آخرین اخبار

گفتگو با خانواده قربانيان سقوط هواپيماي تهران-ياسوج اجتماعي

گفتگو با خانواده قربانيان سقوط هواپيماي تهران-ياسوج

  بزرگنمايي:

چه خبر - خانواده قربانيان سقوط هواپيماي تهران-ياسوج به دنبال پاسخ هستند

همان غم، همان ماتم، همان اشک‌ها، همان ضجه‌ها. صحنه‌هاي تکراري اما دردناک‌تر از هميشه اين‌بار در مقابل مسجد فرودگاه مهرآباد رقم خورد. خانواده‌هاي عزادار و ماتم‌زده. ناله‌هايي که از سر دلتنگي و غم از دست‌دادن، سر داده مي‌شود. با فرياد و ضجه، نام عزيزانشان را صدا مي زنند. از زمين و زمان شاکي‌اند. بعضي‌ها حتي توان راه‌رفتن هم ندارند. روي زمين نشسته‌اند و فرياد مي‌زنند. در عرض چند ثانيه زندگيشان نابود شده و عزيزترين‌هايشان در دل کوه‌هاي يخ‌زده به سرنوشتي تلخ دچار شده است. جواب مي‌خواهند. از مسئولان، از ماموران، از هرکه به اين حادثه ربطي دارد، جواب مي‌خواهند.
در ميانشان حدود ١٠ زن و مرد جوان هستند که غمشان خيلي بزرگ است. ٤نفر از همکاران و دوستان صميميشان را از دست داده‌اند. دوستاني که از يک شرکت کامپيوتري راهي ماموريت شدند. ماموريتي که تنها يک‌ساعت طول کشيد و براي هميشه تمام شد. محمد برزگر، زهرا ايماني، رويا داخته و پريسا سوهاني ٤ دوست و همکار بودند که در ماموريتي ناتمام براي هميشه دوستان و همکارانشان را تنها گذاشتند. حالا همکاران و دوستان اين ٤نفر، در بهت و ناباوري اشک مي‌ريزند و گاهي فرياد مي‌زنند، اما هيچ‌کدام از اينها نمي‌تواند آنها را آرام کند، حتي صحبت‌هاي مسئولان و نمايندگان شرکت هواپيمايي هم نمي‌تواند دل آنها را آرام کند. مسئولان و نمايندگان هم اشک در چشمانشان حلقه زده و در مقابل اين فريادها و ضجه‌ها، با صدايي بغض‌آلود سعي در آرام‌کردن اين بازماندگان دارند.

دوستم يک نخبه بود

يکي از دوستان اين ٤نفر، درحالي که سرنماينده شرکت هواپيمايي آسمان فرياد مي‌زند و از او مي‌خواهد دوست صميمي‌اش را برگرداند، درباره اين ماجراي تلخ مي‌گويد: ما در يک شرکت کامپيوتري کار مي‌کنيم. هر ازگاهي از اين ماموريت‌ها مي‌رفتيم. چند هفته پيش خودم با همين هواپيما و همين شرکت به ياسوج مي‌رفتم. وقتي هواپيما بلند شد، اعلام کردند که دچار نقص فني شده است. آن‌قدر ترسيده بوديم که مرگ را جلوي چشمانمان ديديم. تا خلبان اين هواپيما را دوباره به فرودگاه برگرداند، مرديم و زنده شديم. شانس آورديم که سالم مانديم. حالا دوباره همان هواپيما را بلند کرده‌اند. اصلا در اين شرايط جوي هواپيمان نبايد بلند مي‌شد. به همين راحتي همکارانمان را از دست داديم. پريسا سوهاني از دوستان صميمي من بود. ديگر هيچ‌کس نمي‌تواند دوستم را به من برگرداند. پريسا يک نخبه بود. کارش در شرکت از همه بهتر بود. در رشته کامپيوتر درس خوانده بود. از همه قطعات کامپيوتر و برنامه‌هاي کامپيوتري سردرمي‌آورد. همدم و همراز من بود. بهترين دوستم بود. هنوز هم باورم نمي‌شود.

دخترم را بوسيدم و او را راهي بهشت کردم

در ميان جمعيت زن و مرد ميانسالي نيز گوشه‌اي نشسته‌اند و اشک مي‌ريزند. زن چادر به سر دارد و گاهي به نقطه‌اي خيره مي‌شود و گاهي هم بلندبلند گريه مي‌کند. هر ازگاهي هم به سراغ نماينده شرکت هواپيمايي آسمان مي‌رود و با گريه مي‌گويد دخترم را به من برگردانيد، من منتظر پيام او هستم که به من بگويد، مامان من رسيدم. او مادر پريسا سوهاني است. اين زن درباره دخترش، مي‌گويد: دخترم تنها ٣١‌سال داشت. هميشه سرش به کتاب و کارش گرم بود. هوش بسيار بالايي داشت. براي همين از طرف شرکتي که در آن مشغول کار بود، به ماموريت‌هاي زيادي مي‌رفت. امروز ساعت ٦ صبح او را راهي کردم. هنگام رفتن، صورت و پيشاني‌اش را بوسيدم. به او گفتم دخترم مراقب خودت باش، لباس گرم بپوش که سرما نخوري. او هم با خنده مرا بوسيد و خداحافظي کرد. نمي‌دانستم دارم او را راهي بهشت مي‌کنم. به جز پريسا، يک دختر بزرگتر ديگر هم دارم. از تمام دنيا تنها همين دو دختر را داشتم که يکي‌شان را خدا از من گرفت. منتظر بودم پريسا تماس بگيرد و بگويد رسيده؛ ساعت ١٠:٣٠ صبح بود که شوهرم از تلويزيون اخبار را شنيد. وقتي گفت، شوکه شدم. حتي تصورش را هم نمي‌کردم که دخترم در آن هواپيما باشد. گفتم حتما اشتباه شده؛ تا اين‌که ليست مسافران منتشر شد. با ديدن نام دخترم از حال رفتم. دخترم مجرد بود و کارش را خيلي دوست داشت. قبلا هم به ماموريت رفته بود. از طرف شرکت هواپيمايي آسمان هم خيلي به سفر رفته بود. براي همين خيالم راحت بود، اما حالا او ديگر نيست و ما مانده‌ايم که از چه کسي شاکي باشيم. چه کسي جوابگوست. مسئول مرگ عزيزان ما کيست. به همين راحتي اين‌همه انسان جان خود را از دست دادند. بايد به ما بگويند چرا. چرا بايد شاهد مرگ عزيزترين افراد زندگيمان باشيم. کسي بايد باشد که جواب ما را بدهد.

آخرين تماس

به همراه دوستان و بستگانشان آمده‌اند و منتظر و بلاتکليف ايستاده‌اند، گريه مي‌کنند و اطرافيانشان آنها را دلداري مي‌دهند، ولي مگر کسي مي‌تواند از درد اينها کم کند. آن‌قدر ضجه مي‌زنند که اطرافيانشان هم ديگر توان دلداري را از دست مي‌دهند و اشک مي‌ريزند. خانواده عليرضا کلهر، غمگين و ماتم‌زده، حتي نمي‌دانند بايد به کجا بروند و از چه کسي خبر بگيرند. خواهر عليرضا اما اميدوار است. مي‌گويد ممکن است زنده باشند. درحالي که چشمانش از گريه قرمز است، با اين حال سعي مي‌کند نااميدي به دل راه ندهد. او مي‌گويد: برادرم ٣٨‌سال سن دارد. او يک دختر ٣ساله و يک دختر ١١ساله دارد. آخرين‌بار ساعت ٧ صبح با همسرش تماس گرفت و گفت که دارد سوار هواپيما مي‌شود. از همسرش خواسته بود که مراقب خودش باشد. حالا همسرش حتي توان صحبت‌کردن ندارد. بلافاصله بعد از شنيدن اين خبر، دو دخترش را به خانه مادرش فرستاده و آن‌قدر اشک ريخته که توان راه‌رفتن هم ندارد.
عليرضا از طرف شرکت شان به ماموريت مي‌رفت. نخستين‌بار بود که با شرکت هواپيمايي آسمان سفر مي‌کرد، ولي ماموريت زياد مي‌رفت، حتي فکرش را هم نمي‌کرديم که دچار چنين حادثه‌اي شود. تا اين‌که از طريق اخبار متوجه اين حادثه شديم. وقتي پيگير شدم، فهميدم که شرايط جوي اصلا مناسب پرواز نبوده است. نبايد اين هواپيما بلند مي‌شد. با اين حال، هنوز اميد دارم. تصور مي‌کنم که برادرم زنده است. قلبم مي‌گويد او هنوز دارد نفس مي‌کشد. اصلا نمي‌خواهم به مرگ فکر کنم. من عاشق برادرم هستم و آن‌قدر او را دوست دارم که چيزي درونم مي‌گويد او زنده است. فقط بايد سريع‌تر به سراغشان بروند. کاش همين‌طور باشد.‌ اي کاش زخمي شده باشند، اما نفس بکشند. ما اينجاييم که بدانيم چرا چنين حادثه‌اي رخ داده است. دليل اين اتفاق چيست. مسئولان بايد به ما پاسخ بدهند. ما همه حال بدي داريم. عزيزانمان دچار چنين حادثه‌اي شده‌اند. عليرضا دو روز ديگر تولدش است، حتي نمي‌خواهم به اين فکرکنم که بدون خودش، تولدش را جشن بگيريم. او بايد باشد و برايش جشن تولد بگيريم. خودم يک ميهماني مفصل برايش مي‌گيرم.


منبع: isna.ir



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

بارش‌ها تا سه روز آينده ادامه دارد

استان‌هايي که دماي آن‌ها به زير صفر مي‌رسد

سامانه بارشي فردا سراسر ايران را فرا مي‌گيرد

بازداشت زني که در مترو کشف حجاب کرد

کشف قرص‌هاي غيرمجاز جنسي

تعطيلي مدارس کشور در روز شنبه تکذيب شد

فرمانده ناجا: طرح «گشت ارشاد» ادامه مي‌يابد

اينستاگرام تعداد لايک‌ها را مخفي مي‌کند

برخورد بدون اغماض با رانندگان متخلف در نوروز

توزيع روزانه 126 تن گوشت قرمز در تهران

گوشت يخي در فست فود برج ميلاد!

شر چيني‌ها از سر خليج فارس کم شد

کلانتري: تحريم‌ها بيشتر از 10 ماه دوام ندارد

تکذيب وجود مخدر جديدي به نام توت‌فرنگي

شيطنت خبرنگاران در زمينه دريافت طرح ترافيک

هوا سردتر مي‌شود

وقوع سيل، برف و کولاک در 17 استان

اجاره ساعتي اتاق به معتادان در شوش و مولوي

فياض: ايراني‌ها براي فحشا به «پاتايا» مي‌روند

خواستگاري در ملأ عام جرم است؟

سازمان تبليغات: کم‌حجابي و بدحجابي جرم نيست

لزوم نامگذاري معابر با نام زنان

راه‌اندازي گشت ضدسرقت پليس و بسيج در نوروز

ميزان مرخصي زايمان 9 ماه مي‌شود

سامانه بارشي جديد پنجشنبه وارد کشور مي‌شود

خيلي نوبرانه؛ آجيل دزدي در کرج و مازندران!

جزئيات لايحه تعيين حداقل سن ازدواج

روز‌هاي کاري ميادين ميوه و تره‌بار در ايام نوروز

تمهيدات پليس براي پنج‌شنبه و جمعه آخر سال

کشف محموله گوشت الاغ در بندرعباس

بازنشستگي همسران شهدا با 25 سال سابقه

مصباح: خوردن گوشت هم مي‌تواند حرام باشد

پيشنهاد برگزاري امتحانات نهايي از ارديبهشت‌ماه

ادعاي من و تو؛ کمک کميته‌امداد به زنان عراقي

دفاتر خدمات الکترونيک در نوروز فعال هستند

مهلت يک هفته‌اي تا اتمام اعتبار کارت ملي قديمي

توقيف دو کشتي صيد ترال توسط سپاه

پاکسازي خيابان انقلاب از دستفروشان کتاب

گردش مالي 50 ميلياردي در چهارشنبه‌سوري

آغاز عرضه نوروزي سيب و پرتقال با نرخ دولتي

توزيع آب بسته‌بندي در شهر‌هاي بحراني

«سفر ارزان» در تهران کليد خورد

عاشقان شمال نشتابيد؛ مازندران را آب برد!

کارت تبريک نوروز 43؛ زماني که امام در زندان بود

چهارشنبه‌سوري تا ساعت 12 به موزه برويد

کشف 30 کاميون لباس قاچاق در کرج

برف و باران، کشور را غافلگير کرد

بارش برف و باران در جاده‌هاي 6 استان

تغيير ساعت رسمي کشور از فردا شب

نوروز در عراق تعطيل رسمي اعلام شد