نامه جالب و پرکنايه ليلي گلستان مادر ماني حقيقي به روحاني: چقدر دلم برايش سوخت
اخبار فرهنگي و هنري
بزرگنمايي:
چه خبر - نامه ليلي گلستان به روحاني
سير متوالي اتفاقات فرهنگي-اجتماعي-سياسي که در ماههاي اخير در کشور رخ داده آن قدر پرشتاب بوده که همگان را به اين نتيجه رسانده که با مديريتهاي منطبق با الگوهاي حتي يک دهه قبل هم نميتوان به چاره جويي براي اين اتفاقات پرداخت چه برسد به مديريتهاي منطبق بر روزگاري که نه گوشيهاي هوشمند بود و نه اينترنت و ماهواره و همه چيز خلاصه مي شد در دو شبکه تلويزيوني و سه تا چهار روزنامه رسمي!
ليلي گلستان مترجم، گالريدار و مادر ماني حقيقي کارگرداني که کمدي «خوک» را روي پرده دارد با نگارش يادداشتي براي حسن روحاني با مرور اتفاقات مختلفي که در هفته هاي اخير در کشور رخ داده از رييس جمهور پرسيده جايگاهش در اين سير متوالي اتفاقات کجاست؟
يادداشت ليلي گلستان خطاب به حسن روحاني:
آقاي روحاني تشريف داريد؟ چرا شما را نميبينم؟ اجازه ميخواهم چند سؤال ساده و معمولي و بدون هيچ ترتيب و اولويتي از شما بکنم:
– رقص محمود دولتآبادي بزرگ را در کنسرت گروه بوشهري «ليان» ديديد؟ من که حظ کردم و معنايش اين بود که تمام سانسورها و اصلاحيهها و مميزيها و افستيهاي غيرقانوني و همه بگيروببندهاي فرهنگي و هنري، انگار نه انگار… .
-اصغر فرهادي را ديديد؟ تکريمها و احترامها و تعريفها و تشويقها را ديديد؟ شايد هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کيارستمي نازنين از در عقب فرودگاه جيم شود! حالا ميخواهد جايزه گرفته باشد يا نگرفته باشد.
-به کنسرت عليزاده رفتيد؟ عليزاده و خلج و بوستان. کيف نکرديد؟ افتخار نکرديد که اين سه نفر از خاک پاک ايرانند؟ ميدانيد چهها کشيدهاند تا به اينجا رسيدهاند و با چه مشقتي توانستهاند دو شب کنسرت بدهند؟
-به ديدن تئاترها رفتهايد؟ جمعيت مشتاق و فرهيخته و هنردوست را ديدهايد؟ بازي هنرپيشهها را ديدهايد؟ يکي از يکي بهتر، اما حيف که دلشان پر است از گله و شکايت و حيف که همه بغض در گلو دارند.
-فيلم مثلهشده «عصباني نيستم» را بعد از چندين سال که در محاق توقيف بود، ديديد؟ استقبال مردم را هم ديديد؟ صورت تکيده رضا درميشيان را هم ديديد؟
– به افتتاح نمايشگاهها در گالريهاي شهر رفتهايد؟ که جاي سوزنانداختن نيست و براي اينهمه هنرمند جوان گالري کم آوردهايم.
– جعفر پناهي را ديديد که فيلمش در فستيوال کن در بخش مسابقه پذيرفته شد و به خودش اجازه ندادند که برود؟ يک دقيقه سرپاايستادن حضار و کفزدنشان را براي صندلي خالياش ديديد؟ حالا چه جايزه بگيرد و چه نگيرد، ديگر مهم نيست. اين خودش بهترين جايزه بود.
-دختران برنده اول مسابقه فوتسال را ديديد؟ دختراني که براي بار دوم برنده اول شدند و صداوسيما مسابقه آنها را منعکس نکرد. صورتهاي ماهشان را ديديد؟ شادي و شوروشوقشان را ديديد؟ تحقيرها و تمسخرها و اعتراضها را هم بر ضدشان خوانديد؟
حالا برعکس!!!
– درگيريهاي کازرون را پيگيري کرديد؟ الان خواندم که وزير کشور در بيانيهاي گفته: «تا تأمين خواستههاي کارشناسي و منطقي مردم منطقه، تقسيمات کشوري متوقف خواهد شد». ميشد پيش از اين آشوبها و اينهمه زخمي و آسيب، از مردم منطقي و کارشناس منطقه در اين مورد پرسش ميشد. نميشد؟ به همين سادگي.
– برخورد با معلمهاي شريفمان را ديديد که براي خواستههايشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کرديد؟
-آتشزدن پرچم آمريکا را در مجلس ديديد؟ که يک پرچم يکوجبي را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نميگرفت؟ آنهم در خانه ملت! و روبهروي رئيس خانه ملت که مانعشان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نميگيرد! و بعد مسبب اين کار با افتخار تمام گفت خواستيم نشان بدهيم که ما اينيم!
– اين خبر را خوانديد که معلم مدرسه موي دخترک را بريد به اين بهانه که ناظم مرد مدرسه شايد از ديدن موي او تحريک شود؟
– خوانديد که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ايران آمد و تمام برنامههايش را لغو کردند؟ اورهان پاموک، برنده جايزه نوبل را ميگويم. ميشناسيدش؟
– خوانديد که پيشنهاد کردهاند طلاق زن را از اين پس در شناسنامه ننويسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. عوض اينکه فرهنگ را عوض کنند و بزنند اين چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ رياکاري و پنهانکاري را اشاعه ميدهند.
– سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خوانديد که از سوي خانم نماينده مجلس پيشنهاد شد، مثلا با نيتي خير! فقط يکياش را ميگويم باقي پيشکش خانم نماينده! بايد فوقليسانس داشته باشد!! يعني اگر فوقليسانس داشته باشي ميتواني بياذن پدر بروي و ازدواج کني. يقين دارم که سال آينده همه ليسانسهها در فوقليسانس اسمنويسي خواهند کرد! واي چه شود! از حالا آقاي رئيس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نياورد.
– خبر تلگرام و فيلترشدن آن و خبر فيلترشدن فيلترشکنها و فيلترشدن زندگي مردم بدبختي که از اين راه نان درميآوردند و تناقضگوييهاي وزير ارتباطات که معلوم است مخالف است، اما مجبور است دم از موافقت بزند. حرفهايش را اگر به رديف بخوانيد، يکيدرميان، موافق… مخالف… موافق… ، مخالف… که آخر هم نفهميديم چه بلايي قرار است سرمان بيايد. چقدر دلم برايش سوخت. جوان خوشفکري است يا خوشفکري بود.
آقاي روحاني، من ديدهها و خواندههايم را فقط در يک ماه ارديبهشت برايتان گفتم که حتما خيلي موارد هم از نظرم افتاده است. تمام اينها فقط مال يک ماه بود! حالا اين را ضربدر 12 کنيد تا حالوروز ما را متوجه شويد. راستي آقاي رئيسجمهور کجا هستيد؟ در تمام مدت اين يک ماه عقبتان گشتم و پيدايتان نکردم. کجاييد؟
منبع: cinemajournal.ir
-
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۴:۰۷:۵۶ PM
-
۱۹۶ بازدید
-
-
چه خبر