آخرین اخبار

از ازدواج اجباري تا رابطه نامشروع و در آخر قتل حوادث

از ازدواج اجباري تا رابطه نامشروع  و در آخر قتل

  بزرگنمايي:

چه خبر - ازدواج اجباري و قتل

دختر تهراني وقتي از سوي دانشجوي شهرستاني اغفال شد، نمي دانست آينده شومي در انتظارش است. اين دختر که پس از رابطه نامشروع و اصرار خانواده ها به عقد پسر دانشجو درآمده بود به خاطر بي توجهي و فشارهاي رواني با ريختن سم در نوشيدني، شوهرش را کشت.

اين زن جوان که حالا در انتظار اجراي حکم قصاص – اعدام – است زندگي قبل از آشنايي با کامران و بعد از آن را براي خبرنگارما تعريف کرده است که در ذيل مي خوانيد:

از روزي که چشم باز کردم شاهد دعواي پدر و مادرم بودم. آن ها با غرور و لجبازي محيط خانه را براي من به جهنّمي عذاب آور تبديل کرده بودند و سرانجام اين تنها من بودم که ناباورانه در آتش جرّ و بحث هاي آن ها سوخته و براي هميشه، مهر قرباني بر پيشاني سرنوشت شومم، حک شد.

والدينم سرانجام پس از چندين سال زندگي مشترک و پادرمياني هاي مکرّرساير بستگان و بزرگان فاميل، از هم جدا شدند و مادرم سرپرستي مرا در دادگاه درقبال بخشش مهريه اش برعهده گرفت.

مادرم پيوسته ازبه دوش گرفتن بار مسئوليت من، راضي به نظر نمي رسيد و گاهي نيز در جمع آشنايان و دوستان با نيش و کنايه هاي مختلف، اين چنين بيان مي کرد که جواني ام را به پاي مردي بي لياقت تباه کرده و حالا هم بايد براي تربيت و بزرگ کردن اين دختر که از تبار همان پدر است، ازحقوق اوليّه انساني خود، گذشته وساليان سال منتظر بمانم تا او ازدواج کند تا شايد سپس بتوانم فکري به حال زندگي خود کرده و تصميمي براي ازدواج با فرد دلخواهم بگيرم.

شنيدن اين حرف هاي تحقيرآميز هميشه ايّام بسيارعذابم مي داد ، به همين دليل بود که با وجود اين که هيچ تصميمي براي ازدواج زودهنگام تا پايان تحصيلات دانشگاهيم نداشتم، تصميم گرفتم که ديگر مستقل باشم و اگر مرد مناسبي پيدا شد، هرچه زودتر با او ازدواج کرده و خود را از اين زندگي نکبت بار و شنيدن سرزنش هاي هميشگي و تحقيرشدن هاي پي درپي، نجات دهم و روزي با آمدن مرد روياهايم چشمان خود را بسته و به همراه او سوار بر اسب سفيد خوشبختي شده و به يکباره به سوي يک زندگي آسوده و به دور از هر نوع تحقيري،سفر کنم.

سه سالي از زندگي کردن من با مادرم مي گذشت و من دراين مدّت توانسته بودم که هم به تحصيلم ادامه داده وهم اين که در يک کارخانه بزرگ توليدي لباس مشغول به کارشده و تا حدودي از لحاظ مادي مستقل از مادرم باشم.

تا اينکه حدود يک سال پيش با پسر دانشجويي به نام کامران که از شهري دور براي تحصيل به تهران آمده بود آشنا شدم و او با ابراز عشق و علاقه فراوان به من و چرب زباني هاي پيوسته، توانست بسيار خودش را در دل من جا کرده و محبّت و عشق من را نيز به سوي قلب خودش، سرازير نمايد، تا جايي که من، که هميشه ايّام از محبّت پدر و مادر خود محروم بودم، به کلّي شيفته و دلباخته کامران شده و به دنبال محبّت گم شده والدين خود،در وجود او رفتم، به گونه اي که اگرحتّي يک روزديگر جملات عاطفي کامران را نمي شنيدم، آن روز برايم شب نمي شد.

کامران سرانجام توانست من را فريب دهد، زيرا او با اصرارتمام توانست يک روز به دور از چشم مادرم به خانه ما آمده و با من ارتباط برقرار کرده و با وعده هاي دروغين و قول و قرارهايي واهي، سرم را کلاه بگذارد.

رابطه پنهاني شوم من و کامران چند ماهي همچنان ادامه يافت و او در اين مدّت، بارها توانست در بستر حيله و مکرهاي مختلف از من انواع سوءاستفاده را کرده و پيوسته با دادن قول واهي ازدواج در ايّامي نه چندان دور، من را خام سخنان پوشالي کند.

امّا به محض اين که کامران،فارغ التحصيل شد، در کمال ناباوري حتّي بدون خداحافظي از من، شتابان راهي شهر خودش شد و هر وقت که به او زنگ مي زدم،با صدايي دلنشين و بسيار آرام به من مي گفت: مهسا جان، چندان براي ازدواج عجله نکن، زيرا ما بايد به شناخت بيشتري از يکديگر پيدا کنيم وسپس به همراه يکديگر به سوي زندگي مشترگ، گام هاي خوشبختي را برداريم!

سرانجام زماني که دريافتم که اگر دير بجنبم آبرويم به تمامي، با وجود روابطي که با کامران داشته ام برباد خواهد رفت! موضوع را به سختي با مادرم درميان گذاشتم و او پس از شماتت وسرزنش هاي بسيار من، طي تماسي که با خانواده کامران داشت، با تهديد به آنها گفت که اگر کامران به خواستگاري من نيايد و من را به عقد دايمي خود درنياورد، از او به جرم فريب من وهمچنين داشتن روابط نامشروع، شکايت خواهد کرد.

خانواده کامران که به دليل دسته گلي که پسرشان به آب داده بود، دچار شوکي باور نکردني شده بودند، درکمال ادب و احترام از مادرم فرصتي خواستند و به او قول دادند که دراسرع وقت کامران را به خانه ما آورده وهمه ماجرا را به زودي سر و سامان دهند. سرانجام خانواده کامران، او را با زور و اجبار به خانه ما آورده و با برگزاري مراسمي، من و کامران به عقد هم درآوردند و با پيشنهاد مادرم و موافقت والدين او، ما بدون برگزاري هيچگونه مراسم عروسي، رهسپار خانه بخت شديم.

چند ماهي از ازدواج اجباري من و کامران مي گذشت و من هرقدر به او اظهار محّبت مي کردم، به سان گذشته از طرف کامران پاسخ مثبتي را دريافت نمي کردم و به هر دري که مي زدم فايده اي نداشت و از طرف ديگر نيز والدين کامران سرانجام ماهيّت واقعي خود را نشان داده و پيوسته به شيوه هاي گوناگون و در بستر سخنان بسيار سخيف و کنايه هاي معنا دار، به من مي فهماندند که براي خانواده آنان لکه اي ننگ هستم که بايد هرچه زودترخود اين لکه را ازصفحه زندگيشان پاک کرده و درکمال رضايت، از پسرشان جدا شده و به نزد مادرم ، برگردم.

آنها پيوسته مرا به دليل اين که فرزند طلاق بودم،سرزنش کرده و به من مي گفتند که تو هم به مانند مادرت هستي و براي پسرما همسري شايسته نخواهي شد و با ورود خود به خانواده ما، تنها،عذاب روحي ورنجي بي پايان را براي ما به ارمغان آورده اي و با وجود تو، ديگردر بين بستگان خود از خجالت نمي توانيم سر بلند کنيم.

به هر دري که زدم فايده اي نداشت و کامران که خود مسبّب چنين سرنوشت شوم و نامبارکي براي من شده و پاکدامنيم را با هوس هاي گناه آلود خود از بين برده بود،به هيچ عنوان حاضر نشد که گذشته ها را فراموش کرده و به زندگي عادي با من تن در دهد واز سويي ديگر من نيز که نمي خواستم با کوبيدن مهر طلاق برصفحه سرنوشتم، تا ابد بسان مادرم با انواع تهمت و تحقيرها بسازم ،سرانجام انديشه اي را که در سر داشتم ،عملي کرده و با سمّي که در داخل نوشيدني کامران ريختم او را به سزاي اعمال نابخشودنيش رسانده و وجود ناپاک او را از صفحه روزگار پاک کردم.

تا اينکه در پايان پس از روشن شدن ماجرا توسط پليس دستگير و روانه زنداني که خود يکي از پايه گذاران اصلي آن بودم، شده و اکنون نيز روزها را يکي پس از ديگري در انتظار قصاص سپري مي کنم.

منبع:رکنا



ارسال نظر شما

Protected by FormShield

اخبار خواندنی

تنبيه معلم، دانش‌آموز را روانه بيمارستان کرد

باند دختر رزمي‌کار و همدستانش متلاشي شد

قتل همسر در ملاقات زندان

کشف 288کيلوگرم هروئين از کاميون ايراني در اروپا

حريق يک مدرسه در محمودآباد

اعتراف به همسرکشي بعـد از 55روز

عامل تبليغ خاص آرايشگاه زنانه دستگير شد

بازداشت معلم به اتهام کتک زدن دختر دانش‌آموز

تهديد به انتشار تصاوير دختر جوان توسط خواستگار

خودکشي پدر به خاطر اعتياد پسر

مرگ 7 دختر و پسر در ويلاي دماوند

سارق موبايل‌قاپ زمينگير شد

زلزله 5 ريشتري هرمزگان را لرزاند

جوان ايراني بعد از قتل از کانادا گريخت و برگشت

توضيح پليس کرمانشاه درباره برخورد با يک مجرم

قاتل کودک 11 ساله: خودم قرباني تجاوز هستم

حمله انتحاري به اتوبوس سپاه در سيستان و بلوچستان

سقوط هواپيماي فوق سبک در کاشمر

پسر 12 ساله خودش را حلق‌آويز کرد

فريب دختران با خودروي شاسي بلند و ويلا

دانش‌آموز متهم به قتل معلم در آستانه اجراي حکم

کشته شدن 6 سرباز پاکستاني در مرز ايران

انهدام باند سرقت «اقدس گاو باز»

تجاوز به دختران جوان به بهانه تست بازيگري

دستگيري 8 نفر در ارتباط با حادثه زاهدان

گردش ماليِ عجيب قاچاقچيان انسان در ايران

محاکمه جواني که دلال ارز را کشت

قاتل «سُلاله» اعدام شد

قتل زن صيغه‌اي به خاطر فحاشي به مادر شوهر

قتل در افغانستان، دستگيري در ايران

ضرب و شتم دانش‌آموز اين بار در اروميه

آمريکا، يک پيرمرد 70 ساله را اعدام کرد

وقوع زمين لرزه 7.1 ريشتري در پرو

قصاص، عاقبت قتل به خاطر ظرف شستن

دستگيري مرد شيطان‌صفت در نياوران

سقوط يک فروند بالگرد اورژانس با 4 سرنشين

اسامي شهداي حادثه سقوط بالگرد اعلام شد

مردي با کمک پسرش زن خود را تکه تکه کرد

تجاوز مرد ماساژور به 4 کودک

جوان 27 ساله همسر و دخترش را به قتل رساند

خودکشي دسته جمعي در مرکز ترک اعتياد هرمزگان

سرقت 3 ميلياردي توسط کارمند اخراجي شرکت

تجاوز، پايان شوم عشق اينستاگرامي

ماجراي ضرب و شتم يک زن در نمايندگي سايپا

سقوط مجدد يک جنگنده هندي در مرز پاکستان

حمله سگ‌هاي ولگرد به يک خانم در لواسان

سرقت 500 ميليوني راننده سرويس مدرسه

کلاهبرداري با عنوان آژانس و تور‌هاي گردشگري

دستگيري مزاحم اينستاگرامي دختر جوان

نقشه سرقت از جواهرفروشي سعادت‌آباد لو رفت