بزرگنمايي:
چه خبر - رابطه عاطفي تمام شده را چرا نمي توانم فراموش کنم؟
بيشتر آدمها بعد از اينکه از يک رابطه عاطفي شکست خورده بيرون ميآيند توانايي عبور از مرحله بحران، رسيدن به مرحله شفا و سپس آغاز يک زندگي تازه را دارند. به ويژه اگر کسي آگاهانه و با تصميم مشترک يک رابطه عاطفي را تمام کرده باشد طي کردن اين روند شفا برايش آسانتر است.اما اين داستان همه رابطههاي تمام شده نيست. براي برخي بسيار دشوار است که از يک رابطه عميقاً عاطفي عليرغم مشکلاتش بيرون بيايند.
اگر يک نفر در چنين رابطهاي رها کننده و ديگري به شدت وابسته به آن باشد اين موضوع به يک شکست عاطفي جدي تبديل ميشود. طرد شدن ويرانگر است. برخي پس از پايان رابطه اندوه ناتمامي را تجربه ميکنند، اسير بدبيني ميشوند و همواره از اين هراس دارند که ديگر دوست داشته نشوند. کنار آمدن با مساله جدايي بسيار سخت و دشوار است.
براي همين است که تلاش ميکنيد هر طور شده دوباره پيوند عاطفي را از نو بسازيد و خود را به کسي نزديک کنيد که از رابطه با شما بيرون آمده است. اما هيچ چيز بدتر از اين نيست که بار ديگر توسط شريک عاطفيتان ترک شويد. اينبار چه بسا دچار خشم و اندوهي شويد که با هيچ مرهمي آرام نميگيرد.
اينکه نميتوانيد از يک رابطه عاطفي بيرون بياييد و با غم از دست دادن کسي که دوستش داشتهايد کنار بياييد نشاندهنده ويژگيهاي شخصيتي شماست. معمولا افرادي که نميتوانند با اين حقيقت کنار بيايند ويژگيهاي شخصيتي مشخصي دارند. شايد اگر بدانيد که مساله شما در کجا ريشه دارد بهتر بتوانيد به خودتان کمک کنيد تا از اين وضعيت خارج شويد.
احساس ناامني دروني
اين طبيعي است که آدمها زماني که با از دست دادن چيزي تهديد ميشوند احساس ناامني کنند. احساس ترس ناشي از ناامني يک مکانيزم دفاعي در انسانهاست که براي بقا ضروري است. اما انسانها توانايي سازگاري با غم از دست دادن را نيز دارند و ميتوانند از آن عبور کنند. اما متاسفانه برخي از افراد در شرايط از دست دادن اضطراب و هراس عميقتري را احساس ميکنند و کنار آمدن با غم از دست دادن برايشان به سادگي اتفاق نميافتد.
اين مساله باعث ميشود آنها پس از طرد شدن در رابطه عاطفي اندوه بيشتري را تجربه کنند. آنها پس از رها شدن احساس ناتواني، نااميدي و بيقراري بيشتري ميکنند و در يک نتيجهگيري کلي نميتوانند دوباره به عشق ايمان بياورند.
ساختن عشق ايدهآل
کساني که شريک عاطفي شان را موجود ايدهال و بينقصي فرض ميکنند پس از آنکه توسط اين فرد رها ميشوند به شدت ضربه روحي ميخورند. در واقع اندوه اين افراد بخاطر اين ترس است که آنها نميتوانند موجودي به خوبي عشق سابق خود پيدا کنند. اين تجربه معمولا نصيب افرادي ميشود که همواره در روياي آدمي بينظير و خارق العاده بودهاند. شکست عاطفي در اين شرايط به معناي فروريختن همه روياها است. به همين دليل است که اين افراد نميتوانند از غم دوري و جدايي بيرون بيايند.
تروماي رها شدن در کودکي
کسي که در کودکي ناامني و ترس رها شدن را تجربه کرده باشد در بزرگسالي اين ظرفيت را دارد که بخاطر شکست عاطفي دچار اندوه ناتمامي شود. کودکي که مراقبان خوبي نداشته، پيوند عاطفي درستي با والدينش برقرار نکرده و يا پس از جدايي والدينش نتوانسته نسبت به هيچ کدام از والدين تعلق عاطفي درستي پيدا کند در بزرگسالي نميتواند به راحتي به روابط اعتماد کند.
زماني که او با سختي فراوان بالاخره يک رابطه عاطفي را تجربه ميکند انتظار ندارد که آن را باز هم دوباره از دست بدهد. شکست عاطفي در اين شرايط ضايعهاي است که به راحتي جبران پذير نيست.
البته اين به معناي آن نيست که چنين فردي هرگز نميتواند از اندوه از دست دادن بيرون بيايد. اما اين قابل درک است که چرا اندوه از دست دادن يک رابطه براي چنين فردي يک ضايعه است.
ترس از تنهايي
کسي که گمان ميکند عشق هرگز اتفاق نميافتد يا آنقدر اعتماد به نفس نداشته باشد که خود را لايق دوست داشته شدن بداند، يا دائم آزار و بيتوجهي و بدرفتاري را از سوي ديگران تجربه کرده باشد ممکن است از دست دادن شريک عاطفي برايش بسيار سخت و گران باشد.
تکيه بر ديگري
کسي که همواره در رابطه عاطفي به شريکاش تکيه کرده است، اولويت را به او داده و خودش را با کسي که دوستش دارد تعريف کرده پس از ترک رابطه عاطفي به شدت از اين مساله ضربه خواهد خورد. غم از دست دادن در اين شرايط به معناي از دست دادن هويت خود است. به همين دليل است که عبور از رابطه و فراموش کردن رابطهاي که تمام شده براي اين فرد بسيار دشوار است.
ترس از شکست
آدمهايي وجود دارند که از شکست خوردن به شدت هراس دارند. از دست دادن رابطه براي چنين افرادي به معناي شکست است. کساني که از شکست ميترسند معمولا همه تلاش خود را ميکنند تا مانع هر شکستي شوند. زماني که اين تلاشها نتيجه ندهد و آنها شکست بخورند اندوه ناشي از شکست براي آنها ناتمام خواهد بود. پس از شکست عاطفي اين افراد خود را مقصر و گناهکار ميدانند و از يادآوري تلاشهاي بينتيجه خود براي حفظ رابطه و ابراز علاقه به شدت دچار نااميدي و ياس ميشوند.
عشق ناتمام
آدمهايي هستند که تاسر حد مرگ عشق ميورزند. براي اين افراد عشق هرگز نميميرد و عشق ورزي به شريک خود را مايه افتخار و غرور ميدانند. حتي طرد شدن نيز مانع از آن نميشود که آنها مسلک خود را تغيير بدهند. آنها ميتوانند تا ابد يک نفر را دوست داشته باشند و براي بازگشتش منتظر بمانند. بر اساس اين باور آنها هرگز نميتوانند رابطه جديدي را شروع کنند.
همانطور که ميبينيد دلايل زيادي وجود دارد که يک نفر نتواند از دلبستگي به کسي که دوستش داشته دست بردارد و ترک رابطه عاطفي برايش با وجود فراز و نشيبهاي فراوان دشوار باشد.
اگر نتوانستهايد از فکر کسي که زماني با او پيوندهاي عاطفي داشتهايد بيرون بياييد و دائم از خودتان ميپرسيد: «چرا نميتوانم با غم جدايي او کنار بيايم؟» اين ويژگيها را به ياد بياوريد. يافتن خود در ميان اين ويژگيهاي شخصيتي به شما کمک ميکند راه درست را براي رهايي از اين مخمصه پيدا کنيد.
منبع : روزنامه اطلاعات