بزرگنمايي:
چه خبر - احمدي نژادي ها به خانه برگشتند
محمدحسن نجمي در روزنامه شرق نوشت: کتوشلوار تيره، پيراهن روشن، جوراب روشن و پيژامهاي زير شلوارش پوشيده و جورابش را روي آن کشيده بود، به علاوه تسبيحي نارنجي که ايندست و آندست ميکرد؛ گاهي هم گوشي ساده موبايلش را بيرون ميآورد و دستش را جلوي دهانش ميگرفت و صحبت ميکرد؛ اينها مشخصههاي حميد بقايي در روز چهارم و البته روز پاياني بستنشيني بود.
علياکبر جوانفکر هم سمت راست او بود؛ کتوشلوار مشکي با پيراهني همرنگ کتوشلوارش. بستنشيني به شيوه احمدينژاديها از چهارشنبه هفته پيش آغاز شد و روز شنبه پس از درگيريهاي رخداده بين برخي افراد و تيم همراه بستنشينان، آنها را بر آن داشت تا موقتا به بستنشيني پايان دهند. بستنشيني مدرن، يا بستنشيني ساعتي با حضور حميد بقايي، علياکبر جوانفکر و حبيب جزءخراساني در حرم شاهعبدالعظيم حسني؛ چند ساعتي در حرم مينشينند؛ احمدينژاد و مشايي هم اگر برسند، يک سر به آنها ميزنند و ميروند؛ خود بستنشينها هم ساعتي بعد ميروند.
حدود هفت، هشت ساعتي در حرم هستند و ميروند به خانههايشان تا براي فردايش آماده شوند؛ هرچند بستهشدن حرم در ساعات پاياني شب، بهانهاي براي ترک حرم عنوان شد؛ اما از نماز صبح که حرم باز ميشود نيز خبري از آنها نيست؛ مثل روز شنبه که اعلام کردند بعد از نماز ظهر و عصر راهي محل بستنشيني خواهند شد.آنها روز شنبه بعد از نماز ظهر آمدند و در رواق روبهروي ضريح حضرت عبدالعظيم نشستند؛ دوستان و ياران و تعدادي از هوادارانشان نيز اطراف آنها نشستند. پس از غروب آفتاب بود که احمدينژاد هم همراه مشايي مانند روز اول، سري به رفقاي بستنشينشان زدند.
اوج جمعيتي که اطراف آنها ديده ميشد، همان زمان حضور احمدينژاد بود که البته همزماني غروب شنبه با شب شهادت امام رضا(ع) در جمعيت آن زمان بيتأثير نبود. زمان حضور احمدينژاد هم شعارهايي داده ميشد. جمعيت نسبت به زمان حضور احمدينژاد کم شده بود؛ برنامههاي بستنشينان هم شروع شده بود؛ در حرم صداي مداحيهايي براي شهادت امام رضا(ع) شنيده ميشد؛ سخنرانان يک به يک در ميان صداي بلندگوها صحبت ميکردند؛ تعدادي روبهروي بستنشينها نشسته بودند؛ تعدادي هم ايستاده مشغول نگاهکردن بودند؛ موبايلها هم در دستان حاضران بود و صحنهها را ثبت ميکردند. يکي، دو جوان نيز بودند که جريدهاي را در قطع A٣ بين حضار پخش ميکردند؛ «بستنشيني براي عدالت» نام اين ويژهنامه بود.
کلا سه متن در پشت و روي آن بود؛ دو متن در صفحه رويي و يک متن در پشت آن. نيمصفحه بالايي صفحه اول، تعدادي از عکسهاي بستنشيني بود و آدرس کانال تلگرامي و حساب اينستاگراميشان کنار عکسها ديده ميشد. نيمصفحه پاييني هم متني با اين تيتر بود: «بهجاي سرمقاله»؛ در اين متن از قوهقضائيه انتقاد شده و دادگاه «بقايي»، «فرمايشي» خوانده شده بود. متن ديگر نيمصفحه اول متن اعلام حمايت از بستنشيني براي عدالت از سوي کساني بود که اين جريده آنها را بيش از هزار نفر از نخبگان و فعالان دانشگاهي خوانده بود؛ متن صفحه پشتي هم متن سخنان روز اول احمدينژاد در جمع بستنشينان. به فاصله چند متر از معرکه، زائران به نماز و زيارتشان ادامه ميدادند.
بودند افرادي که ميآمدند ببينند چه خبر است و وقتي متوجه داستان ميشدند، با پوزخندي محل را ترک ميکردند و به زيارت خود ادامه ميدادند. برخي ديگر هم دقايقي ميايستادند، چيزي به ديگر افراد حاضر ميگفتند و ميرفتند. يکي ميگفت: «حالا که ديگر در قدرت نيستند اين حرفها را ميزنند»؛ ديگري ميگفت: «الان از اسب پياده شدهاند، باز هم اگر سوار اسب شوند چيز ديگري خواهند گفت». اما بودند افرادي که از بستنشينان هواداري ميکردند؛ يکي از آنها ميگفت: «اگر ظلمي به کسي بشود و راهي نداشته باشد، چه کار بايد بکند؟». يکي جوابش را داد که «اين راهش نيست؛ بروند به کساني که منتقدشان هستند حرفشان را بزنند؛ اينها که همديگر را ميبينند»؛ به او گفتند که «شما راه ديگري پيشنهاد بده؛ از کجا ميداني که نگفتهاند و جوابي نگرفتهاند. وقتي ظلمي بشود بايد اعتراض کرد». اينها حرفهاي هواداران محمود احمدينژاد بود؛ هواداران کسي که حامي درجه يک سعيد مرتضوي بود. در همان گعده، مردي ميانسال به جمع آمد؛ کاپشن ورزشي به تن داشت و کلاه پشمي هم بر سر؛ ريش صورتش هم جوگندمي بود.
با دقت به حرفهاي مدافعان احمدينژاد گوش ميداد؛ به ميان حرف آنها آمد: «اينها هشت سال همهچيز را خراب کردند؛ از ريشه زدند؛ دين و ايمان مردم را از بين بردند.... خاتمي بد عمل کرد و دولت فعلي بد کار ميکند؛ ولي اينها بدتر از همه کار کردند...». يک نفر به جمع اضافه شد و با ذوق، شعار درباره دو نفر از سران قوه را تکرار کرد و گفت اين بهترين شعار بود. وسط همين گفتوشنودها بود که يکي از سخنرانان جمع بستنشينان حرفي زد و جمعيت ٢٠، ٣٠ نفره «هيهات منا الذله» سر دادند. سه سوژه اصلي بستنشيني همچنان نشسته بودند؛ بهمن شريفزاده - روحاني نزديک به آنها نيز- کنارشان بود. بالاي سر آنها يک تورفتگي بود که در آن پنجرهاي قرار داشت؛ جلوي پنجره يک بسته سوهان و يک بسته نانبرنجي يا کاک ديده ميشد؛ البته خالي و پر بودن آنها معلوم نبود. از جوانفکر پرسيده شد تا کي اينجا هستيد؛ پاسخ داد: «حالا ببينيم چه ميشود، هستيم فعلا». درباره روزهاي آينده هم گفت: «تا خدا چه بخواهد».مخالفان و موافقان بستنشينان هم در چهار، پنج گعده به بحثهايشان ادامه ميدادند؛ يک نفر گفت «انقلاب کرديم که آزاد باشيم»؛ يکي از منتقدان به ١١ روز خانهنشيني احمدينژاد اشاره کرد؛ مسئلهاي که هنوز هم هواداران او حاضر به پذيرش آن نيستند. يکي از هواداران سرسخت احمدينژاد ميگفت او سفر بوده، فرد ديگري با همان عقيده ميگفت احمدينژاد در آن روزها از خانه مشغول کار بوده و سخناني از احمدينژاد نقل کرد که کارتابلش در آن روزها را بروند ببينند؛ روزي نبوده که کارتابل خالي باشد و کاري در آن نشده باشد. بحثها داغ شده بود؛ ولي با جمعيتي کمتر.
بقايي باز هم دستش را برد جلوي دهانش و با تلفن صحبت کرد؛ معلوم نبود آن سوي خط چه کسي است؛ صحبتهايش که تمام شد رو به جوانفکر شروع به صحبت کرد؛ انگار که داشت درباره مکالمهاش صحبت ميکرد؛ دست چپش جلوي دهانش بود؛ طوري که کسي نتواند حتي لبخواني کند؛ اما جوانفکر اين مراقبت را نميکرد؛ اينگونه متبادر ميشد که بقايي به مسائل امنيتي آشناتر است. عقربههاي ساعت از ١٩:٣٠ گذشته بود؛ انگار بستنشيني براي شنبه کفايت کرده بود؛ بلند شدند و حرم را ترک کردند. برخي از اين نوع بستنشيني متعجب بودند: «چه بستنشيني است که بعد از نماز ظهر ميآيند و سر شب ميروند؟!». بستنشينان از حرم که خارج شدند، درگيريهايي صورت گرفت؛ کانال «دولت بهار» نزديک به احمدينژاد، افرادي را که با تيم همراه بستنشينان درگير شدند، «لباسشخصي» خواند و مدعي سازماندهي آنها شد. اين درگيريها با اعتراض شديد بقايي همراه بود؛ اما اين درگيريها بهانهاي شد براي پاياندادن به بستنشيني؛ البته به گفته خودشان بهصورت موقت؛ اين تصميم را سه بستنشين در بيانيهاي اعلام کردند: «تصميم بر آن گرفتيم تا فراهمشدن شرايط مقتضي، بستنشيني در اين مکان شريف را بهطور موقت متوقف کنيم».
پس از آنها محمود احمدينژاد هم در بيانيهاي از بستنشينان حمايت کرد. پس از خروج بستنشينان از حرم حضرت عبدالعظيم(ع) يکي، دو گعده همچنان ادامه داشت؛ دو نفر که همچنان در حال پخشکردن نشريهشان بودند، با تذکر خادمان حرم به کار خود پايان دادند. روز چهارم و پاياني بستنشيني چندساعته هم اينگونه پايان يافت؛ آنها رفتند تا استراحتي کنند و براي بستنشيني روزهاي بعد آماده شوند؛ بستنشينيهايي به شيوه مدرن که فقط چند ساعت ميآيند؛ برنامههايشان را برگزار ميکنند؛ عکس و فيلمها را ميگيرند و ميروند تا فردايش؛ البته ديگر يکشنبه خبري از بستنشيني ساعتي نبود.
منبع: روزنامه شرق