زن ايراني وقتي به ايران بازگشت قرباني توطئه تلگرامي شوهر شد!
حوادث
بزرگنمايي:
چه خبر - زنداني کردن همسر در کمپ براي ترک تلگرام!
روزهاي پاياني هفته گذشته زني جوان با حضور در شعبه هشتم دادسراي جنايي تهران از شوهرش به اتهام آدمربايي و حبس غير قانوني در کمپ شکايت کرد. با دستور بازپرس رضواني، تحقيقات ماموران اداره يازدهم پليس آگاهي در اين باره آغاز شد.
شاکي به افسر تحقيق گفت:
من و همسرم چند سال بود در سوئد زندگي ميکرديم. در اين سالها چند بار براي ديدار خانواده و اقوامم به تهران آمديم. دو ماه پيش به خاطر خانوادهام به تهران بازگشتيم و قرار شد براي مدتي نزد آنها بمانيم. شرايط خوب پيش ميرفت تا اين که شوهرم متوجه شد من عضو گروههاي تلگرامي که دوستانم و خانوادهام بودند، شدهام و به اين بهانه بناي ناسازگاري گذاشت. هر چه به او ميگفتم گروههاي تلگرامي که عضو آن هستم هيچ مشکلي ندارند، توجهي به حرفهايم نميکرد. همين باعث اختلاف و درگيريمان شد.
اخلاق و رفتار شوهرم يکباره تغيير کرد و به حضورم در گروههاي تلگرامي اعتراض ميکرد. بنابراين براي اين که مشکلي براي زندگيام پيش نيايد، سعي کردم حضور کمتري در گروههاي تلگرامي داشته باشم و حتي از برخي گروهها نيز انصراف دادم، اما ناسازگاري شوهرم ادامه داشت و به عناوين مختلف مدام بهانه ميگرفت. يک روز او مرا سوار خودرويش کرد و به بهانه خريد از خانه بيرون برد اما به جاي بردن من به مرکز خريد در مقابل يک مرکز کمپ ترک اعتياد توقف کرد. تلفني با مردي غريبه حرف زد. بعد هم سه مرد و زن که از کارکنان همان کمپ بودند از آنجا خارج شد و نزد ما آمدند.
شوهرم از آنها خواست مرا به داخل کمپ ببرند و خودش هم با سوار شدن به خودرويش فرياد زد اين زن معتاد را با خود ببريد و تا حالش خوب نشده به من تحويل ندهيد و بعد بسرعت از آنجا دور شد. هر چه فرياد زدم اشتباه ميکنيد و من معتاد نيستم و نميخواهم در اين کمپ بستري شوم، بيفايده بود. آنها کتکم زدند و به زور مرا به داخل کمپ که مخصوص زنان معتاد بود، منتقل کردند. چند بار در حياط کمپ از دست آنها فرار کردم و به سمت در خروجي رفتم تا بتوانم فرار کنم که نشد. کتکم زدند و به زورمرا به داخل ساختمان کمپ بردند. در اتاقي مرا حبس کردند. در آنجا زنان و دختران زيادي بودندکه براي ترک اعتياد به آنجا آمده بودند. صداي ناله و فريادهايشان را ميشنيدم. بعد مرا که گريه ميکردم به داخل اتاقي انداختند. آنها مرا در آن اتاق 18 روز زنداني کردند. مدام کتکم ميزدند و ميگفتند تو معتاد هستي و بايد ترک کني.
آنها به زور قرصهايي را به من ميدادند. هر چه ميگفتم معتاد نيستم و اين قرصها را به من ندهيد بيفايده بود. در اين 18 روز با من مثل يک معتاد برخورد ميکردند و به حرفهايم توجهي نميکردند. روز نوزدهم، يکي از نگهبانهاي اتاقم در را باز کرد و مرا که بسيار بدحال شده بودم از اتاق بيرون آورد. بعد به من گفت دستور از شوهرت رسيده که تو را مرخص کنيم. هاج و واج مانده بودم و باورم نميشد آزاد شدهام. زن نگهبان و چند نفر ديگر مرا سوار ماشين کرده و در يکي از محلههاي تهران رها کردند. خانوادهام با ديدن من شوکه شده بودند. زماني که من ماجراي 18 روز اسارتم در کمپ را برايشان تعريف کردم باورشان نميشد. آنها به من گفتند شوهرم به آنها گفته کاري برايشان پيش آمده و ميخواهند به سوئد بروند و از آنجا با ما تماس ميگيرند اما ديگر خبري از وي نشده است.
با شکايت وي، تحقيقات پليس ادامه پيدا کرد تا اين که معلوم شد از شوهر وي خبري نيست. در تحقيقات بعدي ماموران کمپ مورد نظر را شناسايي کردند و با تحقيق از مسئولان آنجا معلوم شد آنها از طريق شوهر شاکي وي را در کمپ بستري کردهاند. بعد از 18 روز نيز با خواست شوهرش وي را از کمپ خارج کردهاند تا شوهرش از او در خانه نگهداري کند.
با جمعبندي اين اطلاعات، تحقيقات براي رازگشايي از ابعاد اين پرونده در حالي ادامه دارد که پليس در تعقيب شوهر اين زن است.»
منبع:روزنامه جام جم
-
سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۶:۵۰:۱۷ AM
-
۲۷۰ بازدید
-
-
چه خبر