بزرگنمايي:
شيرين در سريال شهرزاد, شخصيت ناپخته يک زن که به بلوغ فکري و عاطفي نرسيده
تفسريال شهرزاد، تازهترين اثر حسن فتحي، از معدود سريالهايي است که در طول دهه اخير توانسته نظر اقشار مختلف جامعه را به خود جلب کند و طي هفتههاي متمادي، ذهن مخاطبانش را با وقايع داستان جذابش درگير کند. يکي از مهمترين و شاخصترين ويژگيهاي شهرزاد که آن را به سريالي پرمخاطب تبديل کرده، شخصيتپردازي خوب آن است که فيلمنامهنويسانش به خوبي از عهده برآمدهاند و بازيگرانش نيز به خوبي آن را به نمايش درآوردهاند.
ترانه عليدوستي و پريناز ايزديار که به ترتيب ايفاگران نقشهاي شهرزاد و شيرين هستند، در به تصوير کشيدن آنچه فيلمنامه قصد القاي آن را دارد، بسيار خوب عمل کردهاند و بازي باورپذير آنها از برجستهترين نقاط قوت اين سريال محسوب ميشود.
شهرزاد
دختري پخته از طبقه متوسط جامعه است. او تحصيلکرده و قابلاعتماد است و به خوبي احساسات و هيجانات خود را مديريت ميکند و اگرچه با ناملايمات زيادي مواجه ميشود اما هر بار نشان ميدهد توانايي تطبيق با شرايط و محيط پيرامونش را دارد. او خودخواه و خودمحور نيست و در قبال خودش و اطرافيانش نيز مسووليتپذير است، بنابراين شهرزاد را ميتوان يک زن پخته و بالغ از نظر فکري و عاطفي به حساب آورد.
شيرين
در مقابل او، شيرين، دختر يکييکدانه «بزرگآقا» که هميشه همه چيز برايش مهيا بوده، هرگز انعطافپذيري و تطبيقپذيري را ياد نگرفته و زني خودخواه و خودمحور است که به هيچ عنوان توانايي کنترل احساسات و هيجانات خود را ندارد و به خودش اجازه ميدهد هر حرفي را به زبان آورد و هر عملي را انجام دهد. او به خوبي شخصيت ناپخته يک زن که به بلوغ فکري و عاطفي نرسيده را به نمايش گذاشته است.
آيا تا به حال با فرد بزرگسالي برخورد داشتهايد که احساس کنيد از نظر فکري آنقدر که بايد، پخته نيست؟-فردي که هنگام عصبانيت به جاي حل مساله، داد و فرياد راه مياندازد-روي قولش نميتوان حساب کرد-ثبات فکري ندارد-دائم نظر و عقيدهاش را تغيير ميدهد -کورکورانه از ديگران تقليد ميکند-نميتواند با مشکلات منطقي و عاقلانه برخورد کند-بيهدف و بيانگيزه است -تصميمگيري در کارهايش را به تعويق مياندازد چون براي آيندهاش برنامهريزي ندارد
اين افراد به ظاهر افراد بزرگسالي هستند که دوران کودکي و نوجواني را پشت سر گذاشته و خاميها و سرکشيهاي دوران بلوغ را از سر گذراندهاند اما
آيا هر کسي به بلوغ جسمي ميرسد، لزوما به بلوغ فکري و عاطفي هم رسيده است؟
جواب اين سوال منفي است.
اما چطور ميشود برخي افراد ديرتر از حد معمول به بلوغ عاطفي و فکري ميرسند و برخي ديگر هرگز، حتي تا آخر عمرشان هم به چنين مرحلهاي نميرسند؟چطور ميتوان يک فرد رشد يافته را از يک فرد ناپخته تشخيص داد؟چگونه ميتوانيم به خودمان و فرزندانمان کمک کنيم پختهتر شوند؟
تفکر کودکانه در بزرگسالان
يقينا شما نيز اﻓﺮاد زﻳﺎدي را ميشناسيد که ﺳﺎلهاﺳﺖ از ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﺎني ﺑﺎﻟﻎ ﺷﺪهاﻧﺪ، اﻣﺎ از ﻧﻈﺮ رواني و عاطفي همچنان ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﻓﻜﺮ، احساس و رﻓﺘﺎر ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ؛ مثلا اﮔﺮ در ذﻫﻦ يک ﻛﻮدک «در آغوش گرفتن» ﻧﻤﺎد «ﻣﻬﺮﺑﺎني و دوست داشتن» ﺑﺎﺷﺪ، در صورتي که ﻓﺮد ﻣﻬﺮﺑﺎني که کودک را واقعا دوست دارد، او را در آغوش نگيرد (مثلا به علت اينکه سرما خورده است)، به ﻧﻈﺮ ﻛﻮدک ناﻣﻬﺮﺑﺎن ميرسد و کودک فکر ميکند فرد او را دوست ندارد، برعکس، ﻓﺮدي ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎن و داراي سوءنيت، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ در آغوش گرفتن ﻛﻮدک، ميتواند خود را مهربان و دوستدار کودک نشان دهد.
هيچ دقت کردهايد که ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن نيز ﭼﻨﻴﻦ ﻃﺮز ﻓﻜﺮي دارﻧﺪ؟
اين افراد بزرگسال در واقع فقط آنچه را که عينا ميبينند، ميپذيرند و از ﻧﻈﺮ آنها ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ کاملا در ﭼﺎرﭼﻮبهاي عيني معني پيدا ميکند. بهعنوان نمونه متاسفانه بسياري از اوقات شاهد هستيم ﺟﻮاني 25 ﺳﺎﻟﻪ والدين ﺧﻮد را که سالها از او مراقبت و بيدريغ به او محبت کردهاند، ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎن مي خواند چون در مورد مسالهاي با آنها به تفاهم نرسيده ﻳﺎ ﺧﺎنمي، همسر ﺧﻮد را ناﻣﻬﺮﺑﺎن مي داﻧﺪ، تنها ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ ﻛﻪ ﻳﻚ رﻓﺘﺎر ﺧﺎص ﻛﻪ به ﻧﻈﺮ خانم ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﺎد ﻣﻬﺮﺑﺎني اﺳﺖ (مثل خريدن هديه گرانقيمت) را نداشته است. حتما متوجه هستيد اﻳﻦ ﻧﻮع ﺗﻔﻜﺮ عيني و ناپخته، امروزه منشاء ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺸﻜﻼت در رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد اﺳﺖ.
تفکر جادويي در بزرگسالان
شکل ديگري از تفکر کودکانه، تفکر جادويي است. بيشتر افراد تصور ميکنند تفکر جادويي در کودکان تنها به فکر کردن درباره پريان، جادوگران و هيولاها و اعتقاد به وجود آنها محدود ميشود اما اينطور نيست. منظور از ﺗﻔﻜﺮ جادويي اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺼﻮر ﻛﻨﻴﻢ اﻓﻜﺎر ﻣﺎ ﻗﺪرتي ﺟﺎدويي دارند و ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ بر دﻧﻴﺎي ﺧﺎرج تاثير ميگذارند. افراد پخته ميدانند که ﺟﻬﺎن، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎ و اعمال ﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ مي دﻫﺪ.
اعتقاد به اينکه اﮔﺮ ﺑﻪ موضوعي ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ، در زﻧﺪگي ﻣﻦ اﺗﻔﺎق مياﻓﺘﺪ، ﺗﺼﻮري ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ و سادهلوحانه اﺳﺖ که متاسفانه افراد سودجو از اين تفکر کودکانه در افراد سوءاستفاده ميکنند و ﺑﺮاي روﻧﻖ ﻛﺎسبي ﺧﻮد ﻣﺮدم خام و ناپخته را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اين نوع ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﺳﻮق ميدﻫﻨﺪ. مطمئنا شما نيز حداقل چند نفر را در اطراف خود ديدهايد که معتقدند تنها با تصور پولدار شدن و آرزو کردن آنچه که ميخواهند، بدون اينکه ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮي در عملکرد خود بدهند، ﺑﻪ ﻃﺮيقي ﻣﻌﺠﺰهآﺳﺎ، ميتوانند ﺛﺮوت و هر آنچه که ميخواهند ﺑﻪ دست آورند و اين ﭼﻴﺰي ﺟﺰ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ.
خطاي عليت و همزماني
شکل ديگري از تفکر کودکانه، اشتباه گرفتن عليت با همزماني است. اﮔﺮ ﻛﻮدکي وارد اتاقي شود و ﻫﻤﺎن زمان لامپ اتاق بسوزد و اتاق تاريک شود، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺗﺼﻮر ﻛﻨﺪ ﭼﻮن ﻫﻤﺎن زﻣﺎن ﻛﻪ وارد اتاق هم شده، اتاق تاريک شده، ﭘﺲ ﻋﻠﺖ تاريک شدن اتاق، ورود او بوده اﺳﺖ! با کمي تامل متوجه ميشويد اين نوع تفکر در ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻫﻢ وجود دارد؛ مثلا اﮔﺮ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺲ از اينکه لباس مهمانيشان را پوشيدند، بهطور کاملا اتفاقي فنجان قهوه از دست دوستشان بيفتد و لباسشان را کثيف کند، فورا ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ميرسند ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮا عمدي بوده و ﺑﻌﺪ ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴﺮي ميکنند ﻛﻪ دوستشان به خاطر حسادت چنين کاري کرده، پس دوست خوبي نيست و...
اين نوع تفکر در بسياري افراد هنگامي که ورشکست ميشوند، تصادف ميکنند، زندگيشان به جدايي ميانجامد و.... وجود دارد و اين مسائل را با تفکري کودکانه به مسائلي نامربوط مرتبط ميکنند. يقينا شما نيز در اطرافتان با چنين افرادي برخورد کردهايد.متاسفانه ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻني که ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪاي را ﺣﻔﻆ ﻛﺮدهاند، اغلب با سوءتعبيرها و نتيجهگيريهاي بيمنطق باعث اختلافات خانوادگي و مشکلات شغلي و تحصيلي ميشوند.
نشانههاي ديگر عدم بلوغ فکري و عاطفي-عصبانيت و بيقراري-وابستگي شديد-شک و ترديد بيمورد-اعتماد بهنفس پايين و اعتماد نداشتن به ديگران-پيشداوري عجولانه و شتابزده درباره اطرافيان-ناتواني در پذيرش مسووليت-شتابزدگي و بيبرنامه بودن در کارها-از دست دادن دائمي فرصتهاي زندگي-پنهانکاري-همه را رقيب يا دشمن خود پنداشتن -خودمحوري
نيز از مهمترين ويژگيهاي افرادي است که به بلوغ فکري و عاطفي نرسيدهاند.
منبع:salamat.ir