بزرگنمايي:
چه خبر - در برگه هاي امتحاني براي نامه نوشتن به استاد چه مي گذرد؟
«نامهنگاري» براي اساتيد در امتحانات دانشجويي از شايعترين شيوههاي اخذ نمره قبولي براي دانشجويانيست که آن طور که بايد و شايد درس نخواندهاند و چشم اميد دارند با نوشتن يک داستان غمانگيز واقعي يا غيرواقعي پاي برگه امتحاني يا برگه اعتراض به نمره، درس مورد نظر را از سر راهشان بردارند. نامهنگاري دانشجويان پاي برگههاي امتحاني از زنگ تفريحهاي برخي اساتيد است که ميتوانند هنگام برگه صحيح کردن، کمي استراحت و تفريح کنند و حتي يک دل سير بخندند.
نوشتن نامه براي اساتيد خيلي وقت است که تبديل به يکي از فوت و فنهاي دانشجويان شدهاست. فوت و فنهايي که کار دانشجويان زيادي را در دوران دانشجويي راه انداختهاست. با اينکه قرار است در اين گزارش با نامههاي دانشجويي شوخي کنيم و به آنها بخنديم اما اين ماجرا وجه غمگيني هم دارد که پاس شدن به فهم اطلاعات دانشجويي اولويت دارد و ميتوان با يک نوشتن نامه بخش بزرگي از نقص سواد و دانستهها را جبران کرد.
بعضي درسهاي بيهوده را بايد به هر قيمتي پاس کرد
مهدي دانشجوي سابق و يزدي رشته کامپيوتر است که حالا بعد از چند سال دانشجويي امروز براي خودش معلم شده است و تاکيد ميکند که نام فاميلش را ننويسيم. چون ممکن است اين مطلب به دست دانشآموزانش برسد. مهدي ميان هم دورهايهايش در دانشگاه، به استاد نامهنگاري معروف بود. طوري که بچهها همه اعتراضهايشان را به مهدي ميسپردند. دانشجويي که توانست با همين هنر 8ترمه درسش را تمام کند و با معدل خوب 16.34 فارغ التحصيل شود. از مهدي پرسيديم براي چه درسهايي نامه مينوشته و از چه فوت و فني براي نامه نوشتن استفاده ميکرد که او گفت:« به جز درسهاي تخصصي براي بقيه درسها مثل عمومي و پايه تقريبا نامه براي استاد نوشتم. براي اينکه درسهاي تخصصي را واقعا بايد ياد گرفت و به خاطر آنها داريم مدرک ميگيريم. اما بقيه که هيچ ربطي ندارند و در زندگي هم به هيچ دردي نميخورند را بايد هر طور شده نمرهشان را گرفت.»
طوري نامه نوشتم که استاد فقط اعتراض مرا قبول کرد
مهدي معتقد است براي نامهنگاري بايد روانشناسي هم بداني و استاد را خوب بشناسي تا بتواني يک نامه خوب بنويسي و از او نمره بگيري :«راستش واسه نوشتن اعتراض يک جورهايي بايد در زمينهي روانشناسي هم تخصص داشته باشي، نقطه ضعفهاي استاد، مشکلات دغدغهاي خودش و خانوادهاش، مواردي که روي آن حساس است يا خوشش ميآيد را بايد در نظر گرفت، البته پيش زمينه اين دانستنها اين است که حداقل چند جلسه سر کلاس استاد مورد نظر رفته باشيد. مثلا سر امتحان رياضي دو، از آنجايي که استاد زن بود و پسر خودش هم گفته بود که دانشجو هست، منطقي بود در متن اعتراض پاي پسرش را وسط کشيد، تا مرا جاي پسرش بگذارد: «چجوري ترم بعد بايد سه واحد اين درس رو دوباره برداره و 300 هزار تومن پول اخذ اين درس بده، در حالي که اين نمره 7.5 که بهش داديد باعث شده اين ترم مشروط بشه و حداقل يک ترم بيشتر توي غربت با اين هزينههاي سنگين تهران سر کنه. واقعا 2.5 نمره درس ارزشش رو داره يک جوون 20 ساله اينقدر به سختي بيفته و باعث بشه از درس و زندگي خسته بشه و انصراف بده؟» و همين باعث شد بين 10 12 نفري که افتاده بودند فقط من را پاس کرد.»
نامه اعتراضي که نمره 6 را 14.5 کرد
البته اوج کار من که به مرز پختگي و باتجربگي در اين کار بود به امتحان رياضي مهندسي بر ميگردد، ترم يکي مانده به آخر. که استادش از آن مشتيهاي روزگار بود ولي سختگير، با کسي هم رودربايستي نداشت، نمرهها که آمد 6 شده بودم! اصلا هيچ اميدي نبود واقعا 4 نمره ميخواستم و راهي نداشت، ولي خب با يک متن خوب و بازي با کلمات براي تحت تاثير قراردادن استاد معجزه شد. واقعا هر چيزي داشتم گذاشتم. نوشتم: «دو ترم مشروط شدم به خاطر افتادن در درس رياضي مهندسي، در حالي که فقط يک ترم ديگه دارم حالا با اين نمره نه تنها نميتونم ترم بعد اين درس رو بردارم و به اجبار يک ترم اضافهتر خواهد شد، بلکه باعث سومين مشروطي و اخراج من نيز خواهد شد. ولي شما ميتوانيد با دادن نمره 14 به من نه تنها باعث قبولي من بشويد بلکه باعث حذف نمرههاي قبل هم بشويد و آن دو مشروطي من نيز از بين ميرود. (البته اين قانون تا وروديهاي 91 بود و الان ديگر نيست.)همانطور که ديديد اين ترم همه کلاسها را مرتب براي گرفتن بالاي 14 آمدم و تمام تلاش و تمرکزم را هم گذاشتم. من واقعا براي رياضيات ساخته نشدم نميفهمم و کم آوردم. نگذاريد من اخراج شوم» فکر کنيد وقتي جواب اعتراضها آمد به من 14.5 داده بود و يک معجزه بود.»
در نوشتن نامه از کليشه پرهيز کنيد
مهدي ميگويد همين هنر باعث شده که از هر گوشه دانشگاه سراغش بيايند و از او بخواهند که برايشان يک نامه اعتراض درست درمان بنويسد. نامههاي اعتراضي که هميشه موفق هم بودهاست. «همين داستانها باعث شده بود که سراغم زياد بيايند تا برايشان اعتراض بنويسم و من هم با چند سوال درباره جو کلاس خود استاد براي اينکه پيش زمينه داشته باشم. متن اعتراض را مينوشتم. کار خداست که تا به حال هيچ کدام از اعتراضهايي که نوشتم نشده که نمره نياورند و همگي با موفقيت پاس شدند. حالا نصيحتم اين است که گوش استادها از مادربزرگم مريض بود. خودم مريض بودم. بايد تا نيمه شب کار کنم و .... اين حرفهاي تکراري پر است، در يک کلاس 40 نفره شايد 15 نفر از اين کليشههاي تکراري بنويسند. بايد چيز جديدي ابداع کرد. خلاقيت به کار برد. احساسات استاد رو با مواردي که خودش روي آنها حساس است تحريک کرد نه مواردي که همه ميگويند. يک چيز نو و جديد چون ديگر کليشههاي قديمي جواب نميدهد و بايد اعتراضها را براي نمره آوردن آپديت کرد.»
چي نامه نوشتم چي شد!
نامهنگاري براي گرفتن نمره از خاطرات همه دانشجويان است که شايد با وجود گذشتن چند سال از آن دوران هنوز به عنوان يک خاطره خندهدار از آن ياد ميکنند. در شبکه اجتماعي توييتر از کاربران خواستيم که خاطراتشان از نامهنگاريهاي دانشجويي و نتيجهاش را برايمان تعريف کنند که به جوابهاي جالبي ديديم:
«قرار بود به ديدار سايه برم زير برگه نوشتم سوالاتو بلد بودم ولي با سايه( هوشنگ ابتهاج- شاعر) قرار دارم فقط اومدم غيبت نخورم ترم ديگه ميشه باهات برداشت ولي سايه شايد ترم ديگه ايران نباشه ...هيچي ننوشتم بهم داد چهارده»
«فيزيک يک رو افتاده بودم ترم بعد يک و دو رو با هم برداشتم با همون استاد ترم قبل، امتحان فيزيکدو خورد به عقد آبجيم نتونستم بخونم نرفتم فرداش هم فيزيک يک داشتم، پايين برگه فيزيک يک براش نوشتم چرا دو رو نرفتم بدم، بهم نمرهي بيشتر داد. براي اولين بار نامه نوشتم.»
«تعداد و نوع سوالا جوري بود که به هيچوجه نميشد تو زماني که استاد تعيين کرده امتحان رو تموم کرد. دوتا از سوالهارو کامل نکرده بودم هنوز و نصفه نيمه بودند که وقت تموم شد. نوشتم که "اين دوتارو بلد بودم ولي زمان امتحان کم بود و مراقب الان بالاسرمه و نميتونم بيشتر بنويسم" 20 شدم»
«يکي از هم دانشگاهيها توصيه ميکرد حتي امتحانهايي که نمره خوب ميگيريد رو نامه فراموش نشه نوشتنش.»
«يه بار نوشتم اين قسمت رو بد درس داديد، وقتي هم ازتون پرسيدم با عصبانيت منو روندي، توقع نداشته باش جواب شو بلد باشم.» «من فقط يکبار اين کارو کردم اونم نه براي نمره گرفتن، براي اينکه حرفم رو بهش بزنم. چون سر کلاس خيلي تيکه مينداخت و گندهگويي و بيادبي ميکرد. طولاني نوشتم، اصل مطلب اين بود: گفتم شما يه مدعي تو خالي آزادي بيان هستيد که خودتون هم حرفهاي خودتون رو نقض ميکنيد. فکر کنم 18 شدم.»
«من خودم خاطره ندارم، ميخوام خاطره يکي از استادامو تعريف کنم. تو استراليا يه استاد داشتم ميگفت يه بار يه پسره تو برگه نوشته بود: جوليا من جواب سوال دوم رو بلد نيستم پس بذار يه جوک بنويسم که هم تو بخندي هم من. ميگفت جوکش باحال بود اما امتحانو افتاد!»
«من فقط يه بار نوشتم اونم تو دوران حاملگي، استاده خيلي سختگير بود کلي براش زير صفحه نوشتم استاد تو رو خدا حاملم حالم بد بود نتونستم بخونم منو ننداز ميترسم مشروط بشم ايقدر زار زدم ته برگم بهم 14 داده بود.»
«نوشتم درسته شما خانمي ولي مردونگي کنيد مريض بودم يه مقدار دست بالا نمره بديد که نيافتم... بهم نوزده و نيم داد. همين يکبارم بود که نوشتم»
«ترم اول به استادم گفتم پدرم فوت کرده و خرج خونه با منه، نمره قبولي بهم داد چند ترم بعد باهاش درس داشتم گفت حال پدرتون چطوره منم که يادم رفته بود گفتم خوبه سلام داره خدمتتون همون جلسه اول گفت شما برو حذف کن»
«يه بارم تعمدا کل برگه رو انقدر بد خط نوشتم و نهايتا گفتم ببخشيد بد خط شده چون سره جلسه امتحان حالم مساعد نبوده»
«سوال آخر رو بلد نبودم، يه عزيزي براي يکي ديگه با صداي بلند جواب رو گفت و من هم نوشتم، نه دل خط زدن داشتم و نه به تقلب رضايت داشتم، نهايتا براي استاد نوشتم جواب اين سوال با تقلب نوشته شد»
«من ترم اول دانشگاه هيچي بلد نبودم از امتحان پشت صفحه پايين نامه نوشتم برا استاد خواستم برگه رو تحويل بدم رفيقم گفت وايسا الان نرو خلاصه اينقدر بهم رسوند خودم رفتم زير اون نامه برا استاد نوشتم که آقا فرجي شد به ما شما را رحمت ندهيم سپاس گزارم»
اساتيد چه ميگويند؟ از آلبوم نامههاي دانشجويي تا برگه ام آرآي
اساتيد نيز خاطرات زيادي از نامهها و اعتراضات دانشجويي دارند که آنها را به عنوان خاطره براي بقيه تعريف ميکنند و حتي از اين نامهنگاريها عکسهاي يادگاري ميگيرند. البته تلاش براي گرفتن نمره هميشه فقط به نامه ختم نميشود.
آقاي ايراني استاد سخت گير رشته مکانيک در شهر کاشان درباره نامهنگاريهاي دانشجويان به ما گفت: «نامهنگاري که هميشه هست اما مواردي که هيچ وقت يادم نميرود اين است که يکبار يک دانشجو زير شماره دانشجويياش چندين خط پررنگ کشيده بود که من ببينم و بفهمم که چقدر درسش طول کشيده و نمره بدهم. يا مثلا اينکه يکي از دانشجوها عکس ام آر آي کمرش را ضميمه برگه امتحاني کرده بود تا به اين بهانه نمره بياورد. در يک نمونه بامزهتر هم يک دعوتنامه براي اقامت و سفر چندروزه به کيش از طرف يکي از مسئولين آنجا ضميمه برگه امتحاني شده بود که خيلي عجيب بود.
اگر لاي برگهات لبو ميپيچيدي 100 ميدادم
مرتضي برزگر نويسنده جوان و محبوب نيز در يکي از داستانهاي کوتاهش به نامههاي دانشجويي اشاره ميکند. برزگر در اين داستان کوتاه مينويسد:« به هيچکدام از سوالها جواب نداده بود. فقط زير سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مريض بوده، نه مامانم، همه صحيح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدي هم نيفتاده. ديشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعد از ظهر يه دورهمي گرفتيم با بچهها. بزن و برقص. شام هم بردمش نايب و يه کباب و جوجه ترکيبي زديم. بعد گفت: بريم دربند؟ پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولي ميارزيد. مخصوصن باقالي و لبوي داغ چرخيهاي سر ميدون. بعدش بهونه کرد بريم امامزاده صالح دعا کنيم به هم برسيم. رفتيم. ديگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم اين سر تهرون، ساعت شده بود يک شب. راست و حسيني حالش رو نداشتم درس بخونم. يعني لاي جزوتم باز کردما، اما همش ياد قيافش ميافتادم وقتي لبو رو ماليده بود رو پک و پوزش. خندهام ميگرفت و حواسم پرت ميشد. يهويي هم خوابم برد. بيهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادي، نده. فدا سرت. يه ترم ديگه آوارت ميشم نهايتش. فقط خواستم بدوني که بي اهميتي و اين چيزا نبوده. يه وقت ناراحت نشي.» چند سال بعد، تو يک دانشگاه ديگر از پشت زد روي شانهام، گفت: «اون بيستي که دادي خيلي چسبيد» گفتم: «اگه لاي برگهات يه تيکه لبو ميپيچيدي برام بهت صد ميدادم بچه.» خنديد و دست انداخت دور گردنم، گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت ميشه؟» عکسش را از روي گوشيش نشانم داد. خنديدم. گفت: «اين موهات رو کي سفيد کردي؟ اين شکلي نبودي که.» نشستم روي نيمکت فلزي و سرد حياط. نشست کنارم. دلم ميخواست براش بگويم که يک شبي هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمي نبود، نايب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود، خدا.... فقط سرد بود.»
منبع: mehrnews.com