بزرگنمايي:

چه خبر - ماجراهاي عاشقانه در سريال بانوي عمارت

داستان‌هاي عاشقانه و مثلث‌هاي عشقي، هميشه براي مخاطبان جذابند و فيلم‌ها و سريال‌هايي که به نحوي روي اين مسئله تمرکز مي‌کنند طرفدار‌هاي زيادي دارند. مخصوصا اينکه اين عشق در روزگاري متفاوت با آنچه در آن به سر مي‌بريم اتفاق بيفتد و اضلاع اين مثلث عشقي در اندروني عمارت پادشاهي حضور داشته باشند. نويسنده و کارگردان «بانوي عمارت» در کنار قصه جذاب، طراحي صحنه قابل قبول و انتخاب درست بازيگران، از اين روابط پيچيده و مثلث‌هاي عشقي متعدد براي بالاتر بردن جذابيت سريال استفاده کرده اند.

بيشتر بدانيد : سريال «بانوي عمارت»؛ روايت عاشقانه‌اي در دل تاريخ

بياييد از ابتداي سريال تا اينجا، مثلث‌هاي عشقي را مرور کنيم.

داستان با ابراز عشق شازده ارسلان قاجار به فخرالزمان شروع مي‌شود. آن هم در شرايطي که ميرزا اسد شالچي، برادر فخرالزمان به حاج فتاح قول داده است تا خواهرش را به عقد رشيد، پسر او در بياورد.

سريال بانوي عمارت

همه چيز مهياي اين ازدواج مي‌شود، اما سر بزنگاه، شازده ارسلان از قدرتش استفاده مي‌کند و با برگزاري آزمون قهوه قجري و گذاشتن رشيد بين دوراهي عشق و مرگ، او را از ميدان رقابت بدر مي‌کند. حاج فتاح، خواستگاري اش را پس مي‌گيرد و ارسلان، پيروز اولين مثلث عشقي سريال مي‌شود.

با باز شدن پاي بهجت الملوک (همسر اول ارسلان) به عمارت قجري، مثلث ديگري شکل مي‌گيرد. ابتداي سريال بهجت به عنوان يک ديوانه براي درمان به کشور عثماني فرستاده شده و هيچ کس اميدي به بازگشت‌اش ندارد.

سريال بانوي عمارت

درست زماني که بعد از يک سري مشکلات، عشق ميان ارسلان و فخرالزمان مجددا پررنگ شده، سر و کله بهجت پيدا مي‌شود. او هيچ نشانه‌اي از جنون ندارد و اتفاقا کاملا سرحال است. حالا فخرالزمان بايد عشق به ارسلان را با بهجت سهيم شود و از طرفي، بهجت هم بايد تحمل کند که عشق چندين و چند ساله اش را به راحتي در اختيار دختري جوان بگذارد.

هنوز مدت کوتاهي از ماجراي بازگشت بهجت به عمارت نگذشته، فخرالزمان متوجه مي‌شود که ارسلان با زن ديگري به اسم طلا رابطه دارد. زني با چشم‌هايي زيبا که ارسلان او را در عمارت ديگري پناه داده و مدام به او سر مي‌زند و سه شب در هفته را مخفيانه در آنجا مي‌گذراند.

سريال بانوي عمارت

ماجرا از جايي پيچيده مي‌شود که فخرالزمان درباره شغل پيشين طلا يعني حجامت مردان مي‌شنود و درست همان شب، آثار حجامت را روي پشت شازده ارسلان مي‌بيند. او با ديدن اين نشانه، تصميم مي‌گيرد خودش را از قيد عشق به ارسلان رها کند و به خانه پدري‌اش برگردد که البته متوجه مي‌شود کل اين مسئله سوءتفاهم بوده و ارسلان تمام اين مدت، از خواهرش طلا مراقبت مي‌کرده است.

همزمان با مثلث سوم، راز مثلث چهارم هم برملا مي‌شود. رازي که نشان مي‌دهد بهجت الملوک هم سال‌ها قبل از قضيه طلا مطلع شده و آن را به حساب خيانت ارسلان به خودش گذاشته است.

سريال بانوي عمارت

تمام اين سال‌ها به خيال اينکه ارسلان، طلا را دوست دارد خودش را از او دور کرده و در تنهايي خودش خون خورده است. حالا ميفهمد که تمام آن سال‌ها به خيال اين خيانت جواني و خوشحالي اش را به هدر داده است.

بعد از پايان ماجراي طلا، با فاش شدن راز لال نبودن سکينه، جواهر خدمتکار مخصوص خواهر ارسلان، توي دردسر مي‌افتد. همه متوجه مي‌شوند که تمام اين سال‌ها جواهر، سکينه را مجبور مي‌کرده تا به بهجت داروي اشتباه بخوراند و او را به جنون بکشاند.

سريال بانوي عمارت

جواهر در اعتراف‌هايش، از رازي سيزده ساله پرده برمي‌دارد و مي‌گويد که تمام اين سال‌ها به ارسلان علاقه داشته و هدفش از خدمت کردن به افسر، اين بوده که روزي افسر مقدمات وصال او با برادرش را فراهم کند. درست است که هنوز نمي‌توان به عشق جواهر به ارسلان مطمئن بود، اما اين صحبت باعث شد تا ذهن ارسلان درگير شود.

به ارسلان، ماجراي عاشقانه عمارت قجري تکميل مي‌شود. اگر عشق جواهر واقعي باشد، ديگر زني (غير از خدمه‌هاي سطح پايين) داخل عمارت نمانده است که براي ابراز عشق به ارسلان خودش را فدا نکرده باشد.بهجت چهارده سال از عشق او سوخته و هيچ وقت نتوانسته عشقي از او دريافت کند. جواهر سيزده سال خوش خدمتي کرده تا بالاخره يک روز بتواند از عشق ارسلان سيراب شود و فخرالزمان هم که تازگي به اين جمع پيوسته و درگير عشق ارسلان است. در واقع مي‌توان گفت: در «بانوي عمارت» پا از مثلث عاشقانه فراتر رفته و با مربع عشقي روبه رو هستيم.

بيشتر بدانيد : آيا داستان سريال «بانوي عمارت» واقعي است؟

بيشتر بدانيد : چهره واقعي مريم مومن بازيگر نقش فخرالزمان در سريال بانوي عمارت

بيشتر بدانيد : گفتگو با ارسلان ميرزاي محبوب «بانوي عمارت»

منبع: 7sobh.com