بزرگنمايي:

در برنامه روز گذشته خندوانه ( دوشنبه 2 شهريور) رامبد جوان با انرژي زياد وارد صحنه شد و پس از خواندن آهنگ "بخند ، خندوانه" ، شادي اين قسمت را به همه کساني که قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت مي‌کنند تقديم کرد.

رامبد جوان از مهمان برنامه دعوت کرد تا به روي سن بيايد . مهمان اين قسمت مهدي پاکدل بود اما تا به خندوانه وارد شد همه خود را به خواب زدند و بعد به صورت غافلگيرانه‌اي ناگهان بلند شدند و براي او دست زدند . مهدي پکدل در ابتداي برنامه از ويژگي هاي بد خود گفت : اين روز‌ها بيشتر از قبل غر غر مي‌ کنم‌، شايد به خاطر رنگ موهايم است که حس پيرانگاري مي‌ کنم . جوان در اينجا با تعجب و خنده پرسيد که يعني تنها 70سال مي‌خواهي زنده بماني؟ او هم پاسخ داد که خوب بسه واقعا ديگه.

عکس مهدي پاکدل در خندوانه

رامبد جوان به مهدي پاکدل گفت : شما که بيماري پر پشتي مو داريد چکار مي کنيد؟! که در جواب مهدي پاکدل گفت : اتفاقا هميشه براي من سوال بوده که شامپو روي سر کچل‌ ها چه طور کف مي‌کند و اصلا قابل استفاده هست يا نه؟

در ادامه مهدي پاکدل از کمکي که با فروش فيلمش به هنرمند دستفروش "احمدرضا اسعدي" کرده بود سخن گفت و افزود:براي جناب اسعدي اين کار هيچ زشتي ندارد، بلکه براي کساني بد است که اسمشان را نميدانم و مثلا مسئول هستند، و با کم لطفي‌ هاي خود باعث شدند که هنرمند سرزمينمان اينگونه زندگي کند.

وقتي صحبت هاي جوان و پاکدل به ورطه تکرار افتاد جوان گفت: تا الان بحث جلو رونده اي نداشتيم ، پس لبخند 10 ثانيه ات را بزن ، که مهدي پاکدل در جواب به صورت هوشمندانه اي گفت: حالا فکر کردي در برنامه‌ هاي قبلي خيلي صحبتت جلو رونده بوده است؟ و با اين حرف خنده کل استديو را فرا گرفت و رامبد جوان هم به شوخي به او گفت که ديگر مي‌تواني بروي ما با تو کاري نداريم.

در بخش بعدي اميررضا دلاوري که از دوستان صميمي و قديمي مهدي پاکدل است درباره او و خصوصيات پاکدل صحبت کرد و تنها خصوصيت بارز پاکدل را خنده رو و بشاش بودن وي ناميد.

در قسمت بعدي برنامه جناب خان نيز به خندوانه آمد . رامبد جوان درباره همسر مهدي پاکدل "بهنوش طباطبايي" پرسيد و پاکدل بيان کرد: بهنوش در حال رکورد زدن است . او در سالن اصلي تئاتر شهر با گنجايش 700 نفر به تنهايي به مدت يک ساعت و نيم اجراي مونولوگي را برعهده دارد که جلال تهراني کارگردان آن است . سپس جوان از او خواست تا رو به دوربين با همسرش صحبت کند و او گفت : در اين نمايش آخرت واقعا سنگ تمام گذاشتي و من از تو ممنونم به تو افتخار مي کنم ، عاشقتم. جناب‌ خان هم با ديدن اين اتفاق گفت که او هم مي‌ خواهد با احلام صحبت کند و بيان کرد: از همين تريبون بابت 35 سالي که زندگيم را تلخ و سياه کردي از تو تشکر مي‌کنم و اميدوارم اين روند تا 350 سال ديگر ادامه داشته باشد!

مهدي پاکدل و جناب خان

سپس جوان از پاکدل خواست تا با هم پانتوميم بازي کنند که پاکدل در اين زمينه بسيار نابلد بود. سپس پاکدل براي شاد کردن چند نفر از مردم گفت که به مرکز توانبخشي کوچک و مهجوري که در نزديکي خانه شان در بالاي پل صدر در خيابان شريعتي است مي رود.

بعد از رفتن مهدي پاکدل، سپند اميرسليماني به عنوان کمدين وارد خندوانه شد و خاطره‌ اي عجيب که مي‌گفت کاملا واقعي است را تعريف کرد.

آن خاطره به دوستي سعيد، پدر سپند با آقا منوچهر برمي‌گردد، کسي که در اين ميانه يکدفعه راهي آلمان شد و بالاخره روزي که به ايران برگشت و باهم قرار گذاشته بودند او فوت مي‌کند، وقتي که پدر سپند به خانه مرحوم مي‌رود،‌ خانومش بلند مي‌گويد منوچهر کجايي که ببيني سعيد آمده و با گفتن اين جمله منوچهرخان يکدفعه زنده مي‌شود و با ديدن پدر وي مي‌گويد خيلي منتظرت بودم و بعد دوباره مي‌ميرد، تا اينکه باز مي‌آيند سوار آمبولانس شوند که دوباره مرحوم زنده مي‌شود و مي‌گويد ماست داريد؟ پس از خوردن آن باز مي‌ رود تا اينکه مجبور مي‌ شوند براي پايين آوردن او از پله‌ ها‌، سوار آسانسور شوند، هنگام خروج از آسانسور خود منوچهرخان پياده مي‌ شود و نکته جالب اين‌ جاست که او تا الان در آلمان مشغول زندگي است.

اين قسمت از خندوانه هم بدون حضور نيما شعبان نژاد به پايان رسيد.


تهيه و تدوين : گروه فرهنگ و هنر سيمرغ

اختصاصي سيمرغ / فريبا بيات