بقايي با زنبيلاش ميخواست گاندي باشد
سياسي
بزرگنمايي:
چه خبر - بقايي، بهگمانم ميخواست زنبيل قرمزش، بز شيرده ماهاتما گاندي باشد
مسعود رفيع طالقاني نوشت:حميدبقايي، مشاور و معاون و دستيار و همفکر و همسنگر محمود احمدينژاد، ديروز براي شرکت در جلسه دادگاه به ميدان ارگ تهران رفت؛ با يک زنبيل قرمز پر از سوراخ و چند پوشه آبي که درونش گذاشته بود. آنجا، بيخ گوش کاخ گلستان که هم نمادي از تاريخي بودن يک شهر است و هم نمادي از تاريخي سياسي، در چندقدمي بازار کهنسال تهران و زير سايه کاخ دادگستري، ديروز ما زنبيلي قرمز را ديديم که سياست ميبرد؛ در گردهمايي نشانههاي تاريخي و سياسي و اقتصادي شهر ما، و شايد روزگار ما. آنچه در زنبيل بود، پرونده و دفاعيه نبود؛ در اصل، او سياست را ريخته بود در آن زنبيل قرمز و داشت با خودش ميبرد به دادگاه.
همراهش، علياکبر جوانفکر هم بود و روح محمود احمدينژاد شايد در کالبد اين دو، ظهوري هزارباره داشت. در چهرههايشان معجوني از سرکشي و مظلوميت را توامان ميشد ديد و زنبيل قرمز، ترجيعبند تصاوير آنها بود. زنبيل، يک نشانه بود و نشانه را، اگرچه نشانهشناسها بايد تفسير کنند، اما واقعيت آن بود که اين نشانه را هر ناظري ميتوانست به تحليل و تفسير بکشد.
بقايي، بهگمانم ميخواست زنبيل قرمزش، بز شيرده ماهاتما گاندي باشد براي ما، و آن پروندههاي آبيرنگ که توي زنبيل پيدا بودند، قرار بود نماد و نشانهاي از آسماني باشد که همهجا يکرنگ است لابد! و باز شايد ميخواست آن افسانه دوران زمامداريشان، که سادگي و بيآلايشي بود را جار بزند!
اينها به کنار، ميدانيم که زنبيل در فرهنگ عمومي ما، نمادي از ايستادن در صف هم هست و نمادي از گرفتن نوبت. لابد ميخواست بگويد که براي محاکمه آمده است تا اگر لازم باشد، در صف هم بايستد و دليرانه محاکمه شود و حتي اگر باز هم لازم است، زنبيلش را بگذارد پشت درِ دادگاه و برود تا صدايش کنند و حکمش را بدهند دستش.
اينها همه اما در چشم ما، چيزي را از تصويرحميد بقايي و رئيس سابقش، تغيير نميدهد؛ که برعکس، تصوير آنها را باز مخدوشتر ميکند. هشت سال، زمان کمي نبود براي آنکه بتازند و بتازانند و حالا سيماي يک منتقد مصلح گرفتن، تغييري در آنچه ما ديديم و هر روز آرزوي يک محاکمه عادلانه در پيشگاه ملت کرديم را ايجاد نميکند. با اين اوصاف اما زنبيل قرمز حميد بقايي، ديروز در خود، نشانهاي را حمل ميکرد که بيترديد نشاني از سياست سالهاي نهچندان دور است. اين زنبيل با خود سياست ميبرد و به تعبير شاعر خستهجان کاشان، چه سنگين هم ميرفت؛ ميرفت و به صد زبان فرياد ميزد که در، هميشه بر يک پاشنه نميچرخد. اينها به کنار، زنبيل قرمز نمادي از ميانمايگي در سياستي بود که امثال حميد بقايي، نمايندگان آنند و همينها بودند که با ايران، چه کارها که نکردند و کمترين اين کارها، ساختن تصويري معوج از سياستمدار ايراني در قرن 21 بود.سياستمداري که ميتوانست امتداد منطقيِ خيل بزرگان باشد اما چنين نشد.
منبع: isna.ir
-
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ - ۹:۳۵:۱۲ AM
-
۸۴ بازدید
-
-
چه خبر