بزرگنمايي:
حکم قصاص چشم جوان 23 ساله تاييد شد
قضات ديوانعالي کشور پس از بررسي يک پرونده جنايي، حکم قصاص چشم پسر جوان را تأييد کردند. اين پسر که در يک درگيري چشم چپ پسر جواني را نابينا کرده بود، قبلا به پرداخت ديه محکوم شده بود، اما اين حکم در ديوانعالي کشور تاييد نشد. دوم مرداد ٨٩ بود که اين حادثه رقم خورد. آن روز پسر ٢٣سالهاي در يک درگيري خياباني درحوالي ميدان جمهوري با ميله به چشم پسر ٢٥ساله زد و موجب نابينايي چشم او شد. پس از حضور ماموران در محل اين پسر دستگير شد و تحت بازجويي قرار گرفت. سامان پس از دستگيري درحالي که مدعي بود ناخواسته با ميله به چشم جلال زده، مجرم شناخته شد و پرونده روي ميز قضات دادگاه کيفري قرار گرفت.
اين پسر جوان پاي ميز محاکمه ايستاد و پس از دفاعياتش به خاطر جرم غيرعمد به پرداخت ديه محکوم شد اما اين پرونده با اعتراض شاکي در شعبه چهاردهم ديوانعالي کشور تحت رسيدگي قرار گرفت و قضات ديوانعالي کشور حکم صادره را تاييد نکردند.
به اين ترتيب درحالي که جلال درخواست قصاص چشم را مطرح کرده بود، پرونده براي رسيدگي و بررسي بيشتر، به پزشکي قانوني فرستاده شد. در ادامه کارشناسان پزشکي قانوني نيز اعلام کردند که امکان قصاص چشم سامان در يک مرکز چشم پزشکي مجهز امکانپذير است. بنابراين پرونده به شعبه دوم دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد و سامان براي دومينبار پاي ميز محاکمه ايستاد. در آن جلسه جلال در جايگاه ايستاد و به هيأت قضائي گفت: «روز حادثه به همراه مادر و برادرم سوار خودروي پژوام بوديم که پرايدي که يک تاکسي را بکسل کرده بود، به خودروي ما برخورد کرد. همين باعث يک درگيري بين ما شد. من و برادرم با رانندههاي پرايد و تاکسي درگير شديم.
درحالي که دعواي ما بالا گرفته بود، راننده پرايد تلفني با برادرش تماس گرفت و سامان و دوستش سر رسيدند. آنها ميلهاي شبيه به باتوم در دست داشتند و با همان به ما حمله کردند. سامان مادرم را هل داد که روي زمين افتاد. من به سمت مادرم رفتم تا مادرم را از روي زمين بلند کنم اما سامان با ميلهاي که در دست داشت به چشم چپم کوبيد و فرار کرد.» او ادامه داد: «من در آن زمان براي کنکور کارشناسي ارشد درس ميخواندم اما اين ماجرا مسير زندگيام را تغيير داد. نابينايي يک چشمم در روحيهام تاثير بدي گذاشته است.
در جامعه وقتي افراد به صورتم نگاه ميکنند و متوجه تفاوت دو چشمم ميشوند، رفتار آنها با من تغيير ميکند. به همين دليل حضور درجامعه برايم سخت است. من براي سامان فقط حکم قصاص چشم ميخواهم تا اجراي اين حکم درس عبرتي باشد براي کساني که بيدليل وارد دعوا ميشوند و بدون ترس به جان ديگران ميافتند.»
وقتي نوبت دفاع به سامان رسيد، وي به قضات گفت: «ساعت حدود ١٢ شب بود و من درخانه نشسته بودم که مادرم با من تماس گرفت و گفت خودروي پدرم با يک پژو تصادف کرده است. وقتي از پشت گوشي تلفن، صداي داد و فرياد شنيدم، شوکه شدم و به سرعت به سمت ميدان جمهوري رفتم. بين راه، دوستم را ديدم و از او خواستم تا همراهم بيايد.
وقتي به ميدان جمهوري رسيدم چند مرد را ديدم که با پدر و مادرم درگير بودند و افراد زيادي بهعنوان تماشاگر در آنجا جمع شده بودند. من با ميله طلق شکسته موتورم به شاهدان گفتم تا زودتر محل را ترک کنند، اما همان موقع جلال سرش را برگرداند و ميله ناخواسته به چشم او فرو رفت. من قصد توجيه کردن کار اشتباهم را ندارم، اما واقعا قصد آسيب رساندن به چشم جلال را هم نداشتم.»
پس از صحبتهاي متهم، درپايان جلسه هيأت قضائي وارد شور شد و طبق ماده ٤٠٤ قانون مجازات اسلامي که در آن آمده است؛ «اگر شخصي از طريق آسيب رساندن به حدقه چشم يک نفر بينايي وي را از بين ببرد، به قصاص محکوم خواهد شد.»
سامان را به قصاص بينايي يک چشم محکوم کردند. صبح ديروز اين حکم در شعبه ١٤ ديوانعالي کشور تحت رسيدگي قرار گرفت و با توجه به اظهارنظر کارشناسان پزشکي قانوني که اعلام کرده بودند قصاص چشم در يک مرکز تخصصي چشمپزشکي مجهز امکانپذير است، اين حکم را تاييد کردند.
منبع: روزنامه شهروند