بزرگنمايي:
چه خبر - فوتباليستي با استعداد که تروريست از آب درآمد!
روز چهارشنبه 22 مارس 2017، درست در نخستين سالگرد حملات تروريستي بروکسل، خالد مسعود، با هدايت خودرو کرايهاش به سوي عابران پياده روي پل وستمينستر لندن و زير گرفتن چند نفر، پس از برخورد به کنارههاي پل، پياده به مقابل يکي از درهاي ورودي پارلمان رفت و يک مامور پليس را با ضربات چاقو به قتل رساند. مسعود بعد از اين حمله به ضرب گلوله ماموران کشته و به اين ترتيب حمله تروريستي تلخ ديگري در تاريخ بريتانيا ثبت شد. حملهاي با 5 کشته و بيش از 50 زخمي که گروه تروريستي داعش، مسئوليت آنرا بر عهده گرفت.
با گذشت چند روز از اين حمله تروريستي، زواياي پنهان زيادي از زندگي پر رمز و راز خالد مسعود افشا شد، از دوران نوجواني پراميد و استعداد خاصاش در فوتبال تا سقوط در دام مواد مخدر و روابط نامشروع!
پيش از خالد مسعود
خالد مسعود ناميست که اين مهاجم بعد از ورود به دين اسلام و با الهام از «خالد مسعود، تندروي مسلمان پاکستاني» براي خود برگزيد و نام اصلياش آدريان راسل المس بود. کودکي سيهچرده متولد 25 دسامبر 1964 در دالفورد انگليس. آدريان 2 سال بيشتر نداشت که مادرش با مرد ديگري ازدواج کرد و بعد از مدتي به ولز نقل مکان کردند. جايي که آدريان، نام خانوادگي پدرخواندهاش يعني «فيليپ آژائو» را برگزيد. در آن زمان هيچ خبري از روحيه خشن در وجودش ديده نميشد و همگان از محبت او سخن ميگفتند.
حتي سپري کردن کودکي در تنگدستي نيز اخلاق آدريان را تغيير نداد و او با خوشرويي و برخوردهاي محبتآميزش، توجه اطرافيان را به خود جلب ميکرد و با اين خصايص اخلاقي بود که پاي به دبيرستان گذاشت، جايي که استعداد نابش مورد تحسين قرار گرفت.
فوتباليستي با ساقهاي جادويي
نشريه اينديپندنت يک روز پس از حمله 22 مارس، با انتشار عکسي که به سال 1980 مربوط است از زواياي جديدي پردهبرداري کرد؛ قابي که آدريان را در زمان عضويت در تيم فوتبال مدرسه و شرکت در مسابقات خيريه پنج جانبه به تصوير کشيده.
آقاي کنتون تيل، يکي از همتيميهاي آدريان در اين عکس در موردش ميگويد: «چندين سال دوستان بسيار صميمي با يکديگر بوديم. آدريان يک فوتباليست بسيار قهار بود، يکي از بهترين بازيکنان مدرسه. بسيار تکنيکي بود و با ساقهايش جادو ميکرد. در مدرسه بين همه محبوب بود چرا که شخصيتي آرام و مهربان داشت. زماني که پا به توپ ميشد همه احساس ميکرديم که يک فوتبالست حرفهاي در ميدان در حال خودنماييست و برخي حتي مدعي بودند که او به زودي با پوشيدن پيراهن تيمي بزرگ همچون آرسنال نامش را در جهان بر سر زبانها خواهد انداخت.»
اما همه چيز به ناگهان تغيير کرد. آدريان براي بهتر شدن قدرت بدنياش، به مصرف استروئيد و قرصهاي بدنسازي روي آورد. از خانواده دور شد و بيشتر اوقات خود را در بارها و ميهمانيها سپري ميکرد. در يکي از همين پارتيهاي شبانه بود که براي نخستين بار به به دام کوکائين افتاد. ديگر خبري از آن نوجوان آرام و متين نبود و با کوچکترين نگاه و يا حرفي خشمگين ميشد. آدريان تقاص اين خصلت را در نوامبر سال 1983 به بدترين شکل پرداخت و به دليل خلافکاري، خشونت و اخلال در نظم عمومي محکوم و راهي زندان شد.
با اين وجود حتي زندان نيز نتوانست آدريان را به ريل بازگرداند و او پس از آزادي خود را به ديگران «ادي سياه» معرفي کرد و در ميادين فوتبال، به اتهام نژادپرستي، با بسياري از بازيکنان درگير شد. درگيريهايي که معمولاً نتيجه آن زخمهاي چند سانتيمتري روي صورت قربانيان بود.
دوري از فوتبال، گرايش به اسلام و شروع دوگانگي ذهني
بعد از چندين درگيري، آدريان از دبيرستان خارج شد و به توصيه دوستان نزديکش، مصرف استروئيد را قطع کرد چرا که با وجود مصرف اين دارو، جثهاش هيچ تغييري نکرده بود. در آن زمان به نظر ميرسيد که زندگياش در حال سروسامان گرفتن است، چرا که در سال 1993 ازدواج کرد و با دو فرزند و همسرش «روحي هيدارا»، در دهکده المپيک در شرق لندن سکنا گزيد اما اخلاق تندش هيچگاه آرام نگرفت. اخلاقي که در سال 2000 باز هم برايش دردسرساز شد و او به دليل درگيري با شخصي به نام «پيرز مات» و ضربوشتماش با چوب بيليارد، براي دو سال، مجدداً به زندان افتاد و اينبار پس از آزادي، ديگر به محل زندگي و به کنار خانوادهاش بازنگشت.
بعد از آن نيز به دليل مضروب کردن شديد يک مرد از ناحيه بيني که موجب عمل جراحي قرباني شد، 3 سال ديگر را نيز در پشت ميلهها سپري کرد. با اين وجود زندان هرگز او را اصلاح نکرد و او اينبار هم پس از آزادي، هيچ علاقه و عزمي براي به کنترل درآوردن تندخويياش از خود نشان نداد.
اين دوران همزمان بود با آشنايي و رابطه او و زني پاکستاني. رابطهاي که آدريان را با اسلام و سپس تندرو مسلمان پاکستاني آشنا کرد. از آن زمان بود که خود را به ديگران «خالد مسعود» معرفي ميکرد، دقيقاً همنام با الگويش، خالد مسعودِ پاکستاني.
به گفته نزديکانش، همواره کوکائين مصرف ميکرد، حتي در حين خواندن قرآن (!) و مدعي ميشد که اين عمل، قدرت درک او از مفاهيم اسلامي را چندين برابر ميکند. شايد به همين دليل بود که دچار دوگانگي شد و با وجود ورود به دين اسلام، روابط نامشروع زيادي با زنان خياباني موصورتي برقرار ميکرد. در حقيقت نه يک مسلمان واقعي بود، نه چيز ديگري جز يک «ذهن متوحش».
در اين بين، خالد به دنبال فرصتهايي براي کار و زندگي در دنياي اسلام رفت تا شايد بتواند ايمان و شيوه زندگي مسلمانان را به طور کامل فرا بگيرد و به همين دليل عربستان سعودي را به عنوان مقصد بعدي انتخاب کرد و به اين ترتيب به عنوان مدرس زبان انگليسي در جده مشغول به کار شد و 2 سال را در اين کشور سپري کرد.
مسعود بعد از بازگشتش از عربستان به لندن، چندين بار مورد بازجويي سرويسهاي اطلاعاتي انگليس قرار گرفت اما هيچگاه مدرکي مستدل مبني بر علاقه او به انجام حملات ترورسيتي يافت نشد. کسي چه ميداند، شايد باز هم اين دوگانگي و ذهن متوحش او بود که جنايت 22 مارس را رقم زد.
مرگ يک استعداد ناب
شروع مصرف کوکائين، مشروبات الکلي و مصرف بيش از حد قرصهاي بدنسازي، فتيله سقوط يک استعداد ناب را روشن کرد. استعدادي که شايد ميتوانست با حضور در مستطيل سبز و نمايش تواناييهاي مثالزدنياش در فوتبال، به يکي از ستارههاي محبوب فوتبالدوستان، به يک ديديه دروگبا، يک اندي کول و يا يک دوايت يورک تبديل شود، اما اين داستان به شکلي دراماتيک خاتمه يافت تا او، استعداد و داستان زندگياش براي هميشه در سياهچال تاريخ دفن شود.
منبع: khabaronline.ir