آخرین اخبار

ماجرايي تلخ اما واقعي از خيانت سلامت روان

ماجرايي تلخ اما واقعي از خيانت

  بزرگنمايي:

چطور رابطه ما پس از خيانت حفظ شد؟

روزي که متوجه خيانت همسرم شدم يک روز معمولي بود. بچه ها را به مدرسه رساندم، کلي لباس در ماشينلباس شويي ريختم پشت ميزآشپزخانه نشستم و مشغول رسيدگي به قبضهايي که مدت زيادي از زمان آنها گذشته بود شدم. همانطور که مشغول دسته بندي آنها بودم به اين فکر مي کردم که شب که قرار است با همسرم به رستوران نزديک خانه بروم چه غذايي براي خودمان سفارش بدهم. مي خواستم يک گفتگوي حسابي با ديمين داشته باشم. با داشتن سه پسر درباره چيزي غير از برنامه مسابقات فوتبال، نمرات آنها يا اينکه اين دفعه چه کسي سگ را به رختخواب آورده صحبت نمي کنيم.

رشته افکارم با رسيدي که در دستم بود پاره شد: صورتحساب خدمات اتاق هتلي در دالاس که همسرم ماه گذشته در يک سفر کاري يک شب آنجا اقامت داشت و اين صورتحساب شامل 150 دلار براي يک وعده شام بود. باخودم فکر کردم از او پول اضافي گرفته اند و اول متوجه قضيه نشدم اما پس از اندکي به موارد ليست صورتحساب نگاهي انداختم. از همه چي دوتا سفارش داده بود به اضافه يک شيشه شامپاين. بغضي در گلويم پيچيد. آنشب ديمين از دالاس به من اس ام اس زد که صبح زود برمي گردد و بي صبرانه منتظر است تا به خانه برگردد. اين هيچ معني نداشت.

تمام روز نگران بودم. مطمئن بودم که حتماً توضيحي براي اين کار وجود دارد اما دلشوره ام چيز ديگري مي گفت. نزديکهاي غروب رفتم تا براي شام آماده شوم اما از آن وحشت داشتم. نمي دانستم چطور موضوع صورتحساب هتل را مطرح کنم. تمام قدرتم را به کار بردم تا با لبخند به ديمين خوشامد بگويم بچه ها راقبل از خواب ببوسم و از پرستار بچه ها خداحافظي کنم و در طول مسير رستوران کلمه اي درباره اين موضوع صحبت نکنم. اما به محض اينکه گارسون گيلاس شرابي بدستم داد از ديمين پرسيدم موضوع چيست؟

يک دفعه از دهنم پريد و در همان لحظه ديدم که صورتش کش آمد ، مي دانستم. او کمي تعلل کرد. نمي توانست به چشمهايم نگاه کند.: عزيزم من....من واقعاً متاسفم"، سعي مي کرد طفره برود. خشم تمام وجودم را فراگرفته بود اما به طرز عجيبي آرام بودم مثل اينکه شاهد اين مکالمه باشم و خودم جزء طرفين مکالمه نباشم. او گفت که در يکي از شبکه هاي اجتماعي با خانمي صحبت کرده و ميدانسته که اين کار اشتباه است اما تصور نمي کرده که قضيه از اين حد فراتر رود. اما اين اتفاق افتاده بود. وقتي به من گفت که چند نوشيدني با هم خورده اند و او واقعاً غافلگير شده بوده بي حس شدم. مدام مي گفت که قصد نداشته با او رابطه داشته باشد اما او اجازه داده بود که اوضاع از کنترل خارج شود. با چهره اي درهم رفته گفت که فراموش کرده بوده داشتن توجه کسي به خودش چه حسي دارد. گفت که هرگز قبلاً چنين اتفاقي نيافتاده و قصد تکرار آن را هم نداشته . زماني که گفت مرا دوست دارد و قصد صدمه به من و خانواده را نداشته اشک در چشمهايش حلقه زد. او گفت که از آن زمان به بعد هيچ تماسي با آن زن نداشته و احساس خيلي بدي درباره اين اتفاق دارد.

بعد از اين خبر وحشتناک همه چيز به هم ريخت، و مي دانستم که ديگر نمي توانم در آن رستوران بنشينم و غذا بخورم انگار که هيچ اتفاقي نيافتاده است. ما کت هايمان را برداشيتم و بدون کلمه اي به خانه برگشتيم. نمي توانستم به او نگه کنم چشمهايم پر از اشک بود. فقط گيج بودم با صداي بلند وقتي ديمين و بچه ها دور برم نبودند گريه مي کردم . اما دلم نمي خواست درباره اين قضيه باکسي صحبت کنم تا زماني که تصميم گرفتم چه بايد بکنم. به شدت سردرگم بودم پر از خشم و کاملاً شوکه شده بودم. اما هنوز مي دانستم چقدر همسرم را دوست دارم و چه احساسي درباره ازدواجمان که خوب بود يا بوده دارم. البته ما هم بحث و جدل هاي خودمان را داشتيم اما اغلب اوقات خوشي را با هم گذرانده بوديم. هميشه مثل يک تيم بوديم. مي دانستم که اگر او با زن ديگري درگير رابطه عاطفي شده بود حتي يک لحظه هم نمي توانستم به او به زندگي زير يک سقف با او ادامه دهم. اين واقعاً آزاردهنده است اما نه به اندازه فکر کردن به خود آن کار. با وجود اين همه چيز نااميد کننده بود. با گذشت يک هفته هنوز هم گيج بودم ، تصميم گرفتم تا پيشنهاد ديمين براي رفتن به مشاوره زوج درماني را قبول کنم. او مي خواست که روي اين مساله کار کند و گفت که هرکاري لازم باشد براي ترميم رابطه مان انجام مي دهد .

من مطمئن نبودم، در خلال هفته هاي اول فکر کردم هرگز نمي توانيم اين قضيه را حل کنيم. درباره آن زن دچار وسواس شده بود و نمي توانستم از ديمين درباره اينکه او بلوند بوده يا مشکي، يا ظاهري بهتر از من داشته نپرسم اينها همه نقاط ضعف من بودند. هر دفعه او از من مي پرسيد که آيا واقعاً مي خواهم جواب سوال را بدانم. نه نمي خواستم . فهميدم که دانستن هر کدام از اين جزئيات ديوانه ام مي کند و هيچ کدام از آنها در اصل قضيه تفاوتي نداشت.

نمي دانستم از جلسات مشاوره بايد چه انتظاري داشته باشم اما مشاورمان به ما کمک کرد درباره اينکه چه اتفاقي افتاده واضح تر صحبت کنيم و قبول کنيم که داشتن احساسات متفاوت در اين مورد طبيعي است. ديمين مسئوليت کامل اين اتفاق را برعهده گرفت. زماني که از او پرسيدم آيا من يا ازدواجمان مشکلي داشته گريه ام گرفت. مي دانستم که مي توانستيم بيشتر رابطه جنسي داشته باشيم مي توانستم موهايم را آنجوري که او هميشه دوست داشت درست کنم، کمي وزن کم کنم اما هميشه احساس دوست داشته شدن داشتم همانگونه که تاکنون داشتم. مثل اين بود که اعتماد ميان ما از بين رفته بود.

به مدت 18 ماه به رفتن به جلسات مشاوره ادامه داديم و در طول اين مدت خشم من کم و زياد مي شد.بعضي روزها برسر او فرياد مي کشيدم، بعضي روزها فکر مي کردم مي توانم با اين قضيه کنار بيايم. بعضي وقتها به اين فکر مي کردم که من هم يک شب بيرون بروم و با کسي باشم تا کار او را تلافي کنم.انتقال وجودم را فراگرفته بود و ترس از اينکه : اگر اين اتفاق دوباره بيافتند و داستانهاي زيادي مانند اينها. حتي يکبار از او خواستم که نگاهي به ايميل هايش بياندازم. او تمام رمز عبورهايش را به من داد. و به صحبت کردن با هم ادامه داديم، به مدت 4 ماه رابطه جنسي نداشتيم براي اينکه نمي توانستم تحمل کنم به من دست بزند. سرانجام پس از يک جلسه مفيد درمان اين اتفاق افتاد ولي خيلي تصنعي و ناشيانه بود حساسيت من هنوز از بين نرفته بود. پس از اين تماس فيزيکي احساس آرامش زيادي مي کردم.

در نهايت حضور بچه ها نبود که ما رو به هم وصل مي کرد بلکه عشقي بود که هنوز در رابطه ما وجود داشت و يک حس عميق از شناختن او و من در عمق وجودم مي دانستم که اين اتفاق يک اشتباه بود نه يک نقص شخصيتي. و اين واقعيت که او هم خيلي ناراحت بود و دست به هر کاري مي زد تا به من احساس اميد دهد. سرانجام تصميم گرفتم که من هم مايل به گذشت از اين قضيه هستم. اگر اين تمايل يکطرفه بود هرگز به جايي که الان هستيم نمي رسيديم.

پس از گذشت 4 سال هنوز خشم زيادي در مورد اتفاقي که افتاده دارم. شايد هميشه هم داشته باشم. اما به طور عجيبي احساس مي کنم که اين خيانت موجب درک عميق تر ما از يکديگر شد. قبول کردم که او کامل نيست اگر چه که اگر اين اتفاق دوباره بيافتد او را ترک خواهم کرد. ما نگاه عميق و طولاني به ازدواجمان کرديم و متوجه شديم که براي اينکه احساس ارتباط بيشتري داشته باشيم بايد بيشتر تلاش کنيم.قرارهاي شبانه در طول هفته و مسافرت بدون بچه ها به ما کمک کرد. اگرچه هنوز هم نمي توانم از خدمات اتاق زماني که در هتل اقامت داريم استفاده کنم. اما از همه مهمتر اين است که دوباره با هم مي خنديم.

(اسامي در اين داستان تغييريافته اند)


منبع: سيمرغ



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

لکنت زبان در کودکان

واکنش هاي کودکان نسبت به مرگ

روش هاي آشنا کردن کودکان با احساساتشان

افسردگي در نوجوانان را با اين علايم تشخيص دهيد

ترس هاي تخيلي کودکان را چگونه کنترل کنيم

تا چه سني بايد موبايل و تبلت را از کودکان دور نگه داريم

چطور به حرف زدن کودکمان کمک کنيم

9 علامت نشان دهنده بدرفتاري و سوء استفاده از کودکان

چرا خواب نمي بينم ؟ براي خوب خوابيدن چه کنم؟

گلي که دشمن استرس است

درمان ناخن جويدن با چند روش ساده و موثر

مزاج مغز شما سرد, گرم, خشک يا تر است؟

کاهش علايم شيزوفرني با مکمل هاي غذايي

کاهش ابتلا به افسردگي با زود بيدار شدن و تغيير عادت هاي صبح

راه هاي پيشگيري از فروپاشي عصبي و کنترل اعصاب در مشکلات

استرس و اضطراب شديد داريد اگر اکثرا اين علايم جسماني را تجربه مي کنيد!

9 علامت نشان دهنده بدرفتاري و سوء استفاده از کودکان

ناخن جويدن در مورد شخصيت شما چه مي گويد + روش درمان

راه هاي پيشگيري از فروپاشي عصبي و کنترل اعصاب در مشکلات

چطور به حرف زدن کودکمان کمک کنيم

تا چه سني بايد موبايل و تبلت را از کودکان دور نگه داريم

5 قدم براي روبرو شدن با خاطرات ترسناک و پشت سر گذاشتن آن ها

افسردگي چه تاثيري بر ميل جنسي مي گذارد؟

کاهش ابتلا به افسردگي با زود بيدار شدن و تغيير عادت هاي صبح

کاهش علايم شيزوفرني با مکمل هاي غذايي

ترس هاي تخيلي کودکان را چگونه کنترل کنيم

درمان ناخن جويدن با چند روش ساده و موثر

افسردگي در نوجوانان را با اين علايم تشخيص دهيد

گلي که دشمن استرس است

روش هاي آشنا کردن کودکان با احساساتشان

چرا خواب نمي بينم ؟ براي خوب خوابيدن چه کنم؟

چگونه از افسردگي پس از سقط جنين پيشگيري کنيم

آنچه درباره آزمايش اعتياد نمي‌دانستيد

با اين روش ترمز استرس را بکشيد

افسردگي در کمين کودکان چاق

واکنش هاي کودکان نسبت به مرگ

آموزش مهارت هاي مقابله با استرس

لکنت زبان در کودکان

الکسي تيميا alexithymia چيست و چه ارتباطي با مشکلات روحي دارد؟

چرا پزشک ها بيشتر از هر شغل ديگري خودکشي مي کنند؟

عکس پروفايل شما چه حقايقي را در مورد شخصيت تان بر ملا مي کند؟

چرا ستاره هاليوود تماشاي کارتون سيندرلا را براي دخترش ممنوع کرد؟

چرا بيماري هاي روحي و رواني در بين دانشجويان فزايش يافته؟

افسردگي چيست؟

آيا شما هم وسواس داريد؟

دليل و درمان حرف زدن در خواب

افسردگي در مردان چه تفاوتي با افسردگي در زنان دارد؟

کاهش استرس با ماساژ نقاطي خاص در بدن

آيا آلزايمر ارثي است؟

درمان موثر دردهاي مزمن با بخشيدن ديگران!!