نوشته اي درباره علي پروين که حسابي جنجالي شد!
حاشيه هاي ورزشي
بزرگنمايي:
چه خبر - اين حرف ها به شما نمي آيد آقاي پروين!
يادداشتي که سيامک رحماني درباره جمله علي پروين درباره سروش رفيعي نوشته بود بازتاب هاي موافق و مخالف زيادي داشت. سردبير روزنامه تماشاگران امروز درباره علي پروين نوشته بود:«آن روزها پروين هنوز بت بود. مالکالرقاب پرسپوليس که روي حرفش حرف نبود. روزهايي که هنوز فکر ميکردند او با چشمهاي تيلهاياش اول و آخر فوتبال است، که با چشمغره رفتنهايش، با دشنامهاي ميان دو نيمه و با تکيهکلامهاي منحصر به فردش ميتواند معجزه کند.
اما نسيم دوم خرداد وزيدن گرفته بود و داشت خيلي چيزها را با خود جابهجا ميکرد. چيزهايي بزرگتر از پروين. پس عجيب نيست که اولين انتقادات جدي و تيغدار به پروين هم در همان سالها منتشر شد. آخرين سالهاي دهه هفتاد. حميدرضا صدر که جوانتر بود و سر پرشورتري داشت و هنوز حوصلهاش ميکشيد که با يکي مثل پروين دربيفتد.
تيتر «مردي که ميخواست سلطان باشد» و مطلب ويرانکننده او همان موقع رسانهاي شد. وقتي که همه دور برشان داشته بود که عاليجنابهاي سرخ و خاکستري را به زير بکشند و فضاي بهاري و فراخ، ميطلبيد که صابون به تن همه بخورد. در عالم ورزش و فوتبال هم چه کسي «گندهتر» از پروين. کي اسطورهتر و دسترسيناپذيرتر از پروين. پس ورزشينويسهاي پرمدعا اول از همه سراغش رفتند و همه زور و اعتبارشان را گذاشتند تا آن هيمنه را به زانو درآورند. از سيستم علياصغرياش نوشتند و از روابط پشتپردهاش نوشتند و از روابط منفعتطلبانهاش با مسئولان که او را واميداشت روزي در حمايت از خاتمي امضا بدهد و روزي ديگر در وفاداري به ناطق. همانها که پروين وقتي ميديدشان ميگفت «بدنويسهاي من»!»
در ادامه و در بخشي ديگري از اين يادداشت با اشاره به رفتارهاي خاص علي پروين و علاقه اش به کسب درآمد از فوتبال آمده بود:« بچه محله دولاب و زمين عارف، حالا داشت بوي خوش اسکناس را استشمام ميکرد و مدتها از دوره بيامدبليوي 2002 و بازي کردن با کفش چيني گذشته بود. داشت خودش را جمعو جور ميکرد که از قلهک به کاخ لواسان کوچ کند و بساز و بفروشي فقط گوشهاي از تجارتش بود. در همين زمان بود که روزنامهنگارها از قرارداد کلاناش با پرسپوليس نوشتند و اين که گرانترين مربي ايران است.
درآمدي بالاتر از همه ستارههاي فوتبال. رقمي در حد مربيان تاپ اروپايي، براي تيمي که در آسيا هم افتخار بزرگي نداشت. اين افشاگري يکي از بزرگترين ضربات به هيبت سلطان بود. با وجود اين او سالها در پرسپوليس يا کنار تيم ماند. کسي فراموش نخواهد کرد که حتي وقتي از پرسپوليس جدا شد، هوادارانش و چند تا از ستارهها را با خود برد و در رقابت ميان پرسپوليس و پاس و بقيه ابايي نداشت که سمت حريف را بگيرد.
اگرچه او هميشه پروين بود و همچنان کنارش ايستادن و عکس انداختن براي مديران جذابيت داشت. همه فکر ميکردند که بودن او به پرسپوليس اقتدار ميدهد. براي همين هم بارها به تيم نزديک و دور شد. ميخواست در نقش مدير باشد و همه بودجه باشگاه را قلفتي به حسابش بريزند، يا به عنوان عضو هيات مديره يا مشاور يا هر چيز ديگر. اما ردخور نداشت که براي نگه داشتناش بايد سرکيسه را شل ميکردي...»
و البته در بخش پاياني از اين يادداشت که زمان جمع بندي بود ، ميشد خواند:«علي آقا در يکي از همين شبهاي افطار به بازيکنان پرسپوليس بابت کوچ از تيم طعنه زده و گفته:«قبلا همه به عشق پيراهن بازي ميکردن ولي الان به عشق پول بازي ميکنن؛ الان همه چي شده پول؛ تيم رفته آسيا ولي بازيکن تيمش رو ول ميکنه ميره» طعنهاي که گفتند بابتاش بايد به سروش رفيعي بربخورد و لابد به طارمي و بقيه. روي حرف سلطان که نميشود حرف زد. سلطان هنوز اسطوره است. اما بعيد است اين حرفها روي وجدان کسي خط بياندازد.
اين تخملق را سلطان در پرسپوليس شکست. او خودش براي پول چنان از روي همه موانع پريده و روي همه ساقها تکل زده که ديگر نتواند براي کسي موعظه کند. پروين حتما اسطوره پرسپوليس و فوتبال هست و ميماند، اما نه در غيرت و عشق به پيراهن و گذشتن از منافع مالي. در اين بخش، سلطان بدترين الگوست. روزي بايد او را در کلاسهاي تعصب تدريس کرد و به همه گفت، شما مثل سلطان نباشيد. بايد به همه گفت: شما به عليآقا نگاه نکنيد!»
اين يادداشت حسابي جنجالي شده و موافقان سلطان حسابي به آن تاخته اند و البته عده اي هم هنوز اعتقاد دارند علي پروين اشتباهات زيادي را در تصميماتش داشته و اتوبان رفاقتش خيلي وقت ها يک طرفه بوده است.
منبع: khabaronline.ir
-
سه شنبه ۶ تير ۱۳۹۶ - ۳:۲۱:۵۱ AM
-
۴۲۷ بازدید
-
-
چه خبر