آخرین اخبار

(18+) سه روايت تکان‌دهنده از دخترانگي اجتماعي

(18+) سه روايت تکان‌دهنده از دخترانگي

  بزرگنمايي:

چه خبر -
من يک مشکلي دارم که نمي‌توانم با کسي ازدواج کنم

وقت آن است که ما زن‌ها ديگر رو دربايستي را کنار بگذاريم و کمي از خودمان بنويسيم؛ از رازهاي زنانه‌مان که معمولا جرات نمي‌کنيم راحت درباره آنها حرف بزنيم. پنهان مي‌کنيم و پنهان مي‌کنيم. خيلي وقت‌ها در تنهايي فقط با خودمان درباره آن حرف مي‌زنيم. حتي گاهي خودمان را سرزنش مي‌کنيم، بدون اينکه از کسي بپرسيم. نه در مدرسه آموزش زنانگي ديده‌ايم، نه در درس دو واحدي تنظيم خانواده در دانشگاه، نه حتي در خانواده.
در ادامه، سه روايت مي‌خوانيد از سه زن که محصول يک جامعه آموزش‌نديده و ناآگاهند. سه زن که سال‌هاست رنج مي‌کشند و بغض خود را فرو خورده‌اند و هيچ‌کس دردشان را لمس نکرده است.
فرشته، 52 ساله، اهل تهران:
نوجوان که بودم عادت‌هاي ماهانه بسيار طولاني و سختي داشتم. خيلي اذيت مي‌شدم. براي همين يک روز با مادرم رفتيم دکتر. تشخيص دکتر آن زمان اين بود که من بايد کورتاژ (يک عمل جراحي به معناي تراشيدن جداره داخلي رحم به وسيله ابزاري به نام کورت رحمي) کنم. خب در آن سال‌ها ناآگاهي زياد بود. من نمي‌دانستم قرار است در کورتاژ چه اتفاقي بيفتد. حتي مادرم هم نمي‌دانست. خلاصه سرتان را درد نياورم؛ من کورتاژ کردم تا مشکل عادت ماهانه‌ام حل شود. بعد از اين عمل، من تغييراتي در بدنم احساس مي‌کردم که برايم عجيب بود اما با کسي درباره آن صحبت نمي‌کردم. يادم هست يک‌ بار درباره اين تغييرات از مادرم سوال پرسيدم که او در جواب فقط به من گفت: «چيزي نيست!» چند سال بعد، ازدواج کردم. شوهرم آدم روشني بود و قبل از ازدواج مرا مجبور نکرد که گواهي سلامت بگيرم. رفتيم سر خانه و زندگي‌مان. من براي نزديکي با او کمي ترس داشتم. براي همين به پزشک زنان مراجعه کردم. وقتي موضوع ترسم را به دکتر گفتم، او در جواب گفت: «بايد معاينه‌ات کنم.» من هم جواب دادم: «من هنوز دوشيزه هستم و نيازي به معاينه نيست.» اما پزشک نپذيرفت و شروع کرد به معاينه. يک دفعه گفت: «خانوم! کي گفته شما دوشيزه‌اي؟ بکارت شما به طور کامل از بين رفته!»
عرق سرد نشست روي تنم. حالم بد شد. نفسم بالا نمي‌آمد. يک دفعه دنيا جلوي چشمم سياه شد. شوهرم هم پشت در اتاق دکتر نشسته بود و من واقعا نمي‌فهميدم چه اتفاقي برايم افتاده: «چطور ممکنه خانوم دکتر؟ من تا حالا با هيچ مردي نزديکي نداشتم.» يک دفعه ياد کورتاژي افتادم که در دوره نوجواني انجام داده بودم. موضوع را به دکتر گفتم. او هم متعجب جواب داد: «خب؛ معلومه خانوم. با کورتاژ که بکارتي براي زن باقي نمي‌مونه. مگه دکترتون به شما اينو نگفته بود؟»
من يخ کرده بودم. ترسيده بودم. لباسم را پوشيدم و از اتاق آمدم بيرون. شوهرم منتظر نشسته بود. گفت: «چي شد؟» گفتم: «مي‌گه من باکره نيستم.» شوهرم چند دقيقه نگاهم کرد و هيچ نگفت. چند ساعت سکوت سختي بين ما گذشت. يک دفعه صدايم کرد: «فرشته! اين موضوع يه راز بزرگ بين من و توئه؛ براي هميشه. حتي يه نفرم نبايد از اتفاقي که واسه تو افتاده باخبر بشه.» گفتم چشم و بعد رفتم براي خودم گريه کردم. گذشت و گذشت. هر وقت پيش شوهرم مي‌نشستم از او خجالت مي کشيدم. خدا شاهد است که هيچ وقت به روي من نياورد اما من شرمم مي‌شد. يعني باور کرده بود؟ نمي‌دانم.
همه سال‌هاي زندگي من با اين غم گذشت. آخر چرا بايد اين اتفاق براي من مي‌افتاد؟ 50 ساله که شدم، يک درد جديد آمد سراغم. بايد رحمم را از بدنم خارج مي‌کردم. دوباره رفتم پيش دکتر زنان. مي‌خواست معاينه‌ام کند. بغضم گرفت. گفتم دکتر! شما را به خدا نه. با تعجب نگاهم کرد و گفت: «خانوم! من يه پزشک جراحم. تا شما رو معاينه نکنم،‌ نمي‌تونم ببرمتون اتاق عمل.» بغضم ترکيد و شروع کردم به گريه کردن و از اول همه چيز را برايش تعريف کردم. پا به پاي من گريه کرد. گفت: «از پزشکي که کورتاژت کرده تعجب مي‌کنم. اون بايد از تو و خونواده‌ت براي اين کار اجازه مي‌گرفت و پزشکي قانوني هم بايد از بين رفتن بکارت با عمل جراحي رو تاييد مي‌کرد. چرا مادرت پيگيري نکرد؟ چرا اين همه سال زندگيتو تباه کردي؟ چرا پزشکي قانوني نرفتي؟»
من اما هنوز درد دارم. هنوز ناراحتم. هنوز که هنوز است وقتي مي‌روم عروسي، شب که مي‌آيم خانه تا صبح براي آن عروس گريه مي‌کنم. با خودم مي‌گويم يعني چه مي‌شود؟ مي‌داني چند سال است دارم رنج مي‌کشم؟ اصلا مي‌داني چقدر سخت است؟ هيچ‌کس حرف مرا نمي‌فهمد. 20 سال بيشتر است که دارم زجر مي‌کشم.
مريم، 37 ساله، اهل شيراز:
عادت ماهانه براي من يک ترس بزرگ است. هميشه با وحشت انتظارش را مي‌کشم. عادت‌هاي ماهانه من خيلي عجيبند. دردش آنقدر وحشتناک است که از حال مي‌روم و برايم اورژانس خبر مي‌کنند. بايد شانس بياورم که همزمان با آغاز عادت ماهانه در خانه باشم. وقت‌هايي که در محل کارم اين درد سراغم مي‌آيد، پيش همه بي‌آبرو مي‌شوم. مي‌فهمم همکاران زيرزيرکي درباره من حرف مي‌زنند و مي‌خندند. من رنگ‌پريده و بي‌حال مي‌شوم و دوستانم آب‌قند برايم درست مي‌کنند. اورژانس مي‌آيد به محل کارم. خيلي بد است. علاوه بر اينکه درد جسمي دارم، از نظر روحي هم آسيب مي‌بينم. چون عالم و آدم مي‌فهمند. هر بار که درباره اين موضوع با مادرم حرف مي‌زنم،‌ مي‌گويد: «تا ازدواج نکني،‌ همين است.» دو سال پيش به مادرم گفتم، مي‌گويند يک عمل جراحي هست که اگر آدم انجام بدهد، درد دوران ماهانه‌اش کم مي‌شود. مادرم لبش را گزيد و گفت: «محال است.» من هنوز ازدواج نکردم و هنوز درد مي‌کشم. نمي‌دانم تا کي بايد اوضاعم اين طوري باشد.
پري، 68 ساله، اهل تهران:
بچه بودم. شايد مثلا 10 سال يا 11 سال. با پدر و مادرم رفتيم باغ پدربزرگ براي تفريح. آتش روشن کرديم و داشتيم با بچه‌ها دور آتش بازي مي‌کرديم. نمي‌دانم چه شد؛ يعني اصلا يادم نيست. افتادم روي آتش و سوختم. بخش زيادي از اندام جنسي من سوخت. مادرم فکر مي‌کرد خيلي بد است که براي اين موضوع به پزشک مراجعه کنيم. خب، خيلي سال پيش بود. مردم اندازه اين روزها آگاه نبودند. من هيچ‌وقت درباره اين موضوع با کسي صحبت نکردم. مادرم گفته بود حرف‌زدن درباره اين ماجرا اصلا خوب نيست. اما خودم فهميده بودم که اين اتفاق، آينده من را تهديد مي‌کنند. 18 ساله که شدم پسر همسايه يک دل نه صد دل عاشقم شد. يک روز با او صحبت کردم و گفتم ما نمي‌توانيم با هم ازدواج کنيم چون من يک مشکل بزرگ دارم. راستش فضاي آن زمان اجازه نمي‌داد که مشکلم را بيان کنم. گفت که هر مشکلي باشد مي‌پذيرد. گفتم مشکل من چيزي است که تو اگر آن را بفهمي از اينکه به من ابراز علاقه کرده‌اي، پشيمان مي‌شوي. گفت محال است. از من اصرار و از او انکار. ما ازدواج کرديم. جشن عروسي که تمام شد، رفتيم خانه خودمان. همان شب که مشکلم را متوجه شد، سرم داد کشيد. من هم شروع کردم به گريه‌کردن. هفت سال کج‌دار و مريز با هم زندگي کرديم. او فقط داد مي‌زد و من فقط گريه مي‌کردم. انگار نه انگار که يک روز عاشقم بود. يک روز صبرم تمام شد. از خانه زدم بيرون و زندگي با او را تمام کردم.
30 سال است که تنهاي تنها هستم. در اين سال‌ها هر مردي که آمد سراغم و ابراز علاقه کرد، فقط گفتم: «من يک مشکلي دارم که نمي‌توانم با کسي ازدواج کنم.»
***
اينها فقط قصه زندگي سه زن است که سال‌هاي سال است رنجي عميق را بر دوش مي‌کشند؛ رنجي که ناشي از ناآگاهي است. به نظر شما اگر پزشک فاطمه به او درباره کورتاژ توضيح داده بود، او نمي‌توانست تصميم درست‌تري درباره بدن خودش بگيرد؟ اگر مريم در يک جامعه آگاه زندگي مي‌کرد و به جاي اينکه دردهايش را براي مادر ناآگاهش شرح دهد به پزشک متخصص مراجعه مي‌کرد، هنوز هم اينقدر درد مي‌کشيد؟ اگر مادر پري يک زن آگاه بود و پس از حادثه آتش‌سوزي او را نزد پزشک مي‌برد، آيا او باز هم يک زن تنهاي غمگين بود؟
شما چقدر نسبت به بدن خودتان آگاه هستيد؟ هر چند وقت يک‌بار به پزشک زنان مراجعه مي‌کنيد؟ درباره مسائل زنانه‌تان با چه کسي مشورت مي‌کنيد؟ اصلا تا به حال کسي درباره زنانگي به شما آموزش داده است؟
شايد با خواندن اين روايت‌ها با خودتان بگوييد که اين حرف‌ها ديگر قديمي است و در سال 96 همه زنان و دختران ايراني آگاه هستند و به‌واسطه رسانه‌ها ديگر همه زنان آگاهي‌هاي لازم را نسبت به بدن خودشان به دست آورده‌اند. درست است که جامعه نسبت به سال‌هاي گذشته آگاه‌تر شده است اما هنوز هم دختراني در شهرهاي بزرگ هستند که تا به حال گذرشان به مطب پزشک زنان نيفتاده است. هنوز هم دختراني هستند که وقتي زندگي مشترکشان را آغاز مي‌کنند، اطلاعات چنداني درباره خودشان و روابط زناشويي ندارند.
سارا 26 ساله و مجرد مي‌گويد: «من تا همين چند وقت پيش نمي‌دانستم که دختران مجرد هم بايد هر از چندگاهي به پزشک زنان مراجعه کنند اما يک مطلب در اينترنت خواندم که درباره اهميت اين موضوع بود. وقتي رفتم دکتر و از او خواستم من را معاينه کند، با لحن بدي گفت: برو بخواب رو تخت. چند دقيقه معاينه کرد و با تمسخر گفت: نترس، هنوز سالمي! لحن آن پزشک که خودش هم خانم بود، خيلي مرا خجالت‌زده کرد. ديگر پايم را مطب دکتر زنان نگذاشتم.»
سميه 31 ساله که به تازگي ازدواج کرده است نيز مي‌گويد: «وقتي مي‌خواستم عقد کنم به کلاس‌هاي آموزشي رفتم که آن موقع مي‌گفتند حضور در اين کلاس الزامي است. من فکر کردم اين کلاس‌ها خيلي مي‌تواند به من به عنوان يک زن کمک کند اما وقتي رفتم، يک فيلم خيلي قديمي برايمان پخش کردند که شايد مربوط به 30 سال پيش بود. يک نفر هم آمد درباره راه‌هاي جلوگيري از بارداري برايمان توضيح داد. همين.»
دکتر فاطمه نعمت‌اللهي، پزشک زنان و زايمان است که در وبسايت خود توضيحات مبسوطي درباره اهميت مراجعه زنان به پزشک ارائه داده است. اين پزشک مي‌گويد: «اين يک موضوع بسيار مهم براي زنان است که چه هنگامي بايد به متخصص زنان مراجعه کنند. گاهي اوقات سرتان بيش از حد شلوغ است. گاهي اوقات خيلي خجالت مي‌کشيد اما براي همه زنان، يک زماني به وقت ملاقات با پزشک نياز است. اگر شما مرتب به پزشک زنان مراجعه کنيد، بيماري‌هايتان زودتر تشخيص داده مي‌شود و زودتر هم بهبود پيدا مي‌کنيد.»
او معتقد است: «بسياري از خانم‌ها به دليل ترس يا خجالت، معاينات دوره‌اي مخصوص زنان را به تعويق مي‌اندازند. کم نيستند خانم‌هايي که به سن 30 سالگي مي‌رسند و هنوز يک‌ بار هم به مطب متخصص زنان مراجعه نکرده‌اند! اين ترس و نگراني بي‌مورد احتمال ايجاد عوارض و خطر پيشرفت انواع بيماري‌هاي زنانه را بالا مي‌برد.»
نعمت‌اللهي ادامه مي‌دهد: «ممکن است فرد، مبتلا به ويروس زگيل تناسلي شده باشد و در عين حال علامتي از خود نشان ندهد در حالي که شايد اين ويروس باعث ايجاد تغييراتي در دهانه رحم او شده باشد و بعد از چند سال تازه متوجه شود به سرطان پيشرفته دهانه رحم مبتلا شده است. نکته مهم اين است که اگر زودتر به مطب متخصص زنان مراجعه کرده بود، خيلي راحت مي‌توانست در مراحل اوليه سرطان، آن را ريشه‌کن کند. پس اجازه ندهيد ترس و وحشت از معاينات، سلامتتان را به خطر بيندازد. همين امروز از يک متخصص زنان وقت بگيريد.»
اين پزشک تاکيد مي‌کند: «خانم‌ها از زمان بلوغ مي‌توانند مراجعه به متخصص پزشک زنان را آغاز کنند چرا که امروزه بيماري‌هاي زنانه از جمله تخمدان پلي‌کيستيک، کيست‌هاي درموئيد، کيست‌هاي ساده تخمدان و بي‌نظمي قاعدگي در ميان نوجوانان شيوع بالايي پيدا کرده‌ است. بعد از ازدواج نيز مراجعات پزشکي به متخصص زنان ديگر حالت اختياري ندارد و بايد به صورت سالانه انجام شود؛ حتي اگر هيچ مشکلي نداشته باشند.»
درست است که ناآگاهي جنسي همان‌طور که در ميان زنان وجود دارد در ميان مردان هم ديده مي‌شود اما از آنجا که زنان از نظر روحي و جسمي حساس‌تر هستند و معمولا بيشتر به دليل شرم و حيا از بحث در اين زمينه خودداري مي‌کنند، در اين گزارش مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته‌اند.


منبع: isna.ir



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

بارش‌ها تا سه روز آينده ادامه دارد

استان‌هايي که دماي آن‌ها به زير صفر مي‌رسد

سامانه بارشي فردا سراسر ايران را فرا مي‌گيرد

بازداشت زني که در مترو کشف حجاب کرد

کشف قرص‌هاي غيرمجاز جنسي

تعطيلي مدارس کشور در روز شنبه تکذيب شد

فرمانده ناجا: طرح «گشت ارشاد» ادامه مي‌يابد

اينستاگرام تعداد لايک‌ها را مخفي مي‌کند

برخورد بدون اغماض با رانندگان متخلف در نوروز

توزيع روزانه 126 تن گوشت قرمز در تهران

گوشت يخي در فست فود برج ميلاد!

شر چيني‌ها از سر خليج فارس کم شد

کلانتري: تحريم‌ها بيشتر از 10 ماه دوام ندارد

تکذيب وجود مخدر جديدي به نام توت‌فرنگي

شيطنت خبرنگاران در زمينه دريافت طرح ترافيک

هوا سردتر مي‌شود

وقوع سيل، برف و کولاک در 17 استان

اجاره ساعتي اتاق به معتادان در شوش و مولوي

فياض: ايراني‌ها براي فحشا به «پاتايا» مي‌روند

خواستگاري در ملأ عام جرم است؟

سازمان تبليغات: کم‌حجابي و بدحجابي جرم نيست

لزوم نامگذاري معابر با نام زنان

راه‌اندازي گشت ضدسرقت پليس و بسيج در نوروز

ميزان مرخصي زايمان 9 ماه مي‌شود

سامانه بارشي جديد پنجشنبه وارد کشور مي‌شود

خيلي نوبرانه؛ آجيل دزدي در کرج و مازندران!

جزئيات لايحه تعيين حداقل سن ازدواج

روز‌هاي کاري ميادين ميوه و تره‌بار در ايام نوروز

تمهيدات پليس براي پنج‌شنبه و جمعه آخر سال

کشف محموله گوشت الاغ در بندرعباس

بازنشستگي همسران شهدا با 25 سال سابقه

مصباح: خوردن گوشت هم مي‌تواند حرام باشد

پيشنهاد برگزاري امتحانات نهايي از ارديبهشت‌ماه

ادعاي من و تو؛ کمک کميته‌امداد به زنان عراقي

دفاتر خدمات الکترونيک در نوروز فعال هستند

مهلت يک هفته‌اي تا اتمام اعتبار کارت ملي قديمي

توقيف دو کشتي صيد ترال توسط سپاه

پاکسازي خيابان انقلاب از دستفروشان کتاب

گردش مالي 50 ميلياردي در چهارشنبه‌سوري

آغاز عرضه نوروزي سيب و پرتقال با نرخ دولتي

توزيع آب بسته‌بندي در شهر‌هاي بحراني

«سفر ارزان» در تهران کليد خورد

عاشقان شمال نشتابيد؛ مازندران را آب برد!

کارت تبريک نوروز 43؛ زماني که امام در زندان بود

چهارشنبه‌سوري تا ساعت 12 به موزه برويد

کشف 30 کاميون لباس قاچاق در کرج

برف و باران، کشور را غافلگير کرد

بارش برف و باران در جاده‌هاي 6 استان

تغيير ساعت رسمي کشور از فردا شب

نوروز در عراق تعطيل رسمي اعلام شد