمان به نوعي تحتالشعاع كار موسيقيمان است؛ يعني سون تمام زندگي ما را احاطه كرده است. تفريح و سفرمان هم با كارگروهي گره خورده و در هر زماني چه در سفر باشيم چه نباشيم فكرمان ساختن آهنگ و ترانه و ايدهپردازيهاي جديد است.
**شهرت روي زندگي شما چه تاثيري گذاشته است؟
کيارش: خوبيها و بديهاي خودش را دارد. مثل هر مفهوم ديگري در دنيا بسته به نگاه خود آدم تعريف ميشود؛ مثلا من اگرچه آدمي اجتماعي هستم اما ناخواسته از بعضي مسائل جدا شدم. بعد از شهرت ديگر كمتر ميتواني بهراحتي در بيرون آزادانه رفتوآمد كني و بين مردم باشي. وقتي مجبور ميشوي كه به هر علتي در جامعه نباشي خيلي خوب نيست اما ناگزير است چون مردم خيلي لطف دارند.
آرش: من خودم را درگير اين مسائل نميکنم و چيزها را پيچيده نميبينم. اصلا شهرت با همه خوبيهايش آنقدر مهم نيست که نگرش ما را به زندگي عوض کند. راستش شايد نگاه من به زندگي كمي يا شايد خيلي ايدهآليستي باشد به همين علت خودم را تنها به عنوان يك انسان كه آمده و فقط يكسري كار روتين انجام ميدهد، نميبينم. به نظرم زندگي هركدام از ما ميتواند يك اتفاق مهم باشد به شرطي كه ما نقش خودمان در اين دنيا را بشناسيم و به دنبال اين باشيم كه چيزي مناسب از خودمان بهجا بگذاريم. حالا ميخواهد معروف باشيم يا نباشيم.
**يعني از حضور در ميان مردم فرار نميکنيد؟
امير: چرا بايد فرار کنيم؟ شهرت يکجورهايي عامل پيوند خوردن است نه ديوار بين مردم و هنرمند.
کيارش: من که دوست دارم بين مردم باشم اما اين خيلي براي ما امكان ندارد؛ هرچند كارهاي روزمره را بهراحتي انجام ميدهم.
**عاشقانههاي سون بسيار مطرح شدهاند. اين نگاه به عشق عمدي بود؟
امير: حرف ما در كارهايمان عموما عشق است؛ موضوعي كه هميشه تازگي دارد و هرگز كهنه نميشود. به نظرم اينكه ما در تكرار هستيم اصلا معني نميدهد چون كل مضامين دنيا محدود است؛ آن هم در قالبي كه ما اجرا ميكنيم. خب، وقتي ميتوان يك حرف هميشگي را كه مخاطب هم دوست دارد با ايدههاي جديد و تازه اجرا كرد چرا اين كار را نكنيم. عشق مفهومي است كه همه آن را درك ميكنند.
آرش: يک عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت... معتقدم عشق تکراريترين حرفي است که هميشه تازگي دارد.
**اهل رسيدگي به خودتان هستيد؟
کيارش: از هر كسي كه كار هنري ميكند بپرسيد به شما خواهد گفت كه زندگياش آن شكل نرمال زندگي خيليها را ندارد؛ مثلا آن طور نيست كه سر ساعت مشخصي بيدار شويم به كارهايمان برسيم و بعد هم تمام. كار ما موسيقي است و اين كار تمام روز ما را ميگيرد. گاهي حتي تا ديروقت در استوديو هستيم.
امير: قاعدتا براي هنرمندي كه روي صحنه ميرود ظاهر اهميت زيادي دارد؛ البته اين خوب بودن ظاهر كه ميگويم تناسب اندام تا حد ممكن و خوشپوشي و آراستگي است نه اينكه شما حتما چهره خاصي داشته باشيد. اينكه هنرمند نامرتب باشد و اصلا به خودش نرسد و صرفا صداي خوبي داشته باشد را قبول ندارم.
کيارش: قبل از آنكه كارهايمان در گروه زياد شود فرصت بيشتري داشتم و به عنوان يك ورزش روتين دنبال بدنسازي بودم اما در حال حاضر حتي فرصت درست و حسابي براي اين كار هم ندارم. با اينكه هر بار همه ما برنامه ميريزيم كه به بعضي كارها از جمله ورزش جديتر بپردازيم چون براي روي استيج رفتن هم خيلي خوب است اما باز هم گاهي همهچيز جفتوجور نميشود.
منبع : مجله زندگي ايده آل