خودزني با شرکتهاي دست چندم خارجي
اقتصادي
بزرگنمايي:
چه خبر - رقابتي آشکار بين تهران و اهواز «جنوبيها» بعد از سالها انتقاد و اين درست نيست و آن درست نيست گفتنها، دستبهکار شدند و يک مدل قراردادي تدوين کردند تا در کنار قراردادهاي تازه نفتي که در تهران تدوين شد، مدل ديگري در سبد قراردادهاي نفتي کشور جا باز کند؛ رقابتي آشکار بين تهران و اهواز. در نوبت قبلي وزارت زنگنه بر نفت، تهران قرارداد تدوين و اجرا ميکرد، جنوب منتقد و معترض بود و مخالفت ميکرد؛ اما اكنون تهران مدل تدوين ميکند، اهواز هم در رقابت مدل ديگري مينويسد. طبق خبري که به بيرون درز کرده است، حاصل نشست سهساعته زنگنه با شکراللهزاده و نورالدينموسي وحيد دريس که سردستههاي جنوبيها هستند، اين توافق حاصل شده است که مدل اهواز در کنار مدل تهران براي بازاريابي و مذاکره، فعاليت کند. ميشود به وزارت نفت انتقاد کرد که چرا در پهنه قراردادهاي نفتي دوگانگي را ترويج ميدهد و اين آيا رسميتبخشيدن به رسم ملوکالطوايفي در نفت نيست؟ ميشود هم اينطور ديد که سبد قراردادي کشور متنوع ميشود و براي هر ميدان و مخزن بسته به فشار و ذخيره و ريسک آن، يک مسير را بايد رفت تا منافع ملي تأمين شود. بايد در انتظار نشست و ديد کداميک از اين دو محقق ميشود. تفاهمنامه مطالعه دو ميدان کرنج و شادگان که از سوي شرکت مناطق نفتخيز جنوب و يک کنسرسيوم يازدهگانه چهارشنبه امضا شد، اولين گام در تحقق اين مدل قراردادي است که بهرهبرداري را مانند قراردادهاي بيع متقابل در اختيار شرکت نفت نگه ميدارد؛ اما امتيازاتي بيشتر از «بايبک» به پيمانکار ميدهد. تفاوت بازپرداخت بين قراردادهاي جديد (تهران) و قرارداد مناطق نفتخيز جنوب (اهواز) در اين است که مدل اهواز ميزان افزايش توليد را ملاک پرداخت پاداش قرارداده است و مطالعات مبتني بر خط بيسلاين بايد به تأييد هر دو طرف برسد تا افزايش توليد را نسبت به خط بيسلاين بتوان محاسبه كرد. نکته مهمتر اينکه اين قرارداد را با قراردادهاي ipc متفاوت ميکند و بر ميزان پاداش تأثير ميگذارد، توقف فعاليت پيمانکار پس از مراحل اجرائي است که بعد از آن اين مسئوليت بر عهده شرکت نفت و در واقع مناطق قرار داده ميشود. ضمن اينکه در اين قرارداد هزينه تأمين مالي در نظر گرفته شده است؛ اما در قراردادهاي ipc هزينه تأمين مالي در قرارداد لحاظ نشده است، بههميندليل در ميزان پاداش هزينه تأمين مالي نيز منعکس ميشود؛ اما مهمترين مسئله اين است که مدل اهواز نسبت به مدل تهران خيلي مشابه بيع متقابل است، چراکه فعاليت پيمانکار در ميدان پس از توسعه متوقف ميشود و مسئوليت توليد با شرکت نفت است. ابهامي که پديد ميآيد در پاداش پيمانکار از توليد است که درباره آن ترديد وجود دارد. در قراردادهاي بيع متقابل پس از اتمام فعاليتهاي اجرائي، پاداش پيمانکار متأثر از هزينههاي سرمايهگذاري بود و چندان از توليد ميدان متأثر نميشد و فقط پيمانکار زماني نگران توليد بود که درآمد ميدان، تکافوي بازپرداخت تعهدات را نميداد؛ اما در مدل اهواز قرار است بهصورت مستقيم پاداش از توليد پرداخت شود که اگر توليد کم يا زياد شود، پاداش پيمانکار از افزايش توليد در ابهام و ترديد قرار ميگيرد؛ اما اينها همه متن قرارداد است و در اجرا داستان و حکايت چيز ديگري است. جنوبيها منتقدان سنتي و هميشگي زنگنه، يک فراق بعد از وصال را تجربه ميکنند؛ اين گروه که منتقدان حرفهاي بيع متقابل نيز بودند در دوره هشتساله احمدينژاد از فرق آسمان و تسلط کامل بر نفت (دوره نوذري و هامانه) و اجراي آنگونه که دوستداشتنِ ميدان آزادگان بود تا حاشيهنشيني در دوره ميرکاظمي را تجربه کردند و در پايان دولت قبل به اين نکته رسيدند که زنگنه اتفاقا وزير خوبي است، زيرا هم سلامت مالي دارد و هم اينکه برنامههاي توسعهاياش با همه اختلافها، مسير پيشرفت کشور را هموار ميکند. با اين تصوير و ذهنيت، جنوبيها همراهي جالبي براي گرفتن رأي اعتماد با زنگنه از خود نشان دادند. زخمهاي دوران ميرکاظمي و دولت دوم احمدينژاد به نفتيها، آنقدر کاري بود که سيفالله جشنساز و شکراللهزاده و نورالدين موسي را همراه زنگنه کرده بود؛ هامانه، نوذري و حتي بهشتيان. اصولگرايان نفتي با اصولگرايان مجلس براي زنگنه لابي سنگيني کردند، چنانچه مسعود سلطانپور هم در پي جلب رضايت و همراهي احمد توکلي و ديگران بود و زنگنه با اينکه روز سختي در گرفتن رأي اعتماد داشت؛ اما وزير شد. با برپاشدن مهلکه تدوين و نوشتن قراردادهاي تازه و بهميدانآمدن دوباره سيدمهدي حسيني، وصل جنوبيها با زنگنه به دلخوري، جدايي، فراق و زندهشدن اختلافات قديمي کشيده شد.
جنوبيها دوباره مهمترين منتقدان نفتي و فني قراردادهاي نفتي شدند که در تهران تدوين شده بود؛ اينبار اهواز در کنار مخالفتهاي شديدي که با مدل تهران داشت، دست به تدوين مدلي بنا بر آنچه خود دوست داشت زد که چهارشنبه اولين تفاهمنامه در اين قالب امضا شد.
تفاهمنامه محرمانگي مطالعه دو ميدان کرنج و شادگان اولين ميوه مدل جنوبيهاست؛ اما از زايمان فيل انتظار بيشتري ميرفت نه اينکه موش بزايد. اين همه از مدل قراردادي تهران انتقاد شد، روي توتال اين همه حساسيت بالا گرفت که خارجي ميآيد و ايراني سرش بيکلاه ميماند و اينهمه از سوابق درخشان شرکتهاي ايراني در دوره تحريم گفته شد و زنگنه متهم به ناديدهگرفتن اين توان شد که باور عمومي به اين سمت رفت، تهران نگاهش به خارج است و اهواز نگاهش به داخل؛ اما اولين قدمي که اهواز برداشت، نقض اين تصوير عمومي بود که خود ساخته بود و شرکتهايي در کنسرسيوم طرف قرارداد هستند که بدون شک در حد و اندازههاي همين شرکتهاي داخلي خودمان هستند و چهبسا پايينتر. اهواز هميشه در انتقاد به تهران چه ميگفت؟ که در مقابل شرکتهاي خارجي منفعل است. اگر گفته اهوازيها را قبول کنيم، اين انفعال در برابر معظمهاي نفتي دنيا بوده، در مقابل توتال و شل و استاتاويل. اما قدم اول جنوبيها انعقاد قرارداد با شرکتهاي دستچندم خارجي است. ليدر کنسرسيوم (شرکت pergas) فعاليتش در زمينه تجارت فراورده و خريدوفروش آن است که سابقهاي در بالادست نفت و گاز ندارد و مشخص نيست براي چه ليدر چنين کنسرسيومي شده است يا شرکتي که کارش طراحي نرمافزارهاي حفاري است، به عنوان يک فعال حرفهاي در بالادست معرفي ميشود (شرکت agr نروژ). شرکتي که کارش سيمانکاري است و به کار بيکيفيت در عراق و اربيل معروف است (شرکت oilserv خاورميانه)، در اين قالب و مجموعه ميآيد يا مشخص نيست چرا شرکتي که کارش در هند ساخت بيمارستان و ورزشگاه است، در اين کنسرسيوم نفتي بايد بيايد؟ (spec خاورميانه). اينها همه شرکتهاي سرويسدهنده يا پيمانکارهاي دست دوم بودند که نمونه ايراني اين شرکتها بهتر و فعالتر بوده و هستند. ولي قرار نبود و نيست که در بالادست نفت و گاز سرويسدهندهها و پيمانکاران دست دوم خارجي بزرگ شوند. حداقل مدل تهران رعايت اين موضوع را ميکند که سرويس و ساخت را به شرکتهاي داخلي بدهد و تکنولوژيهاي توسعه ميدان و سرمايه را از خارجيها بگيرد. اگر قرار کار با دستدومها و سومهاي خارجي بود، خب چرا شرکتهاي داخلي خودمان را تقويت نکنيم و به آنها ميداني براي مطالعه و نهايت توسعه ندهيم؟ مگر شعار هميشگي منتقدان زنگنه همين نبود؟ مگر مدل تهران به اين متهم نميشد که توان داخل را ناديده ميگيرد؟ از حلقه قدرتمند جنوبيها اين خيلي عجيب بود که خودشان در اولين گام به سمت دست چندمها و سرويسدهندههاي خارجي بروند. مانند آن منتقد معروف که وقتي مديرعاملي شرکتي را داشت، سفارش ساخت دکل را به چينيها ميداد، اما وقتي نماينده مجلس شد، بيرق حمايت از ساخت داخل را علم کرد. اين واقعا عجيب است که اهواز در رقابت با تهران به سمت خارجيها ميرود، اما نه دستاولها، بلکه دستچندمها. اين همه انتقاد و اعتراض و مجلس و ستاد اقتصاد مقاومتي و صداوسيما و اين کميسيون آن کميسيونرفتن و جلسهگذاشتن به اين ختم شد؟ به بازي با دستسومها؟ سخت است باور اينکه اين همه اعتبار منتقدان پاي اين قرارداد، بهراحتي به آب روان سپرده شود. خلاصه از زايمان فيل معروف، موش درآمد.
منبع: روزنامه شرق
-
يکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ - ۹:۳۸:۲۲ AM
-
۳۰۰ بازدید
-
-
چه خبر