آخرین اخبار

چرا سعيد مطلبي براي مسعود کيميايي آرزوي مرگ ميکند ؟ سينما

چرا سعيد مطلبي براي مسعود کيميايي آرزوي مرگ ميکند ؟

  بزرگنمايي:

چه خبر - لطفا بميريد آقاي کيميايي

اکران «قاتل اهلي» موجب شده سعيد مطلبي نويسنده قديمي که کلي کار ريز و درشت از «برزخيها» و «دادا» تا «بت» و «بي نشان» و سريال «ستايش» را در کارنامه دارد در يادداشتي با تيتر عجيب «لطفا بميريد آقاي کيميايي» براي «شرق» به تعريف و تمجيد از کيميايي بپردازد.
متن يادداشت مطلبي را بخوانيد:
لطفا بميريد آقاي کيميايي
قاتل اهلي کيميايي (بالاخره) به نمايش درآمد و در اين روزهاي (بدخبري) بهترين خبري بود که مي‌توانست نسيمي از شادي را هديه بياورد. سال گذشته وقتي يادداشتي درباره مسعود نوشتم، براي جراحي عازم بيمارستان بودم، پس به چند سطر و جمله‌ اکتفا کردم که نه حال جسمي خوبي داشتم و نه شرايط روحي مناسب- و ازقضا- امروز که دوباره درباره او مي‌نويسم، گرفتار تب شديد، سرفه زياد و ذات‌الريه هستم. بنابراين نه نوشته دفعه قبل کافي بود و نه امروزي وافي. اما از آنجا که معلوم نيست تکليف و عاقبتم با اين بيماري (بي‌‌پير) چه خواهد شد، سعي دارم آنچه را آغاز کردم، به پايان برم.
بهانه دفعه قبل کم‌لطفي عده‌اي از نويسندگان سينمايي بود که همه‌شان برايم عزيزند و نور چشم و محترم. اما بعد از ديدن فيلم کيميايي و لابد نپسنديدن، اعتقادشان اين بود- که استاد بايد- به (استاد)ي بماند و از اين کار کناره گيرد و فقط نگفتند «لطفا بميريد آقاي کيميايي».
مسئله مهم در اين داوري اين است که پهلوان را در ميدان (خودش) داوري نمي‌کنيم چراکه کيميايي اگر در هر زمان در ميدان (خودش) داوري شود، همواره همان پهلواني است که هميشه بوده است. کمتر کسي است از اهالي امروز که گودهاي کشتي ٦٠، ٧٠ سال پيش را ديده باشد يا اگر ديده باشد، به ياد بياورد. گودها آن روزها خاکي بود. کشتي در وقت دو دقيقه… سه دقيقه… ١٠ دقيقه برگزار نمي‌شد. پهلوانان درهم مي‌آويختند. فن مي‌زدند، فن مي‌خوردند، بدل مي‌زدند، بدل مي‌خوردند، خاک مي‌کردند، خاک مي‌شدند و در آخر کار، آن کس که ميان گود هنوز بر سر پا مانده بود، دستش بالا مي‌رفت. براي بسياري اين پهلواني، آغاز بود و نه پايان.
فصل بعد دوباره بازمي‌گشتند و آماده نبرد با پهلواناني جوان‌تر و تازه‌نفس‌تر و روز از نو، روزي از نو. ذره‌اي از شرف خاک گود را به هيچ کاخي نمي‌فروختند. پهلواني را با هيچ چيز (تاخت) نمي‌زدند. عنوان پهلواني را همچون يک نشان بر سينه نمي‌‌آويختند. آنچه مي‌خواستند اين بود که شرافتمندانه تا زنده‌اند و جان در تن دارند، (برخي) خاک گود باشند و کساني هم بودند که پهلواني، آغاز زندگي‌شان بود. يا خود صاحب زورخانه مي‌‌شدند يا هم‌پا و قلدر مي‌شدند يا اصلا خود خان مي‌شدند و خلاصه اينکه گود و کشتي و پهلواني راه ورودشان بود به دنيايي که از پيش در ذهنشان ساخته بودند. کيميايي را بايد اين‌گونه ديد. بعد از ٥٠ سال، هنوز با موي سفيد و پشت خم و هزار درد و مرض باز… هر سال… بر خاک گود مي‌ايستد. اگرچه خسته و رنجور و دل‌شکسته. اما براي بار دهم و بيستم و سي‌ام و پنجاهم آماده است که با پهلواناني جوان‌تر، پنجه در پنجه اندازد.
نه زورخانه‌اي را صاحب است، نه قلدري و کاسه‌ليسي کرده، نه خود خاني شده و هنوز و بعد از ٥٠ سال کار مستمر، دائم شبانه‌روز باز نيمي از بهاي آپارتمان ٧٠، ٨٠متري خود را به اين دوست و آن فاميل مديون و وام‌دار است. مسعود کيميايي را بايد اين‌گونه قضاوت کرد که هرگز پهلواني را جامه‌ نکرد تا با آن به ميهماني از ما بهتران رود. بلکه کناره‌اي از آن ساخت و بر سر راه ديگراني که از پي او آمدند، گسترد و شوق آمدن به اين گود را در دل و ذهن آنها به غليان درآورد. مسعود کيميايي را با «قاتل اهلي» قضاوت نکنيم. حتي با «گوزن‌ها» يا «سفر سنگ» يا «قيصر»… کاري که او در سينماي ايران کرد، بسيار فراتر از فيلم‌هاي اوست. بي‌ترديد به عنوان کسي که بيش از ٥٠ سال در همه زيروبم اين سينما بوده‌ام، از من خواهيد پذيرفت که مسعود کيميايي بر همه کارگردان‌هاي هم‌نسل و حتي نسل‌هاي بعد از خود تأثير داشت و اگر او نبود، چه بسيار بزرگاني که هرگز امکان ساختن فيلم نمي‌يافتند. هيچ کارگرداني حتي آن بزرگاني غربي که روزگاري اسطوره‌هاي ما بودند هم تا آخر عمر شاهکار نساختند و تعهد هم نداده بودند که تا آخر عمر شاهکار بسازند. اما آنهايي که در ياد ما مانده‌اند، نه کساني هستند که از اين راه ثروتمند شدند و نه آنهايي که از برکت شهرت خود به پست و مقامي رسيدند. بلکه به ياد ماندگان، کساني هستند که تا رمق داشتند، فيلم ساختند و فيلم ساختند و فيلم ساختند. گيرم يکي شاهکار، ديگري نيمه‌شاهکار و آن ديگري نامطلوب. اما آنها هميشه پهلوانان ما بوده و هستند. فورد، هاکز، هيچکاک و… چراکه تا نفس مي‌کشيدند، در اين گود ماندند و پرواي‌شان نبود که عده‌اي آنها را در اين مرحله از عمر و کارشان زيادي بدانند. فيلم قاتل اهلي را در خانه مسعود، همراه خود او بر پرده سينماي خانگي ديدم. اما حتي کوچکي پرده مانع از آن نشد که بزرگي‌هايي را در ساختار و ساختمان و تصوير نبينم که هنوز- و همين امروز هم- بسياري را ياراي چنين ساختي نيست. اميدم اين است که فيلم با کمترين جرح و تعديل- يا جرح و تعديل مناسب – روانه اکران شده باشد. اما هر طور هم که نمايش داده شود… باز براي بسياري از سينمادوستان نکات و تکه‌هايي براي يادگيري خواهد داشت.
***
زماني دور، يادداشتي براي شادروان حاتمي نوشته بودم با اين مطلع – که دست روي شکم دردمندش و رنجورانه از پله‌ها بالا آمد – اميدوارم که مسعود سال‌هاي سال زندگي کند و فيلم بسازد. اما روزي که براي ديدن فيلم «قاتل اهلي» به خانه‌اش رفتم، او بعد از من رسيد. دست روي معده دردناک و چهره‌اش درهم کشيده از درد، از کلاس مي‌آمد. حتي توان غذاخوردن هم نداشت. اما وقتي فيلم آغاز شد، يکباره آدمي ديگر ديدمش. با همان هيجان و شور و نشاط بيست‌وچند سالگي‌اش.
مسعود کيميايي را با غيرت کارکردنش قضاوت کنيم؛ با ايستادن ٥٠ساله‌اش در گود. در بي‌توقعي‌اش از اين سينما که هر دستي به توقعي (صواب يا ناصواب) به گوشه‌اي از آن چنگ زده است. قضاوتش کنيم که نه خان شد و نه از نمدي که هزاران نفر بر سر آن دعوا داشتند، کلاهي براي خود دوخت.
کيميايي را به عنوان مرد ٧٦ساله‌اي قضاوت کنيم که هنوز انگيزه حضورش، هنوز انگيزه حضور و رقابت بسياري از جوان‌هاي هنرمند ما در عرصه سينما و جشنواره است؛ به عنوان کسي که بعد از مرحوم خاچيکيان، کلمه کارگردان را براي سينمادوستان معني کرد.
***
در سال ٦١، روزي در دفتر مرحوم توبه‌خواه (تهيه‌کننده فيلم «تاراج» و «پنجمين سوار سرنوشت» و…) و در جمعي‌ که چند کارگردان و بازيگر حضور داشتند، صحبت از مسعود کيميايي شد. حدود چهار سالي مي‌شد که مسعود را نديده بودم و بعد از آن هم شايد ١٠، ١٢ سال، باز او را نديدم. آن زمان انگار کدورتي بين ما بود که امروز حتي دليل آن کدورت هم يادم نيست. در بحثي که درباره او درگرفته بود، من گفتم اگر قرار باشد روزي تمبري به عنوان سينماي ايران چاپ شود، شايد بهترين تصوير براي اين تمبر، تصوير مسعود کيميايي است. هر کسي انتقادي بر اين حرف من (سال ٦١) داشته باشد، مي‌پذيرم. اما مسئله کدورت و دوري چهار سال قبل و ١٠، ١٢ سال بعد را گفتم تا روشن کنم که اين عقيده خالص و بدون هيچ حب و بغضي بوده است. امروز ممکن است بر آن عقيده نباشم، اما او را هنوز يکي از پنج نفري مي‌دانم که تصويرش مي‌تواند نشانه‌اي از تحول سينماي ايران باشد.
***
درخت‌ها ايستاده مي‌ميرند. تمثيل بسيار زيبايي است که هميشه آن را دوست داشته‌ام. اما شايد بتوانم درباره مسعود بگويم که او ايستاده در کنار دوربين فيلم‌برداري مي‌ميرد و از همان‌جا بايد جمع‌وجورش کرد و فرستادش بهشت‌زهرا. عمرش طولاني باشد اما با آدمي که اين‌چنين عاشق سينماست، کمي مهربان‌تر باشيم عزيزان عاشق سينما.


منبع: روزنامه شرق/cinemajournal.ir



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

بيوگرافي ليام نيسون و مصيبت هايي که پشت سر گذاشته از کودکي تا امروز + عکس

مقايسه دستمزد بازيگران سريال بازي تاج و تخت با بازيگران پردرآمد ديگر

بهترين فيلم هاي سينماي جهان با موضوع جنگ جهاني دوم + عکس

ستاره هاي محبوبتان را قبلا با اين تيپ و ظاهر نديده بوديد!!

حقايق جالب ناشنيده در مورد فيلم هاي تام کروز + عکس

سکانس هاي حذف شده سريال «بازي تاج و تخت» که داستان فيلم را تغيير مي دهند (قسمت2)

براي موفق شدن در زندگي اين 10 فيلم را ببينيد + عکس

محبوب ترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما + عکس و ديالوگ هاي برتر

گفتگوي خواندني دو خواهري که با Game of Thrones بزرگ شدند! + عکس

10 فيلم سينمايي ايران براي مخاطبين سخت پسند سينما + عکس

سکانس هاي حذف شده سريال «بازي تاج و تخت» که داستان فيلم را تغيير مي دهند (قسمت1)

بازيگراني که به خاطر دلايل عجيب و غريب بازيگر شدند! + عکس

تاثيرگذارترين شاهکارهاي تاريخ سينما + عکس

12 پوستر ترسناک و خشن سينماي هاليوود که نمايششان ممنوع شد!!

حقايقي که نظرتان را درباره بازيگران «بازي تاج و تخت» تغيير مي دهد + عکس

ستاره هاي معروفي که در پياده روي مشاهير هاليوود صاحب ستاره نشدند!

نکات عجيب و جالب رابطه اورلاندو بلوم و کيتي پري! + عکس

برترين فيلم هاي تاريخ سينما، تلفيق کمدي و تراژيک + عکس ( قسمت 2)

بازيگري که پس از 50 سالگي مشهور شد! + عکس

سلبريتي هايي که پس از مرگ مبلغ قابل توجهي بدهي به يادگار گذاشتند! + عکس

رحمان 1400 فيلمي با شوخي هاي مستهجن و مبتذل؟!! + عکس

جمشيد مشايخي به روايت جمشيد مشايخي + عکس کودکي

پول سازترين بازيگران سينماي ايران در سال 97/ از رضا عطاران تا سارا بهرامي

جنجال برانگيزترين فيلم‌هاي تاريخ سينما!! (+عکس)

شغل دوم معروف ترين سلبريتي هاي ايراني + عکس

فيلم هايي که تاريخ را با واقعيت و بدون تحريف نشان دادند + عکس

سکانس هاي برتر سينمايي در سال 97 + عکس

مادران متفاوت دهه نود در سينماي ايران + عکس

ستاره هايي که در زمينه عشق خوش شانس نبودند! + عکس

مردان جذاب سينماي ايران در سال 97 + عکس

برترين فيلم هاي تاريخ سينما، تلفيق کمدي و تراژيک + عکس ( قسمت 1)

نگاهي به زندگي هنري سوسن تسليمي، زن تکرار نشدني سينماي ايران + عکس

گزارش تصويري: فيلم برنده اسکار 2018 کتاب سبز (Green Book)

کارگردان هاي مشهوري که هرگز اسکار بهترين کارگرداني نگرفتند + عکس

بيوگرافي پل نيومن، ستاره خوش چهره اي که با موي سفيد هم دوست داشتني است + عکس

آيا مي توانيد اين بازيگران زن را در اولين نقش هايشان تشخيص دهيد؟!

معروف ترين زبان هاي ساختگي در فيلم ها و سريال هاي مطرح

با اين عکس ها معجزه جلوه هاي ويژه در هاليوود را متوجه مي شويد!

فيلم هايي که بر مبناي زندگي شخصيت هاي واقعي ساخته شدند + عکس

ستاره هاي هاليوود که هيچ وقت ازدواج نکردند + عکس

10نکته در مورد فيلم ليدي گاگا A Star Is Born + عکس

10 فيلم برتري که بايد سه بعدي تماشا کنيد! (+عکس)

3 فيلم عاشقانه سال 97 که در يادها مي ماند + عکس

3 فيلم ديدني ايراني با حال و هواي نوروز

آيا در مستند جديد مايکل جکسون Michael Jackson حقايق بيان شده؟! + عکس

خبرسازان سينما در سال 97 چه کساني بودند؟

اکران فيلم هاي سينمايي در نوروز 98 + تصاوير

زيباترين و مشهورترين زنان سياهپوست دنيا + عکس

چرا برخي زوج هاي هاليوودي جدا از هم زندگي مي کنند؟! + عکس

بازيگران پرطرفدار «گرگ و ميش» قبل از معروف شدن!! (+عکس)