بزرگنمايي:
چه خبر - قاتل بعد از 11 سال قتل را انکار کرد
ماجرا به زمستان سال ٨٥ برميگردد. آن زمان پسرجواني به پليس مراجعه کرد و از ناپديدشدن پدر ٥٠سالهاش خبر داد. وي به ماموران پليس گفت: «پدرم به نام محمود، با خودروي پيکان خود مسافرکشي ميکرد. او صبح زود ازخانه خارج ميشد و شب برميگشت، اما از ديشب تا حالا از پدرم خبري نيست و هرچه به دنبالش ميگرديم، فايدهاي ندارد.»
با اعلام شکايت اين پسر، موضوع در دستور کار ماموران پليس قرار گرفت و تلاش دراين رابطه آغاز شد. درحالي که ماموران به دنبال ردي از اين مرد ميانسال ميگشتند، خبر رسيد که جسد مردي درحاشيه جاده ملارد و درحالي که دست و پا و دهانش بسته شده، پيدا شده است. پسر محمود با ديدن اين جسد، پدرش را شناسايي کرد و مشخص شد که اين مرد ميانسال قرباني يک سرقت مرگبار شده است، چراکه خودروي پيکانش سرقت شده بود. در ادامه پسر مقتول به ماموران پليس گفت: «چند نفر از دوستانم هستند که با من دشمني خاصي دارند. براي همين به آنها مظنون هستم و احتمال ميدهم که آنها پدرم را کشته باشند تا از من انتقام بگيرند.»
با اين اظهارات، پليس اين چند مظنون را بازداشت کرد اما در بازجوييها و تحقيق از آنها هيچ مدرکي عليهشان پيدا نشد. براي همين همه آنها آزاد شدند. بعد از گذشت دو سال از اين ماجرا، در نهايت پليس رد پاي يک پسر ٢٥ ساله به نام سامان را در اين جنايت پيدا کرد که اعتياد به شيشه داشت. از آنجا که مدارک عليه اين پسر بود، وي تحت بازجويي قرار گرفت و به قتل راننده پيکان اعتراف کرد. وي دربازجوييها به ماموران گفت: «من و دو نفر از دوستانم به نامهاي عباس و امين، به قصد سرقت اين مرد را به ملارد کرج برديم و من او را به قتل رساندم.»
در ادامه، عباس نيز دستگير شد اما ردي از امين به دست نيامد و ماموران پليس نتوانستند او را دستگير کنند. در حالي که سامان به قتل اعتراف کرد و به بازسازي صحنه جرم پرداخته بود، عباس ادعا کرد درجنايت دستي نداشته است. بنابراين او با قرار وثيقه سنگين از زندان آزاد شد.
صبح ديروز سامان در شعبه دوم دادگاه کيفري يک استان تهران به رياست قاضي محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پاي ميز محاکمه ايستاد. در ابتداي اين جلسه، اولياي دم در جايگاه ايستادند و براي قاتل تقاضاي قصاص کردند. پس از آن سامان روبهروي قضات ايستاد و اينبار با ادعاي تازهاي به هيأت قضايي گفت: «٩ سال است که دروغ گفتهام. از وقتي دستگير شدهام، قتل را به گردن گرفتم ولي حالا ميخواهم واقعيت را بگويم. من قاتل نيستم. قتل را عباس انجام داد و به خاطر پرداخت بدهيهايم خودم اين جنايت را گردن گرفتم. ماجرا از اين قرار بود که من در شهرک صنعتي اشتهارد کار ميکردم که عباس مرا به خانهاش دعوت کرد. وقتي به آنجا رفتم، امين را هم ديدم. عباس به من و امين شيشه داد و با هم کشيديم.
بعد از کشيدن مواد، عباس گفت که صاحب کارش از او خواسته تا برايش يک خودرو سرقت کند. از شنيدن اين حرف شوکه شديم اما عباس وعده داد اگر در سرقت خودرو به او کمک کنيم، به هرکداممان ٥٠٠ هزار تومان ميدهد. وقتي اين پيشنهاد را داد، من و امين هم قبول کرديم. ما با هم حرکت کرديم و به شهريار رفتيم. هرچه در خيابانها گشت زديم، خودروي مناسبي پيدا نکرديم. براي همين به کرج رفتيم و سوار يک خودروي پيکان شديم. ما به صورت دربستي اين خودرو را کرايه کرديم.
از او خواستيم ما را به ملارد ببرد. عباس از قبل يک تيغ موکتبري به من داده بود که با آن راننده را تهديد کنم. خودش روي صندلي شاگرد و کنار راننده نشسته بود. وقتي به يک جاي خلوت رسيديم، عباس به من و امين اشاره کرد و همان لحظه من تيغ موکتبري را روي گردن راننده گذاشتم و او را تهديد کردم. عباس و امين هم او را از خودرو پياده کردند. من داخل خودرو بودم و به دنبال پول ميگشتم که عباس مرا صدا کرد. عباس و امين دست و پا و دهان راننده را بسته بودند ولي او ساکت نميشد. براي همين من هم با تيغ موکتبري چند ضربه به کمرش زدم تا ديگر تقلا نکند.
وقتي رويم را برگرداندم، متوجه شدم که يکي با دستمال، راننده را خفه کرده است. نميدانم چه کسي دستمال را به دست گرفته بود ولي حدس ميزنم که کار عباس باشد. بعد از قتل هم ما با خودرو فرار کرديم. عباس هم تنها مبلغ ١٥٠ هزار تومان به من و امين داد. بعد از دو سال وقتي بازداشت شديم، از آنجا که به خاطر موادمخدر و قمار ١٠ ميليون تومان بدهکار بودم و زندگي خوبي نداشتم، عباس به من پيشنهاد داد که قتل را گردن بگيرم. او گفت اگر اعتراف کنم، تمام بدهيهاي مرا پرداخت ميکند و رضايت اولياي دم را جلب ميکند اما در اين سالها اصلا سراغي از من نگرفت.
خودش آزاد شد و مرا تنها گذاشت. براي همين تصميم گرفتم در دادگاه واقعيت را بگويم. باور کنيد ضربههايي که با تيغ موکتبري به کمر مقتول زدم، اصلا کشنده نبود. در اين مدت حتي از امين هم هيچ خبري ندارم و نميدانم او کجاست.»
در ادامه اين جلسه، وکيل مدافع عباس نيز درجايگاه ويژه ايستاد و گفت: «موکلم به خاطر بيماري نتوانست در دادگاه حاضر شود اما او تنها اتهام معاونت درقتل را قبول دارد. دراين رابطه هم تقاضاي تخفيف مجازاتش را دارد.»
در پايان اين جلسه، هيأت قضايي وارد شور شد تا رأي خود را دراينباره صادر کند.
منبع: شهروند