بزرگنمايي:
چه خبر - نشانه هايي که مي گويند طلاق در راه است!
طي برخي از تحقيقات مشخص شده است که زوجها در هر يک از گروههاي رو به دوام و رو به طلاق، در مواردي باهم اشتراک دارند و دانشمندان توانستهاند اين اشتراکات را پيدا کنند. در ادامه به چند نمونه از اين موارد ميپردازيم.
سن ازدواج و اختلاف سن زوجين
بهترين زمان براي ازدواج و تشکيل خانواده، وقتي است که شما خود را براي آن، آماده ميبينيد. بهعبارتديگر، بهترين زمان براي ازدواج وقتي است که فردي را پيدا ميکنيد و به نظرتان قادر خواهيد بود باقي زندگيتان را با او سپري کنيد. صدالبته نبايد چون فلان تحقيق به نتيجه خاصي در اين مورد اشاره ميکند، خود را براي ادامه يا قطع رابطه، تحتفشار بگذاريد.
خوب حالا که اين را همين اول گفتيم، بياييد به سراغ تحقيق موردنظرمان برويم. بر اساس اين تحقيق، زوجهايي که در زمان نوجواني و زوجهايي که بعد از اواسط دهه چهارم زندگي (سيوچند سالگي) باهم ازدواج ميکنند، ريسک بيشتري براي طلاق دارند تا کساني که در دهه سوم يا اوايل دهه چهارم زندگي (20 و اوايل 30سالگي) ازدواج ميکنند. اين خطر براي کساني که در نوجواني ازدواج ميکنند، از گروه ديگر بسيار بيشتر است.
اين تحقيق را «نيکلاس ولفينگر» (Nicholas Wolfinger)، استاد دانشگاه يوتا انجام داده است. ولفينگر در اين تحقيق متوجه شد که بعد از 32 سالگي و به ازاي هر سال افزايش سن، ريسک طلاق در افراد به ميزان 5 درصد زياد ميشود.
او نتيجه اين تحقيق را در وبلاگ «انستيتو مطالعات خانوار» (Institute for Family Studies) منتشر کرده و در بخشي از آن نوشته است: «تقريبا براي همه ميتوان گفت که اواخر دهه سوم زندگي (اواخر بيستسالگي)، بهترين زمان براي ازدواج و تشکيل خانواده است.»
تحقيق ديگر هم که سال 2015 (1394) در نشريه Economic Inquiry منتشر شد، به اين نتيجه رسيده بود که احتمال طلاق بين زوجين در يک ازدواج سالم با افزايش اختلاف سن بين زوجين، رو به افزايش ميگذارد. «مگان گاربر» (Megan Garber) در نقدي که بر اين تحقيق نوشت و در نشريه The Atlantic به چاپ رساند، چنين نوشت: «زوجيني که يک سال باهم اختلاف سن دارند، به ميزان 3 درصد بيشتر از زوجين هم سن، احتمال طلاق دارند. به همين ترتيب، اختلاف سن 5 ساله بين زوجين هم اين احتمال را 18 درصد و اختلاف سن 10 ساله، اين احتمال را 39 درصد افزايش ميدهد.»
شوهري که تماموقت کار نميکند
مطالعهاي که سال 2016 (1395) در دانشگاه هاروارد انجام و در نشريه American Sociological Review چاپ شد، نشان داد که اين، وضعيت مالي زوجين نيست که بر احتمال طلاق تأثير ميگذارد، بلکه اختلاف بين ميزان کارکرد آنان است که اهميت دارد.
زماني که «الکساندرا کيلوالد» (Alexandra Killewald) به بررسي زندگي زوجيني پرداخت که بعد از سال 1975 (1354) ازدواج کرده بودند، متوجه شد در خانوادههايي که شوهر، شغلي تماموقت نداشته است، 3٫3 درصد احتمال بيشتري وجود دارد که يک سال بعد شاهد طلاق باشند. اين در صورتي است که احتمال طلاق در خانوادههايي که شوهر بهصورت تماموقت کار ميکند، 2٫5 درصد است. بااينحال، وضعيت اشتغال زن تأثير چنداني بر احتمال طلاق نداشته است.
کيلوالد اينطور نتيجهگيري کرد که تصور ذهني عموم از نانآور بودن شوهر هنوز هم بهشکلي گستردهاي زنده و مقبول است و ميتواند بر پايداري زندگي خانوادگي تأثير بگذارد.
تمام نکردن دبيرستان
اين موضوع ممکن است به نظر عادلانه نيايد که کساني که زمان بيشتري را در مدرسه گذراندهاند، احتمال طلاق کمتري خواهند داشت، اما يک تحقيق، اين مسئله را تأييد کرد.
مطلبي در وبسايت آمار وزارت کار ايالاتمتحده به نتايجي از يک تحقيق اشارهکرده است که از يک نظرسنجي در سال 1979 (1358) حاصل شده بود. در اين تحقيق که نگاهي به الگوهاي ازدواج و طلاق گروهي از کودکان نسل انفجار -کساني که بعد از جنگ جهاني دوم به دنيا آمدند- داشت، چنين ميخوانيم: «احتمال طلاق براي کساني که تحصيلات بالاتر داشتند، کمتر بوده است. از لحاظ آماري، ازدواج بيش از نيمي از زوجيني که دبيرستان را تمام نکرده بودند، به طلاق منجر شده و اين رقم براي فارغالتحصيلان سطح کالج، حدود 30 درصد بوده است.»
اين احتمال وجود دارد که تحصيلات پايين، با تأثير بر درآمد افراد و درنتيجه، تأثير بر ميزان نگراني و خلق و خوي آنها، به افزايش احتمال طلاق منجر شده باشد. روانشناسي به نام «الي فينکل» (Eli Finkel) در اين مورد ميگويد: «زماني که فرد در زندگي درگير اضطراب است و شرايطش هم باعث ميشود تا سه يا چهار خط اتوبوس را براي رسيدن به محل کارش طي کند، احتمالا دسترسي او به خوشحالي و يک زندگي پربار، مشکل خواهد شد.»
تحقير شريک زندگي
«جان گاتمن» (John Gottman) از اساتيد روانشناسي دانشگاه واشينگتن و بنيانگذار «انستيتو گاتمن» (Gottman Institute) برخي رفتارها را در روابط، «چهار سوار آخرالزمان» ناميده است. دليل اين نامگذاري هم آن است که اين رفتارها به طرز ترسناک و دقيقي ميتوانند احتمال طلاق را پيشبيني کنند:
- تحقير: نگاه بالا به پايين به همسر. (گاتمن، اين رفتار را «بوسه مرگ» در يک رابطه ميداند.)
- انتقاد: تبديل يکي از رفتارهاي همسر به جملهاي خبري در مورد شخصيت او.
- برخورد دفاعي: نقش قرباني را در شرايط سخت، بازي کردن.
- بسته بودن: اجازه صحبت کردن را ندادن يا عدم تمايل به مکالمه.
اين نتيجهگيريها بر اساس تحقيق طولانيمدتي (14 سال) از 79 زوج در سرتاسر مناطق غرب مرکزي در ايالاتمتحده بهدست آمده است. باوجودآنکه اين تحقيق، مقياس بزرگي نداشت، اما ادامه تحقيقات در طول يک دهه ديگر هم اين نتايج را تأييد کرد.
زيادي بامحبت بودن در اوايل ازدواج
اگر شما بهعنوان يک زوج تازهمزدوج، از گرفتن دستان يکديگر يا ابراز محبت در معرض ديد عموم دوري ميکنيد، احتمالا يک جاي کارتان اشکال دارد؛ اما اگر بيشازحد هم به يکديگر وابستهايد و جدا کردن شما از هم کاري غيرممکن است، بازهم يک جاي کارتان اشکال دارد.
روانشناسي به نام «تد هاستون» (Ted Huston) و همکارانش در طول 13 سال، رفتار 168 زوج را از روز ازدواجشان به بعد، بررسي کردند و نتايج بهدستآمده را در سال 2001 (1380) در نشريه Interpersonal Relations and Group Processes به چاپ رساندند. در اين مقاله ميخوانيم: «زوجهايي که بهعنوان تازهمزدوج، بسيار باهم رابطه داغ و عاشقانهاي را داشتند، تقريبا به ميزان 30 درصد بيشتر از زوجهاي ديگر، پس از 7 سال زندگي مشترک، از هم جدا ميشوند.»
«آويوا پاتز» (Aviva Patz) هم در مقالهاي براي نشريه Psychology Today نوشت: «زوجهايي که ازدواجشان پر از حرارتهاي عاشقانه است، بيشتر در معرض طلاق هستند؛ زيرا نگهداشتن چنين شدتي از احساسات کار آساني نخواهد بود. باور کنيد يا نکنيد، ازدواجهايي که با عشقهاي شبيه به فيلمهاي هاليوودي آغاز نميشوند، آينده اميدوارکنندهتري خواهند داشت.»
فرسايش اضطرابهاي هميشگي
هيچوقت تأثير مخرب اضطراب را بر ازدواج دستکم نگيريد. سال 2007 (1386)، مقالهاي در «ژورنال روابط شخصي و اجتماعي» (Journal of Social and Personal Relationships) چاپ شد که به عوامل مختلفي که به طلاق زوجهاي اروپايي منجر ميشد، پرداخته بود و درنهايت دريافته بود که اضطراب، يکي از عوامل مهم تصميم به جدايي در زوجها بوده است.
اينطور به نظر ميرسد که تجربيات معمول و روزمره مانند فراموش کردن قرار يا حتي جا ماندن از اتوبوس، ميتواند تا حدي بين زوجين، اضطراب و استرس ايجاد کند.
نويسندگان اين مقاله همچنين نوشتند: «شرکتکنندگان گفته بودند که جمع شدن استرس به شکل روزمره ميتواند خيلي راحتتر از خيانت يا تغييرات چشمگير و ناگهان در زندگي زوجين، باعث جدايي و طلاق شود.»
عقب کشيدن در زمان مشاجره
وقتيکه شريک زندگيتان قصد دارد تا با شما در مورد موضوع مهمي صحبت کند، آيا بلافاصله عقبنشيني ميکنيد و بسته ميشويد؟ اگر چنين رفتاري دريکي از زوجين وجود دارد، قطعا نشانه خوبي براي اين زندگي نخواهد بود.
مطالعهاي در سال 2013 (1392) که نتايجش در «ژورنال ازدواج و خانواده» (Journal of Marriage and Family) چاپ شد؛ نشان داد که چنين رفتاري از طرف شوهر، به ميزان بيشتري نرخ طلاق را افزايش ميدهد. اين تحقيق بر روي 350 زوج تازهمزدوج در ميشيگان انجامشده بود.
تحقيق ديگري هم که همان سال در نشريه Communication Monographs به چاپ رسيد، نشان ميداد زوجهايي با رفتارهاي «درخواست/عقبنشيني» -براي مثال، سکوت اختيار کردن يک نفر در هنگام ابراز درخواست از طرف همسرش- باعث کاهش ميزان شادي و خوشبختي در آنها خواهد شد.
نويسنده اصلي اين تحقيق، «پال شروت» (Paul Schrodt) از «دانشگاه مسيحي تگزاس» (Texas Christian University) بر اين باور است که شکستن اين الگوي رفتاري، کاري بسيار سخت است، زيرا هر يک از طرفين تصور ميکنند که ديگري، عامل اصلي مشکل است. براي درمان اين مشکل، هر يک از طرفين ميبايست با کمک استراتژيهاي مديريت کشمکش احتراممحور به اين نکته توجه کنند که چگونه رفتارشان بر اين وضعيت، تأثير ميگذارد.
توصيف رابطه به شکل منفي
سال 1992 (1371)، گاتمن و ديگر محققان در دانشگاه واشينگتن فرايندي به نام «مصاحبه تاريخ شفاهي » (oral history interview) را ابداع کردند که در آن، از زوجين در مورد جنبههاي مختلف رابطهشان پرسش ميشد. محققان سپس با تحليل پاسخهاي دو طرف، ميتوانستند پيشبيني کنند که کدام زوج بهسوي طلاق در حرکت بودند.
در مطالعه ديگري که سال 2000 (1379) در «ژورنال روانشناسي خانواده» (Journal of Family Psychology) به چاپ رسيد، گاتمن و همکارانش 95 زوج تازهمزدوج را از طريق اين مصاحبه بررسي کردند. نتايج اين تحقيق نشان ميداد که زوجها بر اساس نمرهاي که در موارد بهخصوص ميگرفتند، ميزان دوام نسبي رابطه خود را مشخص ميکردند. اين موارد عبارتاند از:
- ميزان علاقه و تمايل به يکديگر
- حس «ما» بودن: اينکه چقدر زوجين به اتحاد خود در رابطه ازدواج اهميت ميدهند.
- ميزان دلبازي: اينکه هر يک از طرفين چقدر به آنچه ديگري ميگويد، توجه ميکند.
- منفيگرايي
- نااميدي در ازدواج
- نظر هر يک از زوجين در مورد ميزان تلاطم و آشوب در ازدواج
منبع: khabaronline.ir