8 کشف جالب و تصادفي که دنيا را تغيير دادند
چه خبر ... ؟
بزرگنمايي:
چه خبر - کشف هاي علمي ناخواسته و تصادفي
بعضي کشفهاي علمي نتيجهي کار سخت و هدفمند آزمايشگاهي هستند و نتيجهي نهايي هم همان نتيجهاي است که پژوهشگر به دنبال آن بوده است؛ اما بسياري از کشفهاي علمي هم کاملا اتفاقي و متفاوت با انتظارات پژوهشگر هستند.
ماکروويو
پرسي اسپنر يکي از مهندسين شرکت رايتون در سال 1946 روي يک پروژهي رادار کار ميکرد. او در طول تست يک لولهي خلا جديد ناگهان مشاهده کرد يک تکه شکلات در جيبش با سرعت بالا و غيرقابلانتظاري در حال ذوب شدن است.
او وسوسه شد آزمايش مشابه لولهي خلاء را روي مواد غذايي ديگر مثل تخممرغ يا دانههاي ذرت هم آزمايش کند. اسپنسر به اين نتيجه رسيد مواد غذايي گرمايي دريافتي را از انرژي ماکروويو ميگيرند. شرکت رايتون بلافاصله پس از اين آزمايش در اکتبر 1946 اختراع خود را با عنوان اولين ماکروويو ثبت کرد. وزن اولين ماکروويو 340 کيلوگرم و طول آن 168 سانتيمتر بود. اولين ماکروويو آشپزخانه در سال 1965 با قيمت 500 دلار عرضه شد.
اشعه ايکس
يک فيزيکدان آلماني به نام ويلهلم رونتگن در سال 1895 در حال کار با يک لامپ اشعهي کاتدي شاهد اتفاقي عجيب بود. روي لامپ پوشانده شده بود، اما وقتي که در يک اتاق تاريک آن را روشن ميکرد، صفحهي نمايش فلوئورسنت مقابل آن ميدرخشيد. اشعهها تا اندازهاي صفحه را روشن کرده بودند.
رونتگن سعي کرد اشعهها را مسدود کند؛ اما هر شيئي که مقابل آنها قرار ميداد هيچ تفاوتي در نتيجه حاصل نميشد. تا اين که دست خود را مقابل لامپ قرار داد و مشاهده کرد که ميتواند استخوانهاي خود را در صفحهي نمايش ببيند. او يک صفحهي عکاسي را جايگزين لامپ کرد تا بتواند عکسها را ثبت کند و به اين ترتيب اولين عکس را با اشعهي ايکس گرفت. اين فناوري توسط مؤسسههاي پزشکي و بخشهاي پژوهشي توسعه يافت، اگرچه متأسفانه مدتي بعد به ريسکها و عوارض تشعشعات ايکس پي بردند.
خمير بازي
قدمت خمير بازي کودکان به دههي 1930 بازميگردد، اما هدف ساخت اين خمير، براي بازي نبود. اين خمير در ابتدا توسط نوآ مک ويکر طراحي شد که با برادر خود کلئو در يک شرکت صابونسازي کار ميکردند؛ اما هدف اصلي آنها توليد تميزکنندهي کاغذديواري بود نه ساخت اسباببازي براي کودکان.
در دههي 1930 مردم از زغالسنگ براي گرم نگهداشتن خانهي خود استفاده ميکردند، يکي از فرآوردههاي جانبي زغال سنگ دوده بود که روي ديوارها را ميپوشاند و منجر به سياه شدن کاغذديواريها ميشد. اين خمير بهعنوان پاککنندهي دودهها کاربرد داشت.
با اين حال، پس از توليد کاغذديواري وينيلي که با آب هم قابل شستوشو بود، اين تميزکنندهي کاغذ ديواري ضرورت و کارايي خود را از دست داد زيرا يک اسفنج خيس هم ميتوانست وظيفهي آن را انجام دهد.
اما قبل از آن که مک ويکر اين تجارت را براي هميشه تعطيل کند، يک مربي مهدکودک به نام کاي زوفال کاربردي ديگر را براي اين خمير پيشنهاد داد. او شنيده بود که کودکان از اين خمير تميزکننده براي ساخت مجسمههاي اسباببازي استفاده ميکنند پس تصميم گرفت در کلاس درس خود، محبوبيت اين خمير را بررسي کند که استقبال دانشآموزان را به دنبال داشت.
او اين ايده را به برادرشوهر خود جو مک ويکر (همکار عمويش نوآ) ارائه کرد. مک ويکر تصميم گرفت شوينده را از اين محصول حذف کرده و بهجاي آن رنگ اضافه کند سپس کاي نام خمير بازي را بهجاي ترکيب مدلسازي رنگينکماني کوتول پيشنهاد داد و به اين ترتيب اين خمير به شکل کنوني عرضه شد و به اسباببازي محبوب کودکان تبديل شد.
پنيسيلين
الکساندر فلمينگ، استاد باکتريشناسي در سال 1928 شاهد رشد يک نوع کپک عجيب روي پتريديشهاي مربوط به قالب باکتريايي استافيلوکوکوس بود.
او پس از بررسي کولونيها توانست اين کپک را جدا کند؛ اما به يک نتيجهي ديگر رسيد. باکتريها دورتادور کپک رشد نميکردند. کپک يک تغيير شکل نادر از نوتاتوم پنيسيلين بود که از رشد باکتريايي جلوگيري ميکرد. پنيسيلين در دههي 1940 معرفي شد و اين کشف آغاز دوران آنتيبيوتيکها بود.
کورن فلکس
دستورالعمل کورن فلکس پس از يک تلاش ناموفق براي پخت گندم در 1894 به دست آمد. در آن زمان، جان کيلوگ مدير پزشکي آسايشگاه بتل کريک بود، اين آسايشگاه يک مرکز درماني وابسته به کليساي ادونتيستهاي روز هفتم بود. هدف جان و برادرش ويليام که همراه با يکديگر در اين آسايشگاه مشغول به کار بودند، ارائهي يک برنامهي رژيمي به بيماران بود.
به اين منظور يک روز تصميم به جوشاندن گندم گرفتند اما مدت زمان جوشاندن کمي زيادتر از حد معمول شد وقتي گندم را از روي اجاق برداشتند و سعي کردند از آن خمير بگيرند، گندم به شکل پولک پولک درآمد. پس به اين نتيجه رسيدند که با اين روش ميتوان يک نوع اسنک ترد را از گندم به دست آورد. آنها پس از چند آزمايش پي بردند که جايگزين کردن ذرت به جاي گندم محصول مشابهي را توليد خواهد کرد و به اين ترتيب دستور پخت کورن فلکس شکل گرفت.
تفلون
در 1938، شيميداني به نام روي پلانکت در آزمايشگاه جکسون شرکت دوپونت به پژوهش و بررسي سردکنندههاي جديد ميپرداخت. يکي از مواد متداول در آزمايشهاي پلانکت، گاز تترافلوئور اتيلين (TFE) بود.
يک روز وقتي سيلندر حاوي اين گاز را باز کرد، باکمال تعجب مشاهده کرد TFE به شکل بسپارشده درآمد و يک پودر سفيد اسرارآميز را داخل محفظه بهوجود آورده است. پلانکت چند آزمايش ديگر هم انجام داد و به اين نتيجه رسيد که اين پودر نهتنها در مقابل گرما مقاوم است؛ بلکه اصطکاک سطحي اندکي هم دارد و نسبت به اسيدهاي خورنده هم خنثي است، همين نتايج اين ماده را به يک گزينهي مناسب براي پختوپز تبديل کرد.
چسب قطرهاي
هري کوور جيآر در حين آزمايش مگسک پلاستيکي و شفاف اسلحه براي جنگ جهاني دوم، مادهاي را کشف کرد که امروزه با نام تجاري Super Glue يا چسب قطرهاي معروف شده است.
او در طول بررسي يک مجموعه از مواد شيميايي موسوم به اکريلها متوجه شد، محصول نهايي اين فرمول يک مادهي بسيار چسبنده خواهد بود که ماده را خراب ميکند.
کوور بعدها در 1951 هم دوباره به بررسي اکريلها پرداخت و اين بار از اين مواد در يک پوشش مقاوم در برابر گرما براي کابين هواپيما استفاده کرد. يک روز همکار او فرد جوينر يکي از ترکيبهاي اکريل را بين دو لنز پخش کرد تا با انکسار سنج به بررسي آن بپردازد. او مشاهده کرد دو لنز به هم چسبيدهاند و ديگر نميتواند آنها را از يکديگر جدا کند. اين بار کوور به پتانسيل اين مادهي چسبنده پي برد و چند سال بعد وارد بازار شد که امروزه آن را با عنوان چسب قطرهاي يا Super Glue ميشناسيم.
وازلين
در 1859، يک شيميدان 22 ساله به نام روبرت چسبروگ در بررسي چاه نفتي موجود در پنسيلوانيا، با موجي از شايعات در ميان کارگران نفتي روبهرو شد: يک مادهي ژلهاي مانند به نام موم لولهاي به ماشينآلات چسبيده بود و باعث خرابي آنها شده بود.
اما اين ماده يک جنبهي خوب هم داشت. چسبروگ مشاهده کرد کارکنان از اين موم براي تسکين سوختگيها و زخمهاي خود استفاده ميکنند بنابراين مقداري از آن را براي آزمايش به خانه برد. محصول اين آزمايش مادهاي ژلهاي مانندي بود که امروزه با نام وازلين ميشناسيم.
منبع: zoomit.ir
-
يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۴:۰۵:۳۴ PM
-
۱۱۸ بازدید
-
-
چه خبر