بزرگنمايي:
چه خبر - فائزه هاشمي: چادر حجاب است اما نه حجاب برتر
روزنامه شرق مصاحبه بهاره رهنما با فائزه هاشمي را منتشر کرده است.
خشهايي از مصاحبه را مي خوانيد:
چرا شما شش ماه زنداني کشيديد؟
نقدکردن براي رسيدن به عدالت و حق و آزادي و توسعه. ببينيد وقتي شما نقد ميکنيد، بالاخره اشخاصي دردشان ميآيد. همه آن حرکت و فحاشيهاي آقاي تاجيک را محکوم کردند و دادستان از ايشان شکايت کرد. همان آقاي تاجيکي که همه محکوم کردند، يک روز ميرود زندان و بعد عفو ميخورد و هيچکدام از احکامي هم که برايش صادر شد اجرا نميشود و قبل از آن، قوه قضائيه را هم تهديد ميکند!
و در همان موقعيت حتي ميتوانست اتفاقات بدتري بيفتد! ولي چرا شکايت نکرديد؟
اين نوع برخورد، حرکتي نهادينه است! يعني اين نيست که فکر کنيم تصادفا يک آقايي با ما اينجوري برخورد کرده! بارها شاهد بوديم لباسشخصيها و...، سخنرانيها و جلسات ديگران را بههم زدند. پس دفعه اول نبود! اما ايندفعه اينقدر وقيح بود ...من تاکنون در چهار مورد شکايت کردهام که هيچکدام رسيدگي نشده!
البته غير از يکي که اين اواخر رسيدگي شد. بنابراين اعتقادي نداشتم که به شکايت ما رسيدگي ميشود، چون اينها حرکتهايي است که با برنامهريزي انجام ميشود. خودم هم شکايت از چنين فردي را مناسب نميديدم. ضمن اينکه آن فيلم اثر عجيب خود را در جامعه گذاشت تا حدي که بسياري از اصولگرايان نيز آن را محکوم کردند.
حالا دوران زندان چگونه بود؟ آيا دچار ترس شديد يا راحت با آن برخورد کرديد؟
نه. نترسيده بودم! اولا زندانرفتنم يکدفعهاي شد! دقيقا يادم نميآيد، ولي فکر ميکنم حدود چندين ماه قبل از زندان اين حکم را داشتم، ولي اجرا نشد. اما شکل دستگيري عجيب بود! يکباره آمدند و آخر شب دو خانم بازوهايم را گرفتند و مرا بردند. جالب بود عصرش زنگ زده بودند که بياييد اينجا که گفتم امشب ميهمان دارم، اما فردا صبح خواهم آمد و قبول کردند. پرسيدم اگر قرار است زندان بروم وسايلم را با خودم بياورم، گفتند نه...قرار بود فردا صبحش خودم با پاي خودم بروم و نياز به اين کارها نبود. البته ما به اين چيزها عادت داريم. زندان هم برايم سخت نبود. دورهاي عالي بود. تجربهاي که آنجا کسب کردم برايم لذتبخش و لازم بود.
تا به حال شده است که خانمي دراينباره با شما مشورت کند و شما اين جرئت را به او بدهيد که از طلاق نترسد؟
بله. فراوان، اصلا هرکسي ميآمد پيش من و ميگفت شوهرم اذيتم ميکند، ميگفتم خب تقصير خودت است، مثلا ميگفت من را کتک ميزند... ميگفتم خب تو هم بايد او را بزني. او اگر يک بار دست روي تو بلند کرد و تو هم همانطور پاسخ دادي، ديگر تکرار نميشود. حالا يک داستان بانمک هم هست. همان اوايل انقلاب يکي از همکارهاي فاطي برايش تعريف ميکرد که شوهرم مرتب من را ميزند و فاطي هم همين حرف را به او ميزند. چند ماه بعد آن آقا ميآيد و ميگويد اين خانم تحويل خودت. من طلاقش دادم تا تو باشي به اين ياد ندهي با من چه کار کند.
بله. من معمولا خيلي خانمها را تشويق ميکنم که مواظب حقوقشان باشند چون اعتقادم بر اين است که معمولا مردها به خودي خود در خانه زورگو نيستند. زنها از ابتدا زندگي را واميدهند، در مقابل هر چيزي کوتاه ميآيند. همه چيز را براي همسرشان ميخواهند. البته زنها با عشق و علاقه اين کار را ميکنند. گاهي مردها ظرفيت اين همه محبت را ندارند و کمکم دچار توهم ميشوند و بر خانم سلطه پيدا ميکنند و رفتارهاي بد شروع ميشود.
سؤال آخرم هم راجع به پوشش خانمها در ايران است. نظر شخصي شما در اينباره چيست؟
الان ميترسم حرفش را بزنم برعکس شود. چون هر چيزي ميگويم برعکسش ميکنند.
عليرغم اينکه خودم چادر سر ميکنم و به حجاب اعتقاد دارم، چادر را يک نوع حجاب ميدانم و نه حجاب برتر. با توجه به جايي که هستم و کاري که انجام ميدهم، بعضي جاها چادر سر نميکنم و با مانتو و روسري هستم. مثلا سوارکاري، تدريس، در کلاس يا کوهنوردي. جايي که فکر ميکنم چادر مانع است، برميدارم.
بهعنوان يک فعال حقوق زنان نميخواهيد تجديدنظري درباره حضورتان در فضاي مجازي داشته باشيد؟
نه اصلا، خطرناک است، حالا خطرناکياش را به شوخي ميگويم، ولي وقتگير است. خيلي وقت آدم در فضاي مجازي تلف ميشود.
منبع: bartarinha.ir