نوروز ايراني به جاي نوروز باستاني
سياسي
بزرگنمايي:
چه خبر -
ايرانيِ زيرکِ مسلمان، نوروز باستاني را با عقيدهي خود و به شکل دلخواه خود، تغيير داد؛ قالب نوروز و صورت نوروز را نگه داشت، محتواي آن را عوض کرد. نوروز باستاني، نوروز پادشاهان بود؛ فرصتي براي سلاطين و حکّام مستبد بود؛ براي اينکه شکوه خود و عظمت ظاهري خود را به رخ ملّتها بکشانند و بنشينند از آنها هديه بپذيرند. حتّي در زمان بنياميّه و بنيعبّاس که نوروز به دربارهاي خلافت اموي و عبّاسي وارد شد، همان رفتار و سيرهي پادشاهان و کسرايان فارسي باستان در دربار آنها عمل ميشد. امّا ايرانيِ مسلمان، اين نظم را، اين قالب را بهنفع خود تغيير داد؛ اگرچه اين تغيير بهصورت دفعي انجام نگرفته است امّا شما امروز بعد از گذشتن قرنها، مشاهده ميکنيد که نوروز بهانهاي و وسيلهاي است براي ارتباط قلبي ميان مردم و ميان مبدأ عظمت و عزّت، يعني ذات مقدّس باريتعالي.
پس از بيستوسه سال تلاش و مجاهدت پيامبر اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم، دين مبين اسلام در سراسر شبهجزيرهي عربستان فراگير شد. بدين ترتيب حکومت اسلامي از شرق با امپراتوري ايران، و از شمال و شامات با امپراتوري روم اشتراک مرزي يافت. در اين زمان، دو نامهي پيامبر به پادشاهان ايران و روم و دعوت آن دو به اسلام، نشان از آمادگي اسلام براي گسترش در ميان ملل ديگر بود.
از سوي ديگر نظام طاغوت و جامعهي طبقهبنديشدهاي که امکان هرگونه رشد و تعالي را از آدميان سلب ميکرد، زمينهاي را فراهم ساخت تا مردم نواحي ديگر به ويژه ايران، به زمزمههايي که از اسلام شنيده ميشد علاقه نشان دهند. زمزمههايي که نشان از برابري انسانها و عدم برتري نژادي بر نژاد ديگر مگر به واسطهي رعايت تقواي الهي بود. ايرانيان که شاهد تحريف آئين زرتشت از سوي سلسلهي ساسانيان و تبعيضهاي طبقاتي - به طوريکه حتي حق سوادآموزي هم اختصاص به طبقهي اشراف داشت- و فساد رايج در ديوان حکومتي بودند، با شنيدن اوصاف اسلام، دل در گرو اين دين الهي دادند. بدين ترتيب روح اسلام سريعتر و فراگيرتر از مجاهدان و لشگريانش بر ايران حاکم شد. بدون شک، اگر ميل باطني و قلبي مردم ايران براي استقبال از اسلام نبود، هيچگاه بدين سرعت لشکر مسلمين قادر به فتح امپراتوري ايران و شکست نيروي نظامياي که چند ده برابر کوچکتر از آن بود نميشد.
مرحوم آقاي عزيزالله عطاردي در مقالهاي با عنوان «فعاليت اسلامي ايرانيان» چنين نگاشتهاند: «همهي مورخين مينويسند که دين اسلام با سرعتي شگفتانگيز در ايران پيش رفت و اين ملت بدون جنگ و جدال از آن استقبال کرد و در مدت بيست سال، تمام فلات ايران را از ساحل فرات تا رود جيحون و از کنارههاي سند تا کرانهي درياچهي خوارزم فراگرفت. پس از اين تمام کشور پهناور ايران به تصرف مسلمين درآمد، طولي نکشيد که اکثريت مردم اين کشور به استثناي کوههاي مازندران و ديلمان، دين اسلام را پذيرفتند و فعاليت و کوشش اين مردم براي تبليغ اسلام و تحکيم مباني و قواعد شرع مقدس شروع گرديد.»
بر همين اساس است که بايد گسترش اسلام را بيشتر از سوي فرهنگ و روح معنوي آن بدانيم تا حضور لشکريان نظامي. همانگونه که قرنهاي بعد تاجران ايراني با اعمال و رفتار خود در آسياي شرقي، اسلام را به اهالي آن ناحيه معرفي و ترويج نمودند. اين انديشه که ملت ايران به زور شمشير به آئين اسلام در آمد، بهطور کلي مردود است، زيرا در قرن سوم هجري (ابتدا طاهريان و سپس آلبويه) حکومتهاي مستقل و نيمهمستقل ايراني در کشورمان قدرت را به دست گرفتند و از سوي اين حکومتها و جامعهي ايراني آن زمان ابدا تحرکي براي بازگشت به دوران قبل از اسلام ديده نشد. اين در حالي است که آتشکدههاي زرتشتيان در نهايت احترام از سوي مسلمانان نيز همچنان فعال بودند.* ايراني زيرک مسلمان
ايرانيان پس از اسلام به پيروي از دين جديد و آموزههاي ائمهي اطهار عليهمالسلام که نمونهي مجسم دين بودند به بازنگري در اعمال و عقايد و بهطور کلي همهي شئون زندگي فردي و اجتماعي همت گماردند. در حقيقت، اسلام دري را به سوي مؤمنين خود گشود و ايرانيان بيش از هر قوم ديگري براي رسيدن به تعالي شتاب داشتند.
حذف طبقات اجتماعي، برابري انسانها، دعوت به دانشاندوزي و خردورزي، از جمله دستورات اکيد اسلام بود که بايد در جامعهي آن روز اتفاق ميافتاد. بدينترتيب، سلسلهاي از اعمال و رسومات که زائيدهي نظام شاهنشاهي بود بايد از بين ميرفت و يا تغيير مييافت. يکي از مهمترين اين رسومات جشن نوروز بود.* نوروز ايراني جايگزين نوروز باستانينوروز بهعنوان سنتي تاريخي، در ابتدا بهعنوان جشني به پاس آغاز بهار و رويش مجدد نعمات الهي برگزار ميشد اما سالها بعد با کمرنگشدن جشن مهرگان، بهعنوان بزرگترين جشن ايران باستان، و آغاز سال شمسي قرار گرفت. پادشاهان مختلف از اين مراسم بهعنوان نوعي تفاخر و فخرفروشي سود ميبردند. حکومتهاي تابعه و رعيتها نيز بايد براي پادشاه در اين روز هديه ميآوردند، پادشاهان تلاش ميکردند تا با هرچه عظيمتر شدن اين مراسم و بالطبع هداياي دريافتي، عظمت و شکوه خود و حکومتشان را به مردم و ديگر حکومتها نشان دهند. در واقع، ديگر جايي براي شکرگزاري از خالق طبيعت در اين جشن نبود و اين جشن تبديل به جولانگاهي براي حکومتهاي استبدادي گشته بود.
اما پس از ورود اسلام به ايران، نوروزي که تا قبل از اسلام نماد خودکامگي و فخرفروشي شاهان و حکومتهايشان بود، به مرور زمان بهعنوان نشانهاي معنوي، اجتماعي و طبيعي بدل گشت. اين دگرگوني از توجه مؤمنين به احاديث و سيرهي ائمهي اطهار عليهمالسلام در برابر سؤال پيرامون ماهيت نوروز و همچنين ظرافت و نکتهسنجي ايرانيان در فهم منطق اسلام نشأت گرفته است. اين تغييرات که باعث دگرگوني نوروز باستاني به نوروزي ايراني- اسلامي شد به شرح زير است:
1_ تغيير ماهيت نوروز به ارتباط با خالق هستي و پيمان با پروردگار جهانيان براي تجديد عهد بندگي
2_ تغيير مبداء سالشماري از شاهنشاهي به هجرت پيامبر، تا اين نقطهي عطف تاريخ اسلام تا هميشه ماندگار شود
3_ ابقاي معيار شمسي بهمنظور حفظ هويت سياسي و ملي در مقابل معيار قمري
4_اصرار به رعايت صلهي رحم و اصلاح ارتباط ميان مردم بنابر سفارش ائمهي اطهار به اين عمل خداپسندانه
5_تبرک جستن از بقاع متبرکه و صالحين بهجاي تبرک جستن به حکام مستبد
ذکر اين نکته بسيار ضروري است که در موارد متعددي، ايرانيان ميتوانستند به اين تغييرات پشت کنند و راه مرسون باستان را پيش بگيرند، همانگونه که بنياميه تنها با گذشت چند سال از رحلت پيامبر باز به ارزشهاي جاهلي بازگشتند و نهضت برتري عرب بر عجم را به راه انداختند و يا حاکميت زر در بينشان رواج يافت، اما ايرانيان هيچگاه در طول تاريخ پس از اسلام به دوران باستان بازنگشتند و تا به امروز در اين راه ثابت قدم ماندهاند. همچنانکه امروز نيز ماهيت نوروز به جز توجه معبود به خالق هستي و آيات وجودياش به سوي ديگري نيست.
انتهاي پيام/
-
يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۷:۵۳:۴۱ PM
-
۶۱ بازدید
-
-
چه خبر