اتهامات دروغ نيکي هيلي عليه ايران
سياسي
بزرگنمايي:
چه خبر - انتقادات دولت ترامپ از برجام ادامه دارد
فارين پاليسي نوشت: تصور کنيد به سال 1948 بازگشتهايم. تصور کنيد "استالين" پيشنهاد ميداد که شوروي به مدت 15 سال تلاش براي دستيابي به بمب اتمي را متوقف خواهد کرد. و تصور کنيد در قسمتي از توافق اجازه ميداد بازرسان سازمان ملل وارد شوروي شوند و تمام تجهيزات هستهاي را بازرسي کنند. فرض کنيد که به بازرسان سازمان ملل اجازه ميداد در صورت داشتن دلايل منطقي و قانعکننده از ديگر تجهيزات شوروي و فعاليتهاي مشکوک آنها نيز ديدن کنند. فرض کنيد استالين براي نشان دادن حسن نيتش ميزان قابلتوجهي از اورانيوم غنيشده خود را تسليم ميکرد تا ديگر ميزان لازم براي توليد بمب هستهاي را در اختيار نداشته باشد. و در عوض چه درخواستي داشت؟ تنها اندکي امتيازات اقتصادي براي بازسازي اقتصاد در شوروي جنگزده.
فرض کنيد در اين پيشنهاد استالين بر حفظ ظرفيت اورانيوم غنيشده براي مقاصد صلحآميز (مانند راکتورهاي توليد انرژي يا استفادههاي پزشکي) اصرار ميکرد. و همچنين اعلام ميکرد قصد خروج ارتش سرخ از اروپاي شرقي يا توقف تلاش براي گسترش کمونيسم در ديگر نقاط جهان را ندارد. جنگ سرد براي مدت کوتاهي ادامه مييابد، اما تا زماني که اين توافق برجاي باشد، اتحاد جماهير شوروي به سلاح هستهاي دست پيدا نميکند.
تصور کردن چنين پيشنهادهايي از جانب ديکتاتور شوروي دشوار است. اما اگر اين اتفاق ميافتاد، آيا "هري ترومن"، "جورج مارشال" و "دين آچسون" آن را قبول ميکردند؟ احتمالاً تصور ميکنيد که قبول ميکردند. و اگر توافق در سال 1953 امضاء ميشد، "آيزنهاور" و "جان فاستر دالس" براي حفظ و نگهداري آن آسمان و زمين را برهم ميريختند. دليلش واضح است: اين توافق مانعِ هستهاي شدن شوروي تا اوايل دهه 1960 ميشد و احتمالاً مسکو با آزمايش هستهاي (در سال 1949) همه جهان را غافلگير نميکرد. اين توافق در بدبينانهترين حالت جلوي تلاش شوروي براي ساخت بمب هستهاي را ميگرفت.
مطمئناً سناريوي بالا تقريباً غيرقابلتصور است. بااينحال يادآور ميشود که حمله به توافق هستهاي ايران چقدر عجيب، غيرمنطقي و کوتهبينانه است. ايران اساساً با تمام شرايطي که در بالا به تصوير کشيدم موافقت کرده و حداقل براي 15 سال آينده به يک قدرت هستهاي تبديل نخواهد شد. اما بااينکه اين توافق بيش از هر کشور ديگري به نفع آمريکا است ( و به نفع متحدان منطقهاي آمريکا)، منتقدان دست از تخريب آن برنميدارند.
آخرين مورد از تلاش براي ضربه زدن به اين توافق سخنراني رياکارانه و بياساس "نيکي هيلي" سفير آمريکا در سازمان ملل متحد بود. سخنراني او از يک جنبه مفيد بود: خلاصه بهدردبخوري از تمام استدلالهاي خلاقانه و دروغين عليه برجام را ارائه داد که از روز اول امضاي توافق تا به امروز ساختهوپرداخته شدهاند.
نيکي هيلي در ميان ادعاهاي دروغينش گفت که اين توافق "آنچه ايران ميخواست را در ازاي وعدههاي موقت به آنها داد." حقيقت حدود 180 درجه با ادعاي او فرق دارد: ايران اورانيوم غنيشده خود را تحويل داد، 13 هزار سانتريفيوژ را نابود کرد، رآکتور اراک را خراب کرد، به سازمان ملل اجازه داد دستگاههاي نظارتي نصب کند، پروتکل الحاقي منع گسترش سلاحهاي هستهاي (NPT) و چندين اقدام ديگر را اجرا کرد. تمام اينها قبل از لغو تحريمها از جانب آمريکا يا ديگر کشورها بود.
هيلي ايران را به "تخلفات چندگانه" متهم کرد؛ دروغي که با گزارشهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي در تناقض است که بارها پايبندي ايران به برجام را تأييد کرده است. ايران دو بار حد مجاز تعيينشده براي آبسنگين (130 تن) را رعايت نکرد (ميزان اضافي هر بار کمتر از يکتن بود) که بلافاصله پس از تذکر آژانس هستهاي آن را تصحيح کرد.
هيلي به سخنان نومحافظه کارانه درباره فعاليتهاي ايران و ايجاد بيثباتي در منطقه پرداخت (که هر گز بخشي از توافق نبودند) و از وجود مکانهاي مخفي در ايران خبر داد که آژانس اتمي به آنها توجه نکرده است. او گفت تا تمام آزمايشگاهها، پايگاههاي نظامي، مساجد، هتلها، زايشگاهها و خانههاي روستايي در ايران بازرسي نشوند، نميتوان از پايبندي و صداقت ايران مطمئن بود.
ساختن اتهامات دروغين آسانتر از رويارويي با حقايق است. مخالفان برجام زماني که حقايق را برخلاف ميل خود مييابند، داستانهايي درباره يک "معامله بهتر" را رواج ميدهند. آنها که موفق نشدند مذاکرات اصلي اوباما را متوقف کنند، ميگويند باطل کردن برجام اولين گام براي وادار کردن ايران و ديگر اعضاي برجام براي تجديدنظر و اعمال محدوديتهاي جديد است. اين اميدي واهي و حتي خندهدار است. برخلاف گزارشهاي منابع غيرقابلاعتماد مانند خبرنگار بلومبرگ "الي ليک"، ديگر اعضاي برجام به توافق پايبند هستند و ميخواهند دست نخورده باقي بماند. اين ديدگاه بهطور نادرستي فرض ميکند که آمريکا نفوذ نامحدودي بر ايران دارد و سختگيريهايش جادو ميکند و معامله بهتري حاصل ميشود. اين رويکرد از سال 2000 تا 2012 مورد آزمايش قرار گرفت که طي آن ايران از صفر سانتريفيوژ به 12 هزار سانتريفيوژ دستيافت. تنها زماني که آمريکا حاضر شد برخي از "خطوط قرمز" ايران را رعايت کند، توانستند مسيرش را تغيير دهند. اين منطق امروز نيز حاکم است.
صرفنظر از جزئيات، واقعيتهاي اصلي توافق کاملاً واضح و آشکارند و هيچ روند قانونياي توانايي تغيير آن را ندارد. در حقيقت تنها سه نتيجه واقعبينانه در اينجا وجود دارد. اولين گزينه حفظ برجام و ترجيحاً گفتگوي سازنده با ايران در حوزههايي است که اختلافنظر وجود دارد. تا زماني که امضاکنندگان به مفاد قرارداد پايبند باشند (که برخلاف گفته هيلي ايران به آنها پايبند است)، ايران بمب هستهاي نخواهد ساخت و آمريکا و متحدانش امنيت بيشتري خواهند داشت.
گزينه دوم برهم زدن برجام است. درنتيجه محدوديتهاي ايران براي ادامه برنامه هستهاي از بين ميرود و ميتواند هر زمان که خواست بمب هستهاي بسازد. توجه داشته باشيد که اگر آمريکا برجام را برهم بزند و از تغيير حکومت در ايران سخن بگويد، تندروهاي تهران قدرتمندتر شده و انگيزه ايران براي داشتن سلاحي بازدارنده تقويت ميشود، درنتيجه احتمال ورودش به حوزه ساخت سلاح هستهاي بيشتر خواهد شد. بنابراين گزينه دوم به معناي "ايرانِ مجهز به سلاح هستهاي" خواهد بود.
اما اگر اين نتيجه را دوست نداريد، گزينه سومي هم وجود دارد: جنگ پيشگيرانه. دقيقاً همان چيزي که آمريکا و ديگر کشورهاي خاورميانه واقعاً به آن نياز دارند- يک جنگ ديگر. جنگ با داعش و درگيريهاي سوريه کافي نيست. افراطگرايي و بيماري گريبان گير يمن شده و در اين ميان بايد با بمبارانهاي هوايي عربستان همدست و پنجه نرم کند. الآن زمان بينقصي براي آغاز جنگ با ايران است.
البته افرادي که سعي بر برچيدن برجام دارند بارها و بارها خواستار اقدام نظامي عليه ايران شدهاند. آنها همان نوابغي هستند که ادعا ميکردند سرنگون کردن صدام حسين آسان و بي هزينه است و خاورميانه را به دريايي آرام و سرشار از دموکراسي تبديل ميکند. تعجبآور است که حرف چنين افرادي هنوز هم جدي گرفته ميشود، اما کسي ادعا ندارد که اين روزها در دستگاه سياسي آمريکا افراد پاسخگوي اقدامات و سخنانشان هستند.
اما شايد هنوز هم در سخنان هيلي و مبارزات فريبنده عليه برجام کورسويِ اميدي وجود داشته باشد. هيلي در سخنان خود نگفت که آمريکا بايد از اين توافق خارج شود. در عوض سعي داشت پايبندي ايران به توافق را زير سؤال ببرد. اين چيزي است که ترامپ ميخواهد (با بيتوجهي کامل به مشاوران ارشد سياست خارجي) و احتمالاً آن را به کنگره خواهد کشاند.
به ياد داشته باشيد: نياز به "تأييد" پايبندي ايران جزئي از توافق برجام نيست. زماني که توافق در دولت باراک اوباما امضا شد، کنگره آمريکا اين شرط را برقرار کرد. عدمتأييد پايبندي ايران (برخلاف حقايق)، شرايط را بغرنج ميکند. و دقيقاً اينجا است که شرايط جالب ميشود: آيا کنگره آمريکا عواقب ناشي از تحريم توافق را بر عهده ميگيرد؟
مطمئن نيستم که عواقب آن را قبول کنند. در بيست سال گذشته، سناتورها و نمايندگان آمريکا با حمايت از قطعنامههاي ضد ايران، تحريمها و قوانين مشابه در مسير سياسي بيارزش و بياعتباري قدم گذاشتند که هدف از اکثر آنها به رخ کشيدن جديت و سرسختي و لابيگري براي منافع اسرائيل ( و تاحدي عربستان) بود. زماني که اقداماتشان عواقب جدي نداشته باشد، خيلي راحت به آنها دست ميزنند. براي پايان دادن مستقيم به برجام کنگره بايد سياستهايي را در پيش بگيرد که درنهايت به يکي از اين دو ختم ميشود: دستيابي ايران به بمب هستهاي يا آغاز جنگ توسط آمريکا براي پيشگيري از اين رخداد. آيا کسي در کنگره حاضر است مسئوليت کامل اين عواقب را بر عهده بگيرد؟
درمجموع به نفع همه است که اعضاي کنگره درباره امور خارجي آگاه، اصولي، واقعبينانه و با ذهن باز تصميمگيري کنند.
-
چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۲:۱۱:۱۹ PM
-
۸۴ بازدید
-
-
چه خبر