بزرگنمايي:
چه خبر - چه خوب موقع دوباره تولدت فرا رسيد آقاي جادوگر علي کريمي!
چه خوب موقع دوباره تولدت فرا رسيد. چه خوب موقع دوباره يادمان افتاد که فوتبالمان فقط يک جادوگر دارد. درست در همين روزهايي که عقايد خرافيمان چشمها را بسته، گوشها را کر کرده و مغزها را شستوشو داده. با همديگر بر سر طلسم دروازه و شکستن آن بحث ميکنيم. غافل از اينکه تو تنها جادوگر اين مستطيل سبز بودي.
وقتي بودي چمنها سبزتر بودند. تازه نبودند، چون چوب جادويت بد بلايي سر عمر زندگيشان ميآورد. آن يکپادوپاهاي ديوانهکننده، آن سر توپهاي بينظير، چمني را سالم نميگذاشت، اما فقط قدمهايت کافي بودند براي سبزتر ماندن چمنها. چون تو از آنهايي بودي که زماني زندگيمان به اندازه محکمي بند کفشت بند بود. اين روزها بهترين زمان براي دوباره فکر کردن به تو بود. بله؛ ما به جادو اعتقاد داريم. اما جادوي ما زنده بود، نفس ميکشيد، ميدويد و خودش روي خط دروازه قادر بود طلسم هر گلري را بشکند.
از آن دست جادوگرهايي که اگر برابرشان سد ميشدي، صد و ده بودند. از آنهايي که در مسير حرکت، دسته دسته حاسد دورش جمع شدند، اما تو حاصد ماندي. تو يک سرکش واقعي بودي که ياغيگري در تمام وجودش رخنه کرده بود.
عاري از همه چيز بايد به هرچيز ديگري نه و به تماشاي جادوهايت يک آري محکم ميگفتيم. روزها به دريبلهايت فکر ميکرديم و شبها با تصور اينکه از پيراهن تيم موردعلاقهمان مثل پسرانت محافظت ميکني، با دلي قرص به خواب ميرفتيم. هميشه پشت سرت يک دنيا حرف بوده و هست. اين روزها که بيش از پيش تاب سکوت کردن نداري، دوباره تصوير آن جادوگر ياغي برايمان تداعي شده است.
جادوگري که يک دنيا تحسين و در مقابل يک عالم حرف پشت سرش است. اما جزء جدايي ناپذير اين چرخه هميشگي، علي کريمي، بودن است. پسري با صورت سرد که حالا تبديل شده به مردي 39 ساله با چشماني معمولا از حدقه بيرونزده، صدايي عمدتا بلند، پوستي همراه با چند لکه که ديدنش دل همه را به لرزه در ميآورد و البته زباني مثل هميشه تند.
نه؛ فوتبال براي تو کافي نبود. که اگر بود امروز روي نيمکتي که بايد روي آن مينشستي، جادويت را دوباره به چشم ميديديم. فوتبال براي تو کافي نيست. چون تو از آنهايي هستي که نصرشان با هيچ نثري توصيف نميشود.
تولدت مبارک آقاي کريمي. شمايي که کمي دور شدهاي از آن چيزي که ما به عنوان يک اسطوره هميشه کاريزماتيک انتظار داشتيم. شمايي که هر بار لحظهاي فراموش کردي علي کريمي هستي، راه نفس ما بسته شد.
شمايي که پر از خواص عجيب شخصيتي هستي. شمايي که ثانيه به ثانيه حرف زدن دربارهات فکر کردن ميخواهد. با اين وجود 39 سال گذشته و هنوز کسي نتوانسته خاري در پايت فرو کند. چون بند کفشهايت خيلي محکم است. انقدر محکم که زماني زندگي ما به بندش بند بود.
منبع: khabaronline.ir