بزرگنمايي:
چرا هادي نوروزي دچار ايست قلبي شد؟
خبر مرگ که مي‌رسد، صداي شيون که بلند مي‌شود، معمولا سري تکان مي‌دهند و شروع مي‌کنند به حرف و شايعه. اول از اخلاق و منش مرحوم مي‌گويند؛ خاطره‌اي تعريف مي‌کنند و کمي بعد، کار اصلي شروع مي‌شود: پيدا کردن دليل مرگ! تفاوتي هم نمي‌کند که مرگ براي همسايه و فاميل اتفاق افتاده باشد يا براي يکي از چهره‌هاي سرشناس. پزشک قانوني هم که نظر بدهد، قبول نمي‌کنند. حرف آنها يکي است، همان که از اول گفته‌اند!
بعد از مرگ هادي نوروزي، کاپيتان تيم فوتبال پرسپوليس هم همين روند تکرار شد. نزديک ساعت 6 صبح که خبر منتشر شد، اولش کسي باورش نشد. آخر مگر مي‌شود ورزشکار بود، پسر آرام تيم بود و در سن 30 سالگي سکته کرد؟ اما ناراحتي‌هايشان خيلي طول نکشيد و تحليل‌ها از وضعيت جسماني و شرايط رواني او شروع شد.
يکي احتمال داد به‌دليل مصرف دارو سکته کرده باشد. تحليلش اين بود که هادي مصدوم بوده و با توجه به شرايط تيم در رده‌بندي جدول و نياز مبرم به برد، پزشک تيم همه تلاشش را کرده تا او زودتر به بازي‌ها برسد و به خاطر همين هم دوز داروهايي را که براي او تجويز کرده، بالا برده است.
بعضي‌ها هم سکته کاپيتان را به درگيري روز قبل او با علي‌اکبر طاهري، سرپرست باشگاه پرسپوليس ربط دادند؛ اينکه خواسته‌هايي داشته ولي طاهري توجه نکرده، بعدش هادي عصباني شده و آن اتفاق برايش افتاده است. اين نظريه‌هاي در حالي صادر شد که پزشکان حاضر در بيمارستان نتوانستند با قطعيت دليل مرگ را اعلام کنند و گفتند پزشک قانوني نظر نهايي را اعلام خواهد کرد. خانواده هادي و دوستانش در کنار همه ناراحتي‌هايشان مجبور شدند دوباره اين شايعات را تکذيب کنند.
همه کساني که سر تمرينات روز قبل حضور داشتند، شهادت دادند که هادي با کسي درگيري نداشته است. روايتي که آنها از تمرين تعريف کرده‌اند، اين است: «هادي مصدوم بود. دور زمين چند دور راه رفت. بعد هم کنار محمود خوردبين (سرپرست تيم) تمرين بقيه را تماشا کرد. موقع رفتن هم با ليدرها شوخي کرد و از پيروزي تيمش در دربي آينده گفت.»
معصومه ابراهيم‌پور، همسر هادي که 12 سال با او زندگي کرده بود، روزهاي گذشته بارها شايعات را تکذيب کرد. او از شرايط همسرش در شب قبل از مرگ متعجب شده و گفته بود: «هادي هميشه ساعت 10 شب مي‌خوابيد اما آن شب تا ساعت 3 صبح بيدار بود. لامپ‌هاي خانه را عوض کرد. فيلم تولد هانا، دخترمان را ديد. بعد به من گفت: «بنشين، حرف بزنيم و بخنديم.» حال هادي خيلي خوب بود. واقعا نمي‌دانم چرا اين اتفاق افتاد.»
هادي يک ساعت بعد از خوابيدنش دچار مشکل تنفسي مي‌شود. همسرش با پزشک تيم، ميثم عليپور، تماس مي‌گيرد. علائم طوري بوده که عليپور مي‌خواهد او سريع با اورژانس تماس بگيرد. اما قبل از اينکه هادي به اورژانس برسد، فوت کرده بود. سوالي که خيلي‌ها دارند اين است که:
اگر هادي مشکلي داشته، چرا پزشک تيم در تست‌هاي پزشکي باشگاه متوجه آن نشده است؟
عليپور هفته پيش بارها مورد اتهام قرار گرفت؛ اينکه تجويزهاي او هادي را به مرگ رسانده اما او در پاسخ مي‌گويد: «هادي هيچ مسموميت دارويي‌اي نداشت. در تست‌هاي سلامت جسماني ابتداي فصل هم بهترين نتايج را به دست آورده بود. او حتي حاضر نبود يک قرص مولتي‌ويتامين ساده بخورد و اصلا از قرص بدش مي‌آمد.»
عليپور هم مثل پزشکان ديگر ترجيح مي‌دهد منتظر نتايج آزمايش‌هاي پزشکي قانوني باشد. او هم مثل بقيه احتمال مي‌دهد دليل سکته مشکل وراثتي باشد: «مهم‌ترين دليل مي‌تواند عوامل وراثتي باشد. ما معمولا اين عوامل را خيلي جدي نمي‌گيريم. مثلا وقتي شناسنامه پزشکي بازيکنان پر مي‌شود، آنها مي‌گويند کسي در خانواده‌شان مشکل قلبي يا سکته نداشته اما حتي اگر عمو يا دايي کسي هم اين اتفاق برايش افتاده، ممکن است آن مشکل وراثتي را داشته باشد.»
يکي از احتمال‌هاي مرگ، آمبولي بود. عليپور اين مورد را هم رد مي‌کند چراکه هادي خونريزي درون‌‌بافتي نداشته که بخواهد دچار اين مشکل شود.
بعضي شايعه‌ها مبني بر اين بود که هادي هم شايد مثل بعضي از ورزشکاران قليان مي‌کشيده و به همين دليل قلب او دچار مشکل شده. اين بار نوبت مهدي نوروزي، برادر هادي بود که اين شايعه را تکذيب کند: «برادرم حتي يک بار هم لب به قليان نزد. هر شب سر ساعت 10 مي‌خوابيد. مي‌گفت اين را از علي دايي ياد گرفته‌ام.»
آخرين موضوعي که درباره علت مرگ هادي نوروزي مطرح شده، استرس بالاي او است. مهدي خليليان، روانشناس سابق تيم پرسپوليس مدرکي ارائه کرده که تاييد مي‌کند هادي دچار استرس بالايي بوده است. او در تست‌هايي که شهريورماه سال 1391 از بازيکنان پرسپوليس گرفته بود، در فهرست، روي نام هادي خط قرمز کشيده بود. خليليان گفته است: «استرس هادي از همان ابتدا بالا بود و با توجه به اينکه او امسال کاپيتان تيم بود، شرايط براي او سخت‌تر شد. به همين دليل بايد اقدامات پيشگيرانه‌اي در اين رابطه انجام مي‌شد.»
هادي عاشق کپورچال بود، روستاي زادگاهش در بابل که حالا براي هميشه آنجا خوابيده است. حالا همه بچه‌هايي که هادي هميشه برايشان توپ و لباس مي‌خريد، کشتي‌گيراني که با همت هادي در مسابقات شرکت مي‌کردند، مردمي که براي ديدنشان دلتنگ مي‌شد و همه آنهايي که هنوز باور دارند او آرام‌ترين و بي‌حاشيه‌ترين پسر فوتبال ايران بوده است، منتظرند پزشک قانوني دليل مرگش را اعلام کند. شايد هم آنها اصلا در انتظار چيزي نباشند. شايد براي آنها فقط مهم رفتن هادي باشد، دلتنگي‌هايشان و اينکه فوتبال ايران يکي از بهترين‌هايش را از دست داده است.
منبع:salamatiran.com