بزرگنمايي:
چه خبر - بابک تختي از رازهاي پنهان هتل خيابان تخت جمشيد گفت
چند سالي ميشود نماي آلومينيمي، سنگهاي سفيد هتل اطلس تهران را پنهان کرده و بناي هتل و صاحب آن ميکوشند با پنهان کردن نماي اصلي و تغيير نام هتل، خاطرات يکي از مهمترين اتفاقات تاريخ را فراموش کنند و کسي نداند که روزي اينجا محل مرگ تختي بوده است.
17 دي ماه پيکر غلامرضا تختي در يکي از اتاقهاي هتل آتلانتيک تهران پيدا شد. شوک مرگ کسي که براي خيليها قهرمان و پهلوان بود، شايعات مرگ او را سرتيتر اخبار و ناگفتهها کرد. بعدها روايتهاي فراواني از آخرين ساعت زندگي تختي و پايين آوردن جسدش از پلههاي هتل آتلانتيک منتشر شد. اما هنوز خيليها باور نميکنند جهان پهلوان تختي که اميد و نماد يک ملت بوده، خودکشي کرده و بسياري مرگ تختي را عمليات ساواک ميدانند.
نماي قديمي هتل آتلانيک (اطلس) محل مرگ تختي
همين روايتها هتل آتلانتيک تهران را مدتها سرخط خبرها کرد و آن را تا مرز تعطيلي پيش برد. هتلي که برخي ميگويند صاحبش دوست تختي و برخي معتقدند همدست ساواک بوده است. از تونلهاي پنهاني پشت هتل که محل ورود ماموران ساواک بوده داستانهايي زيادي وجود دارد، داستاني که دهها سال است صاحب هتل از آن فرار ميکند.
حياط پشتي هتل و محل تونلهاي ادعايي
هتل آتلانتيک حالا به اسم اطلس شناخته ميشود. نماي خاکستري آلومينيمي، تصوير تاريخي اين هتل را پنهان کرده و همه تلاش ميکنند يادشان برود در اين هتل چه گذشته است.
دي ماه اگر به اين هتل برويد و بخواهيد سراغ صاحب آن را بگيريد، کارمندان ميگويند که صاحب هتل در سفر است. همه ميدانند مراجعان دي ماه که دنبال صاحب هتل هستند، آمدهاند تا قصه محل مرگ تختي را بشنوند.
او چندين بار درباره محل مرگ تختي در اين هتل صحبت کرده و حتي تونلهاي ادعا شده را به خبرنگاران نشان داده است اما توضيحات کسي که در آخرين دقايق با تختي بوده هنوز از ابهامات مرگ تختي کم نکرده است.
نماي جديد هتل آتلانتيک (اطلس)
حالا نظم شماره بندي اتاقهاي هتل را برهم زدهاند و برخي ميگويند آن اتاق براي هميشه بسته شده است. در هتل هيچ نشاني از تختي نيست و کارمندان در پاسخ به سوال در اين باره صدايشان را به حداقل ممکن ميرسانند.
محل مرگ تختي ، خودکشي تختي ، غلامرضا تختي ، مرگ تختي ، هتل آتلانتيک ، هتل
در تقاطع خيابانهايي که اين روزها طالقاني (تخت جمشيد) و قرني (فيشرآباد) نام دارد اسرار محل مرگ تختي پشت شلوغيهاي روزمره شهر تهران مدفون شده است.
اسم خيابانها و هتل تغيير کرده و هزاران عابر پياده که هر روز از کنار اين ساختمان رد ميشوند، نميدانند سال 46 پشت يکي از اين پنجرهها، غلامرضا تختي آخرين نگاهش را به تهران و زندگي کرده و پس از آن زندگياش به پايان رسيده است. اتفاقي که تنها ديوارهاي اتاق شاهدش بوده و هنوز راز آن مرگ را در خود نگه داشتهاند.
رازگشايي تنها فرزند تختي از مرگ پدر
بابک تختي تنها فرزند غلامرضا تختي تاييد کرد که پدرش کشته نشده بلکه خودکشي کرده و دروغ شهيدسازي تختي را جلال آلاحمد شروع کرده است. او از رازهاي اين هتل نيز در اظهاراتش با با مهدي رستمپور گفته است:
من بيش از 20 سال پيش در ايران وقتي دنبال اسناد و مدارک درباره پدرم بودم راهم کشيده شد به وزارت اطلاعات. آنها به من گفتند سري به هتل آتلانتيک زدي يا نه.
من با صاحب هتل که از سال 46 آن را در اختيار داشت صحبت کردم گفت چطور بابک جان نيامدي اين همه سال قاتل پدرت را ببيني. من در طول راه دچار عذاب وجدان بودم که بايد خودم ميرفتم هتل يا کس ديگري را ميفرستادم.
همه از اول انقلاب ميگفتند اين هتل لانه زنبور و متعلق به ساواک بوده است. اين فقط پوششي بوده که تختي را به قتل برسانند.
وقتي من آقاي ساعد مدير هتل را ديدم و از مصيبتهايي شنيدم که به خاطر مرگ تختي در آن هتل رفت، مصاحبهاي با راديو بيبيسي فارسي کردم و گفتم تختي خودکشي کرده و همه کساني که تختي را دوست دارند به آقاي ساعد يک عذرخواهي بدهکارند.
مساله خودکشي در زمان مرگ پدرم در سال 46 به طور مکرر تکرار شد. چيز تازهاي کشف نشده است. اين اضمحلال کامل فرهنگي است. در مملکتي که فقط يک راديو تلويزيون دارد و دسترسي به وسايل فرهنگي ساده نيست، به سادگي همه چيز را به ابتذال ميکشانند.
آقاي جمشيد مشايخي ميگويد تختي نميتوانست با زنش زندگي کند. اصلا اين تختي نيست که شما ميشناسيد آقاي مشايخي! اصلا تختي لات و لمپن نبود. زنش را ديده و ميدانسته بيحجاب است. معيارها و ارزشهايشان با شما تفاوت داشته است. تختي مگر مثل شما عقب مانده بود که نتواند از زنش طلاق بگيرد. منظور شما اختلاف نيست، منظور شما اين است که شهلا به تختي خيانت کرده و تختي نميتوانست اين را تحمل کند و خودش را کشت. اين چه استدلال بيهوده و احمقانهاي است؟
دروغ شهيدسازي تختي را جلال آلاحمد شروع کرد. او به دروغ گفت تختي را کشتند. اين باعث و باني بسياري از اتفاقات غلط شد.
آقاي ساعد خيلي ستم کشيد. چند بار زندان رفت. رفت پيش مرحوم طالقاني و به ايشان گفت اگر ما قاتل تختي هستيم يا ما را بکشيد يا بگذاريد زندگي خودمان را بکنيم.
تا قبل از انقلاب مادرم قاتل تختي بود و بعد از انقلاب آقاي ساعد شد.
سازندگان فيلم اول تختي پيش آقاي ساعد رفته بودند. آقاي ساعد اين چيزها را که به من گفته بود براي آنها و صد نفر ديگر تعريف کرده بود. من آخرين نفري بودم که شنيدم.
آقاي ساعد گفت شما اين را در فيلم نميگذاريد. آنها قول دادند بگذارند. اما فيلم دوباره همان روايتي بود که اولين بار بعد از انقلاب در روزنامه جمهوري اسلامي خواندم و گفته بود ساعد يکي از ستونهاي ساواک بود. عين همين روايت در فيلم آمده است که اين هتل را يکشبه درست ميکنند براي تختي و جمعش ميکنند. آقاي طالقاني باعث اين شد که اين فشار را از ايشان بردارند. ولي اين روايت تا سالي که من رفتم پيش ايشان، در سال 78، براي من مساله بود که چرا رفته هتل و چرا اين هتل؟ فکر نمي کردم اين هتل الان در تهران وجود داشته باشد که حالا مديرش باشد که من بتوانم با ايشان صحبت کنم.
در اينکه تختي مصدقي بود، ترديد نيست. او در مسابقات آخرش با کنفدراسيون دانشجويان ديدار کرد، خيلي هم به آنها علاقه داشت. حتي به آنها گفته بود بايد راديکالتر از جبهه ملي برخورد کنيم. اين را آقاي دکتر خسرو پارسا به من گفته که هنوز هم در قيد حيات است و در تهران زندگي ميکند.
من يکبار با صداوسيما مصاحبه کردم، برميگردد به زمان مرحوم حاتمي. من از علاقه تختي به مصدق گفتم. آن زمان با مهارتي اين مصاحبه را پخش کردند و کلمه مصدق را از آن درآوردند. من به اين خاطر ديگر با صداوسيما مصاحبه نکردم.
تختي را نکشتند. من تصور ميکنم تختي رفته بود هتل به اين اميد که شايد يکي سراغش بيايد و نجاتش بدهد. وگرنه ميتوانست برود باغ خودش. تختي آگاهانه دست به اين انتخاب زد. نميتوانست پيشبيني کند که 11 سال بعد انقلاب خواهد شد و آقاي ساعد دچار گرفتاري ميشود وگرنه در هتل اين کار را نميکرد.
تختي در آخر زندگي راهي براي مبادله عاشقانه با مردمش را نداشت. نه ميتوانست کشتي بگيرد، نه ميتوانست انقلاب کند، نه ميتوانست از مصدقش دفاع کند. هيچي برايش نمانده بود. اين بزرگترين مانعي بود که از عهده حل کردنش برنيامد.
منبع : chamedanmag.ir