بزرگنمايي:
چه خبر - همسرم استقلالي است اما پدرش پرسپوليسي دوآتشه هست
محروميت چهار جلسهاي سيدمهدي رحمتي پس از حواشي شهرآورد 84 بار ديگر نام سيدحسين حسيني را بر سر زبانها انداخت؛ حسينياي که در دو مرحله جانشين مرد شماره يک استقلال شد که اتفاقاً عملکرد قابل قبولي هم به نمايش گذاشت.
کاکوي شيرازي استقلال کم حرف و البته بلندپرواز است. به قول خودش چشمانش را ميبندد و در رؤياهايش هدفهاي بزرگ ميبيند. حضور در استقلال يکي از همان رؤياهايي بود که حسيني در دوران نوجواني آرزويش را داشت.
اظهارات حسيني را در ادامه مي خوانيد:
* از آخر به اول برميگرديم. از بازي با ذوبآهن شروع کن.
- هنوز شروع نشده استرس گرفتم. (با خنده)
* راحت باش...
- بازي سختي با ذوبآهن داشتيم. به هر حال آنها با اينکه در هفتههاي اخير نتيجه نگرفته بودند اما جزو تيمهاي خوب فوتبال ما محسوب ميشوند. البته ما 5 سال نتوانسته بوديم در فولادشهر اين تيم را ببريم و همين مسئله انگيزه ما را بيشتر کرد تا طلسمشکني کنيم.
* به هر حال بازي بعد از شهرآورد کمتر از خود شهرآورد حساس نيست!
- برخيها تصور ميکردند غرور بازيکنان استقلال را ميگيرد و مقابل ذوبآهن به مشکل برخواهيم خورد اما خدا رو شکر اين اتفاق نيفتاد و تيم يکدست و بدون هيجان، نتيجه لازم را گرفت.
* در بازي با ذوبآهن همه چيز براي تو 4 بار بود.
- براي خودم هم جالب شده بود. 4 بازي، 4 برد و چهارمين حضورم در اين فصل.
* بازيهاي سختي هم به ميدان رفتي!
- قبول دارم اما خودم هم از چالشهاي بزرگ خيلي خوشم ميآيد. هيجان زياد به من انرژي ميدهد.
* بيرون زمين به تو استرس وارد نميشود؟
- به هر حال چون جانشين آقا مهدي شدهام طبيعي است فشارهايي روي من باشد ولي چون از چند سال قبل دوست داشتم در چنين شرايطي قرار بگيرم اين شور و اشتياق باعث ميشود فشار کمتر شود.
* در کل هر بار جانشين مهدي شدي کلي استرس داشتي؟
- هفته اول ليگ امسال هم با کلي فشار درون دروازه ايستادم. يک سري ميگفتند مصدوم است و به درد استقلال نميخورد اما بعد از بازي نظر همه عوض شد. چهار سال پيش به هر دليلي بازي به من نرسيد اما اين فصل خيلي اميدوار بودم تا بالاخره بتوانم فرصت بازي به دست بياورم. راستش به مسائل حاشيهاي زياد توجهي نميکنم.
* در کل اصفهان براي تو خوشيمن بوده؟
- فقط يک بار در ملوان بودم که به ذوبآهن باختيم وگرنه در بقيه بازيها موفق بودم.
* اين قابليت را در خودت ميبيني گلر يک استقلال بشوي؟
- اول فصل خيلي انتقاد کردند که چرا به عنوان دروازهبان ليگ برتري به استقلال آمدي. من هدفهاي زيادي دارم که براي رسيدن به آن بايد بجنگم. براي رسيدن به گلر اول شدن خيلي بايد تلاش کرد.
* فکر ميکني مربي بعدي تو را نگه دارد؟
- من در عرض 5 دقيقه با استقلال قرارداد سه سالهام را تمديد کردم. با سبک و سياق مربيان شاغل در استقلال آشنايي کامل دارم. بايد خوب باشم تا بمانم و اميدوارم از اين فرصتي که براي من مهيا شده نهايت بهره را ببرم.
* حتي به تيم ملي هم فکر ميکني؟
- چرا که نه؟
* منصوريان هفته پيش گفته بود تو کم از بيرانوند نداري...
- به اعتقاد خودم 2 بر صفر از فوتبالم عقب هستم. عليآقا هم روي همين حساب اين حرف را زد. هنوز خودم به آن چيزي که ميخواهم نرسيدم البته اين نتيجه مختص اين فصل نيست. بايد 3 بر 2 بيفتم جلو...
* چقدر براي خودت اين شانس را قائل بودي که مهدي را نيمکتنشين کني؟
- راستش هيچ شانسي قائل نبودم. روز اولي که به استقلال آمدم هيچکس من را نميشناخت. علي آقا من را به همه معرفي کرد. خيلي تحويلم ميگرفتند و همين مسئله باعث تعجب خودم هم شده بود. بازي با ديناموکيف در همان سال اول اسم من را در دهانها انداخت.
* ميتوانستي سربازيات را به تأخير بيندازي؟
- بله ولي گفتم بروم سربازي بهتر است تا اينکه با شرايطي بد بمانم. ملوان تجربه خوبي بود. آنجا هم کم از سرخابيها تماشاگر و حساسيت ندارد، حتي به تيم ملي هم دعوت شدم و جزو 4 گلر هم قرار گرفتم.
* جلوي استقلال هم بازي کردي؟
- بله زمان ملوان دو بار مقابل استقلال بازي کردم. بازي اول از ترکيب گذاشتنم بيرون. ناراحت شدم و به ناهار تيم نرفتم. بعداً از زبان مربي دروازهبانان تيم شنيدم سرمربي تيم فکر ميکند به استقلال راه بدهم. خلاصه روي نيمکت نشستم و در آن بازي ايمان صادقي ايستاد و سه گل خورد و سرمربي ملوان برکنار شد.
* ولي گلي استثنايي از اميد خوردي!
- استثنايي بود. هنوز هم به اميد ميگويم بدجور آبروي ما رو بردي. خيلي محکم زد.
* بازي دوم هم که مقابل استقلال قرار شد به ميدان بروي چه داستاني شد؟
- قبل از بازي رفتم سمت تماشاگران استقلال و يک قلب نشان دادم. بازي را 2 بر صفر باختيم. از شما پنهان نباشد چه داستانهايي براي من که درست نکردند. گفتند اين عمدي گل خورده و بايد از ملوان اخراجش کنيد. البته مصاحبه خودم هم بهانه شد. گفتند يک ديوار دفاعي جلوي اميد ابراهيمي کم گذاشتي. به خدا اين موضوع صحت نداشت و کم نگذاشتم. البته بعد از اين ماجراها نيمکتنشين شدم. چند بازي گذشت تا اينکه از شانس من دوباره در بازي با استقلال فيکس شدم. از ترس اينکه حرف و حديثي پيش نياد سمت طرفداران نرفتم و بعد از خوش و بش با آقاي مظلومي زود دويدم سمت تيم تا اينکه حرف و حديثي نشود.
* در مورد بازي با سپاهان بگو. از چه زماني ميدانستي قرار شده جايگزين سيدمهدي شوي؟
- تا صبح بازي نميدانستم. البته در رسانهها ميخواندم اما تا زمان جلسه فني نميدانستم. با يعقوب هماتاقي بودم. از يعقوب پرسيدم به نظرت بازي ميکنم که او هم مدام ميگفت نه بابا... وقتي علي آقا اسم من را برد خوشحال شدم و از آقا مهدي هم رخصت گرفتم. تا لحظه آخر هم حاجمهدي نميدانست ذخيره ميشود.
* مهدي چقدر در پيشرفت تو تأثير داشته؟
- تجربيات آقامهدي خيلي به کارم آمده. به هر حال يک زماني گلر اول تيم ملي بوده.
* اگر شماره يک استقلال گلر ديگري بود به نظر خودت ميتوانستي رقابت را از او ببري؟ مثلاً طالبلو يا فروزان...
- نميدانم چه بگويم.
* ولي گل بهنام برزاي در بازي با سپاهان کلي آرامت کرد!
- هنوز هم به بهنام ميگويم چقدر خوب کار کردي. بعد از گل آنقدر دويدم و شادي کردم که خودم هم متوجه نميشدم.
* بعد از بازي هم که داماد شدي!
- دو روز بعد از بازي با سپاهان همه اتفاقات خوب يکجا رخ داد و ازدواج کردم.
* پدر همسرت استقلالي است؟
- نه، پرسپوليسي دوآتشه هست. البته همسرم استقلالي است. بعد از بازي با ذوبآهن پدرخانمم هم به من زنگ زد و گفت براي اولين بار از بردن استقلال خوشحال شدم. حتي يکبار از پدرخانمم پرسيدم اگر شهرآورد من گلر استقلال باشم هم دوست داريد پرسپوليس برنده شود؟ که گفت استثنائاً اين بازي مساوي شود بهتر است.
* در مورد شهرآورد چه اعتقادي داشت؟
- گفت شما خيلي شانس آورديد.
* نظر خودت در مورد شهرآورد چيست؟
- عليآقا گفته در مورد شهرآورد حرفي نزنيد. گفت ديگر کري نخوانيد.
* راز موفقيت استقلال در نيمفصل دوم را چه ميداني؟
- رفاقت منصوريان با بازيکنان اصليترين عامل اين موفقيت است.
* با اختلاف 10 امتياز اميد به کسب قهرماني داريد؟
- راستش پنالتي نبود که براي پرسپوليس گرفتند. قرار بود در مورد پرسپوليس حرفي نزنم، بگذريم. ما اميدوار به کسب مقام قهرماني هستيم.
* در بازي با سپاهان قبول کن اشتباه بدي داشتي؟
- اعتماد به نفس کاذب داشتم. احساس کردم واکاشيزوما شدم و ميتوانم بگيرم اما دست چپم کم آورد. حيف شد. بعد از بازي هم عليآقا به من گفت ايرادي ندارد.
* از محروميت رحمتي خوشحالي؟
- به هيچ عنوان. شايد به من شانس دوباره داد اما ناراحتم. البته هنوز نميتوانم خودم را به خاطر بازي استقلال خوزستان ببخشم.
* راستي تو تا حالا ساختمان پلاسکو رفته بودي؟
- نه.
* زياد اهل مارک و تيپ نيستي؟
- اهل قر و فر نيستم. دنبال شيک پوشيدن هستم. زياد خرج نميکنم.
* تو هم مثل بيرانوند در نوجواني کار سخت زياد کردي؟
- کار کردن عار نيست. من هم کار ميکردم و درس ميخواندم. سختي زياد کشيدم و خوشحالم که باعث افتخار خانوادهام شدهام. همه زندگي من خانوادهام هستند و الان هم همه تلاشم را ميکنم تا در زندگي مشترکم موفق باشم. حتي يکي از معلمهاي دوران مدرسهام من را الگوي هم کلاسيهايم کرده بود.
* اسم معلمت را يادت هست؟
- آقاي برهاني...
* به نظرت خدا خيلي دوستت دارد؟
- خيلي. من اول هافبک بودم. خانوادهام نميگذاشتند پست ديگري بازي کنم. آقاي راستي من را درون دروازه قرار داد و خوب هم کار کردم. حتي خودش خانوادهام را متقاعد کرد، شدم گلر سوم برق شيراز. هيچ اتفاق جديدي برايم رخ نميداد. همه چيز يکنواخت شده بود. عصبي شده بودم. رفتم خونه گريه کردم و افتادم به قرآن خواندن. خيلي حس خوبي به من داد. دو روز بعد يکي از دوستانم به من زنگ زد که آقاي علي دوستيمهر آمده شيراز براي استعداديابي. من گفتم برو بابا. دو دقيقه بعد مربي دروازهبانان تيم زنگ زد. مجبور شدم بروم سر بازي. شانس من دو تا گلرها نيامدند و فيکس شدم. هر چه توپ آمد گرفتم. گفتند بعد از ظهر هم بيا سر تمرين تيم ملي. رفتم و در آن بازي هم هر چه توپ آمد گرفتم. سرتان را درد نياورم انتخاب شدم براي تيم ملي. 10 روز بعد زنگ زدند گفتند بيا براي اردوي تيم ملي در تهران. رفتم تست دادم تا اينکه سر از جام جهاني درآوردم. ببينيد کار خدا را. شانس من آرزو داشتم از بچگي بروم دبي. زد و اولين اردو هم رفتيم دبي. خودمم باورم نميشد.
* هنوز هم آن قرآن را داري؟
- بله دارمش. البته بعدها به خاطر يک شوخي و بازي مسخره در استخر از تيم ملي خط خوردم. پدر بزرگم اصرار ميکرد بروم مکانيک شوم.
* چرا؟
- باز هم همه چيز براي من تمام شده بود. هيچ اتفاقي نميافتاد تا اينکه از طرف عليآقا براي بازي تيم ملي اميد دعوت شدم. يک شب به من زنگ زد و گفت بيا اتاقم کارت دارم. به من گفت استقلال ميروي؟ من شاخ درآوردم. خلاصه نفهميدم چه شد که تا صبح به عليآقا گفتم با سر به استقلال ميآيم.
* اولين قراردادت چقدر بود؟
- 90 ميليون. يعني حدود 6 تا 206. البته بعد از تحريمها شد پول دو تا پژو 206.
* پولي هم براي خانواده ميفرستي؟
- از پول قراردادم مقداري براي خودم برميدارم و بقيهاش را ميفرستم شيراز.
* اولين عکسي که از تو چاپ شد کجا بود؟
- اولين روزي که سر تمرين رفتم اسمم را در گوگل سرچ کردم کلي ذوق مرگ شدم.
* الان شرايط زندگي در تهران را داري؟
- تلاش ميکنم.
* آخرين دريافتي که داشتي چه تاريخي بود؟
- دو ماه پيش.
* چقدر سرمايه زندگيات است؟
- الکي بنويس ميلياردرم.
* خلاصه شماره يک ميشوي؟
- تو را خدا ول کنيد (با خنده).
منبع: خبر ورزشي