روزنامه اصولگرا: آقاي ظريف، توهم و ديوانگي تا کجا؟!
سياسي
بزرگنمايي:
چه خبر - توهم و نشناختن دوست و دشمن و تکبر، تا کجا؟!
حسين قدياني نوشت: ديوانگي فقط اين نيست که ديگران ما را دستمايه درس عبرت خود نکنند، اين هم قطعا مصداق تمرد از عقل و تدبير و خرد و منطق است که ما با وجود تجربه مصدق در داخل و عبرت مرسي در خارج، باز هم توهم بزنيم که فيالمثل امضاي کري تضمين است! شگفتا! علاوه بر دهها تجربه و دهها عبرت، پند پير جمع هم بود: «من به مذاکره با آمريکاييها خوشبين نيستم»! شمع بصيرت اينچنين روشن و بعضي حضرات اما انگار نه انگار که حکم تدبير، گرفتن پند است و گوش دادن نصيحت! اشتباه بزرگ بعضيها اين بود که فکر ميکردند حضرت آقا، تنها نگران برند سازشناپذير انقلاب اسلامي است که چون شعار دادهايم «مرگ بر آمريکا» پس مذاکره با کاخ سفيد خدشه وارد ميکند به امالشعائر نظام! که چون بعد از کوهي دشمني يانکيها، ميان تهران و واشنگتن ارتباطي نيست، پس افت کلاس ماست اگر بخواهيم با سران اتاق بيضي، گرد يک ميز بنشينيم! صدالبته مذاکره با تجسم مسلم عهدشکني و مصداق بارز سيريناپذيري، نه تنها ديوانگي، بلکه ضرررسان به حيثيت و وجهه هر انقلاب درست و درماني است، ليکن «من به مذاکره با آمريکاييها خوشبين نيستم» تنها ناظر بر «آرمان» ايراد نشد، بلکه «واقعيت» را هم مدنظر داشت! و تنها نگران «آخرت» نبود، بلکه «دنيا» را هم در نظر داشت!
اينکه تو ميروي پاي ميز مينشيني و به تعهداتت هم عمل ميکني و حتي با کوهي از سيمان، سمبل خودکفايي را سياه ميکني اما اين همه، هيچکدام براي دشمن خبيث دليل نميشود که تحريمها را لغو کند و نه فقط اين، که با «مادر تحريمها» پاسخ آن همه وفاي به عهد شما مردمان متاسفانه خوشخيال دستگاه ديپلماسي کشور را ميدهد! و باز هم نه فقط اين، که اين بار دعوتت ميکند به مذاکره بر سر موشک! پس «من به مذاکره با آمريکاييها خوشبين نيستم» يعني «من خوشبين به اين نيستم که آمريکا، تحريمهاي قبلي را لغو و تحريم جديدي هم وضع نکند!» و اين هم يعني «عليکم بالاقتصاد»! آري! شيطان بزرگ اگر آدم بود، اصلا و اساسا چرا ما را تحريم کرد؟! واقعا به چه جرمي؟! هستهاي؟! همان که خودش هم دارد؟! و خيلي بيشترش را هم دارد؟!
معالاسف، آمريکا اين همه خبيث و بدذات، آنوقت اين مردمان ديپلمات ما با دست فرمان «هر توافقي از عدم توافق بهتر است»، دوست دارم بدانم دقيقا دنبال گرفتن کدام امتياز از کاخ سفيد بودند؟! البته اميد است آقايان در مقام عمل فهميده باشند که امضاي هيچ بدعهدي «تضمين» نيست، بويژه اگر آن شهره به بدعهدي، امثال اوباما و کري و ترامپ و تيلرسون باشند! چيست اما تضمين؟! گمانم در گرفتن درس عبرت، مثلا از محمد مرسي و محمد مصدق که متاسفانه گرفته نشد! تجربه و عبرت به اين روشني، پيش چشم آقايان بود و از آن بهره نبردند که نبردند که نبردند! من زياد به سرنوشت اين روزهاي مرسي فکر ميکنم! و اينکه اصلا و اساسا چرا بايد زندان باشد؟! او که از رهبران و سران و بزرگان انقلاب مردم مصر عليه «مبارک» بود، چرا با اين عاقبت؟! و با اين فرجام؟! ميدانيد علت چيست؟! طمع! طمع و توهم! طمع و توهم و نشناختن دوست و دشمن! طمع و توهم و نشناختن دوست و دشمن و تکبر! بدبختي مرسي از آن روز شروع شد که جمهوري اسلامي واقعا حامي انقلابهاي ملل منطقه را فروخت به آمريکا! و البته به آلسعود! تو وقتي اوباما و جان کري را و شبکههاي شبهجزيره را خيرخواهتر از «ولي امر مسلمين جهان» تصور کني، خداوند منان با در بسته زندانهاي قاهره، ادبت ميکند، ولو آنکه از سرآمدان انقلاب مصر باشي و تا همين چندي پيش در صدر صندلي انقلاب!
واقعا فکر ميکنم قصه مرسي، تداعيگر قصص حکمتآموز قرآن است! و سرشار از درس عبرت، البته براي اصحاب فهم! همه که قرار نيست چون «بشار اسد» قدرت تمييز دوست و دشمن را داشته باشند! به هر حال، وادي سياست، يکي مثل «مسعود بارزاني» را هم ميخواهد! الساعه خندهام گرفته! آخر بگو آبت کم بود يا نانت، که برداشتي بيخود و بيجهت الم شنگه راه انداختي که حالا اين بشود روزگارت؟! و مگرنه آنکه متاثر از دمتکانيهاي داعش در عراق، سران حکومت مرکزي بغداد همهجوره داشتند با جنابعالي راه ميآمدند که در اقليم، مجبور به رودررويي با شر ديگري نباشند؟!
و مگر نه آنکه وقت خطر، اين قاسم سليماني بود که به دادت رسيد؟! آخر طمع و توهم و نشناختن دوست و دشمن و تکبر، تا کجا؟! و ديوانگي تا کجا؟! تا آنکه خودت را بکني درس عبرت ديگران؟! مگر کور بودي و مرسي را در زندان نديدي؟! واحسرتا از چشم اغلب نابيناي شماري از اصحاب سياست! چنان دل ميبندند به وعده وزير خارجه آمريکا، کانه در تاريخ همين ايران خودمان «محمد مصدق» وجود خارجي نداشته! و رکب از يانکيها نخورده! متن را همينجا ببندم که خدايي نميدانم بايد قاهقاه بخندم يا بزنم زير گريه!
منبع: وطن امروز
-
سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶ - ۵:۱۶:۳۷ PM
-
۸۹ بازدید
-
-
چه خبر