بزرگنمايي:
عليرضا زرين دست مهمان خندوانه شد
رامبد جوان براي معرفي مهمان اين قسمت از خندوانه از آدم هايي گفت که بلدند جهان را با تصويرهايي که مي سازند تعريف کنند و دنيا را جوري قاب مي گيرند که آدم ميتواند با آن رويا پردازي کند و در واقع دري به سوي دنياي رويايي باز ميکنند. سپس از عليرضا زرين دست تصويربردار با سابقه و مدير فيلمبرداري سينما دعوت کرد تا به روي سن بيايد.
زرين دست ابتدا صميمانه از رامبد بابت اين برنامه تقدير و تشکر کرد و بعد صحبت از تنيس و ورزش شد. در ادامه او با تعريف خاطره و تصويري از يک اتفاق بيان کرد که کار من ديدن و توجه به جزئيات و وقايع است و بعد به درخواست رامبد که از او خواست تا با هرکسي که دوست دارد حرفي بزند، خطاب به سينماگران عنوان کرد: دلم ميخواهد به سينماگران بگويم که به آينده خردمندانه نگاه کنند چرا که اينگونه اوضاع قطعا بهتر مي شود. هنرمند بايد حس مردم را حدس بزند و به نسبت آن براي کارش موقعيت ايجاد کند که اين با کمک جامعه شناسي، روانشناسي و اين دست علوم ممکن ميشود.
پس از اين نوبت به لبخند 10 ثانيهاي رسيد و زرين دست از 3 زاويه و رو به 3 دوربين برنامه خنديد و بعد به جوان گفت: اگر تو سينماگر نبودي دعوتم نميکردي و اين جاي خوشحالي دارد.رامبد هم پاسخ داد: اگر سينماگر هم نبودم بايد اين اتفاق ميافتاد و هر کسي که کمي هوش داشته باشد حتما چنين کاري را را انجام ميدهد.
اما زرين دست عنوان کرد که اينطور هم نيست برنامهها و مجرياني هستند که هوش هم دارند ولي حواسشان به ما نيست و اصلا هم دعوت نميکنند، بعد هم در جواب اين که چه قدر جايزه گرفته است اظهار داشت که تاکنون جوايز زيادي دريافت کرده ولي بايد بيشتر از اينها ميگرفته و در بعضي از موارد حق او ضايع شده يا آن طور که بايد ديده نشده است.
سپس همه چشمهايشان را بستند و او حاضران را با توصيفات دقيق خود به يک مکان زيبا برد که در ابتدا اين طور شروع کرد: افق را روبروي خود تجسم کنيد،حالا قابي بسازيد و آن را نصف کنيد به طوري که يک طرف آن درياچه و در قسمت ديگر جزيره کوچکي را ميبينيد،در وسط هم قايقي قرار دارد، دو کلبه کوچک در جزيره است و...
زرين دست در ادامه از تصويربرداران پيشکسوت و باسابقه و افراد جديدتري چون تورج اصلاني، هومن بهمنش ياد کرد و گفت: دهههاي بعد سينما خيلي تغيير ميکند و وارد زندگي مردم ميشود، کم کم تلويزيونها عجيبتر و پيشرفتهتر و به تبع آن تصويربرداريها هم خيلي شگفتانگيز ميشوند.
در ادامه سپند امير سليماني به عنوان کمدين خندوانه وارد شد. اين کمدين اجرايش را با صحبت از زبان فارسي شروع کرد و از چيزهايي گفت که آنها را بيآنکه بفهميم بيان ميکنيم.
او طي توضيح اين موضوع گفت: مثلا در شعر اتل متل توتوله ما ميگيم شيرشو بردن هندستون در صورتي که طبق بيت قبل گاو حسن اصلا شير نداشته، بعد هم که يک زن کردي بستون، آخه از هند چرا بايد زن کردي بگيري؟! و تازه اسمشو عمقزي به معني دختر عمه بذاري؟ خوب اگه بخوام که ميرم دختر عمم رو ميگيرم!
سپند ادامه داد: حالا اين خوبه يکي ديگه هست که ميگه دستمال من زير درخت آلبالو گم شده؛ خوب اين درست، بعد ميگه سواد داري (واقعا چه ربطي به موضوع داره؟!) و جواب تو جالبه: نچ نچ، بعد ميپرسه بيسوادي و تو بازهم ميگي نه، آخه يعني چه؟ خوب وقتي سواد نداري پس بيسوادي ديگه!؛ حالا لااقل معني جملات اين هارو ميفهميديم ولي بعضي از شعرا بودن که کلا نميدونستيم يعي چي؟ و تنها تکرار ميکرديم مثل: "آليسا آليسا جينگيلي آليسا هي" و فقط هي را ميفهميديم يا "آن مان نَوارا، تو تو اسکاچي، آنا مانا کَلاچي"؟!! اينو که ديگه کلا هيچ قسمتيشو متوجه نميشديم ولي جالبه که همينطوري نسل به نسل منتقلش کرديم.
سپس بعد از اين ها شعر «دل بده» را از زنده ياد مرتضي احمدي که گويا در آن هم تناقضاتي وجود داشته است را خواند، و سپس به سراغ ترکيبها و واژههايي رفت که به طور غلط جاافتادند، مثل ميني سوپر که يعني کوچکِ بزرگ!
او در ادامه از اختصاري کردن پيامها و حرفها اينطور گفت: چند وقت پيش يکي به من پيام داد ز زدم جوابي ندادي، ز بزن و من موندم که اون زِر زده، زنگ زده منم بايد زور يا زِر بزنم؟! و از اين صحبتها که اطراف ما کم نيستند. او در پايان عنوان کرد: خوبه که حواسمون به زبانمون باشه و بدونيم که با يک کلمه ميتوانيم احساسات مختلفي را بيان کنيم، پس بايد بيشتر مواظب باشيم.
منبع: سيمرغ / فريبا بيات