بزرگنمايي:

چه خبر - ليزا پريسلي از علاقه مايکل جکسون به فوتبال گفت

ستاره بي بديل موسيقي پاپ خيلي زودتر از آنچه گه بزرگان اين صنعت جهاني توانستند وارد آن شوند، به دنياي سلبريتي ها ورود کرد تا در 5 سالگي راهي رويايي را در پيش بگيرد! پسري سياه پوست که براي اولين بار مي خواست از سانتاباربارا به دل هاليوود راه پيدا کند و در بورلي هيلز چون سفيد هاي متمول قدم بردارد! روياي او خيلي بزرگ تر از حد و اندازه اش به نظر مي رسيد، اما چه کسي فکرش را مي کرد قرار است روزي همان پسر کوچک، چارت هاي آمريکا و بريتانيا را در هم بشکند؟!

مايکل به دليل علاقه وافر به رقص و موسيقي، ورزش هاي با هيجان را همواره در کنار برنامه هاي خود داشت، او ابتدا از رشته ژيمناستيک کارش را آغاز کرد تا بدني ايده آل را براي حرکات آکروباتيک در موزيک ويدئو هايش داشته باشد، کمي آن طرف تر مايکل اما زير چشمي فوتبال را هم دنبال مي کرد!

ايالات متحده آمريکا کشور فوتبال خيزي نبوده و نيست، اين يک واقعيت است! براي پسري جوان چون او که در دهه 60 ميلادي مي خواهد چنين ورزش خاص و کميابي را در ميان سيل سفيد ها دنبال کند، قطعا سخت تر و ناممکن تر از محال بوده است.

او خود در خاطراتش مي گويد: نمي دانم چگونه نتوانستم در خيابان ها فوتبال بازي کنم و چگونه توانستم به تلويزيون و شو هاي شبانه وارد شوم! اين يک معجزه بود! من عشق بزرگي را از دست دادم تا به رويايي بزرگ تر دست پيدا کنم!

پس از گذشت 20 سال از روياي کودکي پسر کوچک خانواده جکسون، ديگر دنيا مايکل را با آلبوم تريلر از غرب آسيا تا شرق آمريکا عاشق خود کرده بود و توانسته بود به رکورد فروش بيتلز و الويس پريسلي فقيد دست پيدا کند، اما مايکل هنوز هم اندوهگين بود، چرا که او هنوز نتوانسته بود سرکوب بزرگ کودکي اش را هضم کند.

ليزا پريسلي که در اواخر دهه 70 ميلادي با مايکل جکسون وارد روابط عاشقانه شده بود، در ارتباط با تنها تصوير منتشر شده از همسر سابقش که با پيراهن المپيک نيس ديده شده است و اين ماجرا بدل به يک معماي بزرگ شده بود اينگونه توضيح مي دهد:

** صبح 7 اوت بود که در خانه سر و صداي مايکل شنيده نمي شد، چرا که هميشه او با موسيقي و رقص و آواز مشغول به مهيا کردن صبحانه و غذا دادن به سگ هايمان مي شد، فکر کردم خواب هستم، اما وقتي که به اتاق ميزباني رفتم، با نامه عجيي روبرو شدم؛ آه خداي من! همان ديوانه بازي هاي هميشگي! مايکل برايم نوشته بود با يکي از روياهاي کودکي ام ملاقات خواهم کرد، زود به خانه باز خواهم گشت؛ به پل مک کارتني (يکي از اعضاي گروه بيتلز) لعنتي بگو زود برخواهم گشت!

مايکل پس از آن چهار روز بعد با خانه تماس گرفت؛ او از سواحل کوت دازور تماس مي گرفت! در آن مکالمه 19 دقيقه اي به ليزا دليل حضور خود را در شهر نيس فرانسه توضيح داد، او گفت که براي تفريح نيامده است، چرا که بهترين مکان براي تفريح او وگاس است، مايکل در آن لحظات به ليزا گفت (به نقل از ليزا پريسلي): بالاخره آن پيراهن را پوشيدم! سرزده به باشگاه المپيک نيس رفتم! چند بار از تلويزيون خانه سياه هاي زيادي را ديده بودم که مي توانند با پيراهن نيس در بالاترين سطح فوتبال حضور پيدا کنند! من با خودم اينگونه فکر کردم که به اينجا بيايم و با برادرانم بازي کنم! آنها خيلي خشن هستند ولي خوب خيلي لذت بخش است!

مايکل براي اولين و آخرين بار در زمين فوتبال حاضر شد تا پس از پوشيدن پيراهن المپيک نيس به روياي بزرگ خود دست پيدا کرده باشد؛ مايکل جوزف جکسون که براي تحقق يافتن روياي ديرينه اش از قاره آمريکا به اروپا سفر کرده بود، پس از سال ها درخشش در سطح اول موسيقي جهان سرانجام در سال 2009 و در سن 50 سالگي به دليل تزريق بيش از حد داروي بيهوشي دچار ايست قلبي شد و درگذشت.

مايکل جکسون با پيراهن المپيک نيس

منبع: varzesh11.com