شيوع ناپديد شدن کودکان در ورامين، کرج و مشهد
اجتماعي
بزرگنمايي:
چه خبر - آمار رسمي کودکان ناپديدشده در ورامين، کرج و مشهد
مناطق آسيبخيز شهري و بافتهاي فرسودهنشين، مناطقي مانند هرندي و بخشهايي از ورامين گزارشهاي بيشتري از ناپديدي دارند. يکي از نگرانيهاي ما از گزارشهايي است که اخيرا هم زياد شده و مربوط به وجود نوزادان و کودکان معتاد در مناطقي از استان البرز، بهويژه کرج است.
فاطمه دانشور، عضو شوراي چهارم شهر تهران است در گفت و گو با «شهروند» به تفصيل از پديده «ناپديدي» اين کودکان ميگويد.
ميبينيم که کودکان در خانوادههاي در معرض آسيب شرايط خوبي ندارند، بارها هم در مطالعه پروندهها با موارد عجيبي مانند ناپديدي ناگهاني کودکان مواجه ميشويم. مثلا خانوادههايي هستند که يکي دو ماه از ناپديدي بچهشان ميگذرد اما موضوع را به کلانتري گزارش نکردهاند. ما در سرزدن به اين خانوادهها در قالب طرحهايي که داريم، متوجه نبود بچه ميشويم، آنها هم دلايل مختلفي براي ناپديدي بچههايشان اعلام ميکنند. مثلا ميگويند براي بازي بيرون رفته و ديگر برنگشته.اينها معمولا خانوادههاي مهاجر غيرقانوني هستند يا در زمينه خريد و فروش مواد مخدر فعاليت ميکنند، به همين دليل هم جرأت نميکنند بروند کلانتري و گزارش ناپديد شدن بچهشان را بدهند. آنها ميانه خوبي با کلانتري و پليس ندارند، حتي اگر بچهشان گم شده باشد. چون ميترسند که وقتي پليس در جريان ماجرا قرار بگيرد، موضوعات ديگري به ميان آيد. ما به اين موارد بر ميخوريم که وقتي بررسي ميکنيم متوجه ميشويم بچه يا فروخته شده يا واقعا ناپديد شده است.
آمار رسمي کودکان ناپديدشده به دليل وجود نداشتن شكايت والدين آنها در بعضي مناطق آسيبخيز شهر وجود ندارد.
به نظرم از قبل هم بوده اما الان بيشتر به آن پرداخته ميشود. گاهي ممکن است اين بچهها براي خانوادههايشان خيلي اهميتي نداشته باشند. بياهميت بودن به بچهاي که نياز به خدمات دارد، ميتواند منجر به آسيب شود. از آن طرف، کودکان در اين خانوادهها خيلي راحت از بين ميروند. مثلا در يک حادثه ساده سقوط نوزاد از روي مبل. ميبينيد کودک جانش را از دست داده و از سوي خانواده هم دفن شده است. نوزادي که به دليل آسيب خانواده، نه تولدش ثبت شده و نه مرگش. از اين بچهها زياد هستند و چند مورد اينچنيني داشتيم. البته ما در ميان فرزندان اين خانوادهها، با مورد ديگري هم مواجه هستيم و آن هم تشويق کودکان ٩ تا ١٢ساله براي خروج از کشور است، مسير مهاجرت هم معمولا ترکيه است. در اين زمينه هم خيلي از خانوادهها از سرنوشت بچههايشان خبر ندارند و حتي نميدانند فرزندشان کجاست. از همه اينها دردناکتر، بياطلاعي از وضع اين بچهها پس از خروج از کشور است. ممکن اين بچهها به هر سرنوشتي دچار شوند. قطعا بچهاي که گم ميشود، نميتواند سرنوشت خوبي داشته باشد. ممکن است قاچاق شود يا جانش را از دست داده باشد. اين وضع واقعا نگرانکننده است، بهخصوص براي کودکاني که در خانوادههاي درگير مهاجرت غيرقانوني و آسيب و اعتياد و خريد و فروش موادمخدر، زندگي ميکنند. اين بچهها قرباني خانوادههاي خودشان ميشوند.
معمولا اين کودکان در خانوادههايي که پدر و مادر، هر دو مصرفکننده مواد مخدر يا مهاجران غيرقانوني هستند، ديده ميشوند. ما هم بهطور اتفاقي متوجه اين موضوع ميشويم. بيشتر اين بچهها در خانوادههاي سالم زندگي نميکنند. خانواده يا مادر اين افراد اغلب زندگي شناور دارند و درگير زندگيهاي گروهي هستند. زندگيهايي که در ميان اين گروه از افراد تبديل به يک نوع سبک زندگي شده است.
مناطق آسيبخيز شهري و بافتهاي فرسودهنشين، مناطقي مانند هرندي و بخشهايي از ورامين گزارشهاي بيشتري از ناپديدي دارند. يکي از نگرانيهاي ما از گزارشهايي است که اخيرا هم زياد شده و مربوط به وجود نوزادان و کودکان معتاد در مناطقي از استان البرز، بهويژه کرج است. به جز اين دو منطقه، در مشهد هم گزارشهاي زيادي به ما ميدهند. مثلا در مشهد چندين مورد گزارش داشتيم که نوزاد معتاد پس از ترخيص از بيمارستان، ناپديد ميشود. وقتي مددکار سراغ بچه را ميگيرد، به او ميگويند فوت کرده و خودمان هم دفناش کرديم.
اين کودکان حاصل ازدواجهاي ثبت نشده و در خيلي از موارد روابط خارج از ازدواج هستند، به همين دليل نميتوان سندي ارايه کرد که نشاندهنده نسبت والدين باشد. از اينرو کودک بدون شناسنامه بزرگ ميشود، مدرسه نميرود، وقتي هم کمي بزرگتر شد، از ٥، ٦ سالگي وارد شبکه توزيع مواد مخدر ميشود و درنهايت در نوجواني سر از زندان درميآورد. يکي از زيانبارترين مشاغل کار کودک، کاري است که بچهها در زمينه حملونقل موادمخدر انجام ميدهند. موضوعي که کمتر درباره آن صحبت ميشود و خيلي هم معمول است. خيلي از اين بهرهکشيها در خود خانواده رخ ميدهد. نمونه آن جاسازي مواد مخدر از سوي مادر در لباسهاي زير کودک است که او را دچار انواع آسيبها ميکند. لازم است قوانين گستردهتري براي اين مسائل وضع و با حساسيت دنبال شود. شايد از ميان تمام دستگاههاي رسمي، تنها وزارت بهداشت باشد که در اين زمينه مصوبات خوبي داشته است. مثل آنچه در ارتباط با نوزادان معتاد مطرح شد.
اين کودکان درگير انواع و اقسام بيماريها هستند. دختربچهها صدمات جديتري در اين خانوادهها ميبينند و گاهي حتي از سوي والدين مجبور به تنفروشي ميشوند. ما موارد زيادي داريم که دختران کمسنوسال، مجبور به تنفروشي ميشوند؛ دختران ١٠ و ١١ساله. ما موردي داشتيم که دختر ١٨سالهاي از ١٢سالگي مجبور به تنفروشي شده بود. اينها تراژديهاي تلخي است که اغلب در منطقه هرندي تهران رقم ميخورد. بهطورکلي لازم است که بيماريهاي اين کودکان شناسايي شود. ما پيش از اين اعلام کرديم که براي مادران باردار معتاد غربالگري اچآي وي / ايدز اجباري شود، اما هنوز اين اتفاق نيفتاده است. وزارت بهداشت براي شناسايي اين موارد بايد ورود پيدا کند.
منبع: شهروند
-
يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۹:۲۱:۱۰ AM
-
۸۵ بازدید
-
-
چه خبر