رضا ميرکريمي/ از حسودي با فيلمسازان جوان تا خاطرات نوجواني!
تلويزيون
بزرگنمايي:
چه خبر - رضا ميرکريمي در خندوانه
برنامه «خندوانه» شامگاه دوشنبه چهارم ارديبهشت ماه به مناسبت عيد بزرگ مبعث، «گروه موسيقي آشيق» سلجوق شهبازي قطعهاي را با زبان آذري در وصف رسول خوبان پيامبر اکرم (ص) به صورت زنده اجرا کرده و در ادامه به تأسيس خانه آشيق ها در ايران اشاره کردند. جوان در ادامه به همراه اجراي نمايشي بايرام، بخشهايي از قطعه موسيقي «برگرد» محمد عليزاده را به صورت دابسمش اجرا کردند.
مهمان ديشب خندوانه رضاميرکريمي کارگردان درجه يک سينما بود. رضا ميرکريمي در ابتداي گفت و گو اظهار کرد که خيلي خوشحال است که بالاخره نوبت او شد تا در خندوانه حضور يابد. که رامبد جوان در واکنش به اين صحبت او گفت: پس از دوسال پي گيري بالاخره رضا ميرکريمي پذيرفته است تا در خندوانه حضور يابد.
ميرکريمي در ابتداي برنامه درباره سي و پنجمين جشنواره جهاني فيلم فجر توضيحاتي ارائه داد:
«ما سعي کردهايم در اين جشنواره چهره فرهنگي خوب و شايستهاي را از ايران به جهانيان نشان دهيم و يک تيم متنوع از اساتيد با تجربه و جوانان داوطلب تمام تلاش خود را کردهاند که اين امر به درستي محقق شود. مهمترين مسئلهاي که در اين جشنواره ايجاد ميشود، ديپلماسي فرهنگي است که به ما در حوزههاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، امنيتي و ... کمک ميکند. ما در اين دوره ميزبان بيش از 350 مهمان از 66 کشور هستيم و اين نشان دهنده اين است که جشنواره توانسته جايگاه خود را پيدا کند.»
اين کارگردان در مورد اينکه چه زماني دوباره فيلم ميسازد، گفت:
«بخش اعظمي از تيم اجرايي جشنواره را نيروهاي جوان داوطلب تشکيل مي دهند که به صورت خودجوش براي همکاري اعلام آمادگي کردند و اين براي اولين بار است که در يک فعاليت فرهنگي و سينمايي عدهاي داوطلب ميشوند.خيلي دوست دارم که هرچه سريع تر پس از پايان جشنواره ساخت يک فيلم را شروع کنم، در جشنواره به فيلمسازاني که آثار خود را ارائه کردهاند حسوديام ميشود و خيلي دوست دارم که جايشان باشم. قصهاي در ذهن دارم که حتما ساخت آن را شروع خواهم کرد.»
ميرکريمي در پاسخ به پرسش رامبد جوان که پرسيد سال آينده هم دبيري جشنواره را قبول ميکني؟ بيان کرد:
«اگر اجازه بدهند و ما را بيرون نکنند، چرا که نه اين مسئوليت را قبول ميکنم چون احساس ميکنم که يک کار ملي را انجام ميدهم.»
او سپس خاطرهاي از جبهه رفتن خود که با مخالفتهاي پدرش همراه بود تعريف کرد:
«من علاقه به جبهه رفتن داشتم، ولي پدرم هميشه مخالف بود. جالب اينجاست که تنها کسي که مرا تشويق به رفتن ميکرد مادرم بود و بالاخره توانست پدرم را راضي کند، من هم با دوستانم خوشحال سوار اتوبوس شدم و رفتم. در مسير به دوستانم گفتم که کار با اسلحه را بلد نيستم و قرار شد که آن ها در همين اتوبوس به من آموزش بدهند، در همين حال و هوا بوديم که اتوبوس ايستاد و پدرم آمد و من را پياده کرد و به خانه برد خيلي خجالت کشيدم و چند روزي باهم قهر بوديم، تا اينکه پس از مدتي مادرم بار ديگر او را راضي کرد و من به جبهه رفتم. آن دوستان هم تا مقصد فقط نوحه خواندند و هيچ چيزي به من ياد ندادند.»
منبع: سيمرغ
-
سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲:۱۵:۲۵ PM
-
۱۷۳ بازدید
-
-
چه خبر