بزرگنمايي:
چه خبر - گفت و گو با ساعد سهيلي و گلوريا هاردي
حکايت ساعد سهيلي و گلوريا هاردي هم همين است؛ مردم هم کارهاي اين زوج محجوب و دوست‌داشتني را دنبال مي‌کنند و هم به محض ديدن آنها در جامعه و مراسم‌هاي سينمايي علاقه خود را نشان مي‌دهند و هم در فضاي مجازي و بويژه اينستاگرام، پيگير عکس‌ها و مطالب آنها هستند.
براي اين‌که پسر خوب سينماي ايران و بازيگر فيلم‌هايي چون گشت ارشاد و گشت2، رخ ديوانه و چند مترمکعب عشق و بازيگر نقش رها در سريال «کيميا» را براي يک گفت‌وگوي صميمانه و نوروزي کنار هم داشته باشيم، کار خيلي سختي بود.
ساعد مدت‌ها سر صحنه فيلمي در جنوب کشور بود و خانم هاردي هم براي ديدار با خانواده در فرانسه به‌سر مي‌برد. من البته به هرشکلي که بود ـ نمي‌گويم چطوري! ـ قصد و تلاشم را به نتيجه رساندم و ثمره‌اش مصاحبه‌اي شد که پيش روي شماست.
ساعد اولين تصويري که از عيد نوروز يادت مي‌آيد چيست؟
اولين تصوير را دقيقا شايد به ياد نياورم، اما احتمالا بايد خانه‌تکاني و ديدن اين‌که همه چيز براي نو شدن به هم مي‌ريخت، باشد.
وقتي کوچک بودي، براي خانه‌تکاني کمک هم مي‌کردي؟
آره، مجبور بوديم! (مي‌خندد)
خانم هاردي، شما چطور؟ احتمالا تنها تصاويرتان از عيد نوروز همين چهار سال زندگي مشترک با ساعد باشد. پس از شما مي‌توانم معادل اين سوال را بپرسم و بگويم اولين تصويري که از کريسمس داريد، چيست؟
فکر کنم از چهار سالگي متوجه حال و هواي کريسمس و سال نو شدم. همه چيز انگار فرق مي‌کرد و هيجان‌انگيزتر از ديگر روزهاي سال بود.
آن عيد هيجان‌انگيزتر است يا عيد نوروز؟ بابانوئل بامزه‌تر است يا حاجي‌فيروز؟!
هرکدام لطف خودش را دارد و زيباست. براي اين‌که دعوا نشود، فکر مي‌کنم بابانوئل و حاجي‌فيروز با هم دوست هستند. (مي‌خندد) آنها خبر آمدن عيد را به مردم مي‌دهند.
زيباترين سنت و رسم عيد نوروز را در چه مي‌دانيد؟
ديد و بازديد خانواده‌ها از هم را خيلي دوست دارم. سنت سفره هفت‌سين هم زيباست، البته اگر مردم بعد از عيد ماهي قرمزها را آزاد کنند و به طبيعت برگردانند، زيباتر هم مي‌شود.
ساعد، بچه‌ها عاشق عيدي گرفتن هستند. در خانواده يا فاميل بيشتر از همه منتظر آمدن چه کسي بودي تا بيشترين عيدي را از او بگيري؟
عيدي گرفتن به هر شکل و به هر مقدارش جذاب است. شايد رقم عيدي‌هايي که مي‌گرفتم چندان هم چشمگير نبود، اما هميشه بموقع دستم مي‌رسيد و براي خوراکي و خريد اسباب‌بازي حسابي به درد مي‌خورد. در فاميل ما هم هميشه چندنفر بودند که بيشتر از بقيه عيدي مي‌دادند، اما خودم هميشه بيشترين عيدي را از خانم‌هاي سالمندي مي‌گرفتم که همسايه ما بودند!
معمولا بيشترين و لذتبخش‌ترين مسافرت خانوادگي شما در عيد به کجا بود؟
معمولا در روزهاي عيد مشهد بوديم، اما براي گردش و تفريح به جايي به نام اَبَردِه مي‌رفتيم که نزديک مشهد است و حدود 40 دقيقه با آن فاصله دارد.
چون ساکن شهر زيارتي و سياحتي مشهد بوديد، احتمالا اقوام و آشنايانتان از شهرهاي ديگر مهمان شما مي‌شدند و چندان راه فرار نداشتيد.
(مي‌خندد) نه، خوشحال مي‌شديم اتفاقا.
زيباترين بخش عيد برايت چيست؟
همين که نسبت به ماه‌ها و روزهاي ديگر سال لبخند بيشتري روي لبان مردم است و حال خوب و انرژي مثبتي را دارند، دوست دارم.
الان به سني رسيدي که عيدي بدهي، نه؟
راستش اگر پول دستم برسد، چرا که نه؟! (مي‌خندد)
در فاميل حتما بچه‌هايي داريد ديگر؟
بله، اما بچه‌هاي الان ديگر به همين راحتي‌ها به يک عيدي مختصر راضي نمي‌شوند. آن موقع ما با يک 200 توماني ناقابل کلي حال مي‌کرديم. ولي الان اگر به بچه‌ها تراول هم بدهي، مي‌گويند برو بابا اين چيه!
در روزهاي خوش عيد، ميانه‌ات با ضدحالي به نام پيک نوروزي چطور بود؟!
خيلي وحشتناک. پيک نوروزي کابوس شب‌هاي عيد من بود.
تو هم از آن دانش‌آموزاني بودي که تازه يازدهم يا دوازدهم عيد سراغ حل تکاليف مي‌رفتي؟
حتي ديرتر.
خوش به حال خانم هاردي که احتمالا با چنين کابوسي آشنايي ندارند.
(مي‌خندد) شايد چون ما تعطيلات طولاني مدتي براي عيد نداشتيم و تکاليفمان را در مدرسه انجام مي‌داديم.
ساعد وقتي به روزهاي آخر عيد نزديک مي‌شدي و ياد مدرسه رفتن مي‌افتادي، چه حالي پيدا مي‌کردي؟
خيلي ناراحت بودم. الان که فکر مي‌کنم، مي‌فهمم چقدر ناشکرم. به خاطر اين‌که در اين سال‌ها هر روز تعطيلم و به مدرسه نمي‌روم اما خدا را شکر نمي‌کنم! اين خودش يک نعمت است و نبايد بسادگي از کنار آن گذشت.
يادآوري خوبي است که آدم از زندگي لذت ببرد! اگر يادت باشد هميشه بعد از تعطيلات نوروز يک موضوع انشاي کليشه‌اي هم داشتيم با اين عنوان که «تعطيلات عيد خود را چگونه گذرانديد؟»
آخ‌آخ آره! با اين‌که عنوان اين انشا خيلي کليشه‌اي بود، اما چون من علاقه به انشا و نوشتن داشتم، هميشه آن را جذاب و خنده‌دار مي‌نوشتم، طوري‌که بچه‌هاي کلاس با صداي بلند به معلم مي‌گفتند آقا! سهيلي بيايد و انشايش را بخواند. بيشترين درسي که در آن موفق بودم، همين انشا بود.
مجبور بوديم يک جمله کليشه‌اي هم تهِ همه انشاها بنويسيم؛ «ما از اين انشا نتيجه مي‌گيريم که…» انگار اگر نتيجه نمي‌گرفتي، انشايت کامل نبود و نمره‌ات را نمي‌دادند.
نتيجه‌گيري زوري بود ديگر! (مي‌خندد)
عيد نوروز متاهلي با عيد نوروز مجردي فرق مي‌کند؟
براي من فرقي نمي‌کند. همان بي‌خيالي قبلي را هنوز هم دارم!
تو با بازي در فيلم‌هاي پدرت شناخته شدي، اما از جايي به بعد تلاش خوبي کردي که هويت مستقلي براي خودت دست و پا کني. به نظر مي‌آيد بيرون آمدن از سايه نام پدر مشهور کار سختي باشد که تجربه‌اش کردي، درست است؟
من به پدرم افتخار مي‌کنم و تلاش نمي‌کنم از زير سايه‌اش بيرون بيايم، ولي هميشه سعي کردم جدي گرفته شوم. اما ممکن است گاهي حرف‌هايي مثل اين‌که هرچقدر هم تلاش کني باز پسر فلاني هستي، تمرکز مرا به هم مي‌زند، اما سعي مي‌کنم خودم را جمع و جور کنم و بيشتر به فکر کارم باشم.
به هرحال فرزندان سينماگران مشهور که وارد سينما مي‌شوند، هميشه با اين اتهام روبه‌رو هستند که با پارتي و به‌واسطه شغل والدينشان به سينما آمده‌اند. فکر مي‌کني اين طرز ورود براي همه مجاز باشد؟ آيا واقعا همه بازيگراني که با اين روش آمده‌اند، مستعد هستند؟
خيلي‌ها آمدند که اولين فيلمشان، آخرين فيلمشان هم شد و رفتند. حتي خيلي‌ها هم پافشاري کردند بمانند، اما مردم از بس قبولشان نکردند ديگر آبرو برايشان نماند. بالاخره اول و آخر و تصميم‌گيرنده نهايي مردم هستند که چه کسي بماند و چه کسي برود. مهم ادامه کار و ماندگاري بازيگر است که به خودش و مردم بستگي
دارد.
تو نشان دادي که واقعا مستعدي و حضور و درخشش در سينما حق توست. حسنِ «گشت ارشاد» با اين‌که باز حضور در فيلمي از پدرت بود، اما از استعدادت خبر مي‌داد و سهم مهمي در ديده شدن و ادامه مسيرت داشت. به جز پدرت، کدام کارگردان نقش مهمي در کارنامه‌ات و تثبيت تو در سينما دارد؟
نمي‌شود فقط از کارگردان اسم برد، بايد بگوييم در چه فيلمي ديده شدم. چون سينما يک کار گروهي است و ديده شدن يک بازيگر به همه عوامل يک فيلم بستگي دارد. فکر مي‌کنم چند مترمکعب عشق، رخ ديوانه و گشت ارشاد، فيلم‌هايي بودند که مردم آنها را دوست داشتند، حتي فيلم 50 کيلو آلبالو هم مورد توجه مردم قرار گرفت و فروش خيلي خوبي داشت.
حاشيه‌هايي هم سر اين فيلم به وجود آمد. تا به حال دو فيلم جنجالي و حاشيه‌اي در کارنامه داري؛ يکي همين و ديگري هم گشت ارشاد که به دليل بعضي اعتراضات، خيلي زود از پرده سينما پايين کشيده شد. فکر مي‌کني اين از بخت خوبت باشد يا از شانس بدت؟
مهم اين است که فيلم‌ها ديده شود. خيلي دوست دارم فيلم‌هايم ارزش اين را داشته باشند که تماشاگران دو يا سه بار براي ديدن آنها به سينما بروند.
خانم هاردي به نظر شما بهترين بازي ساعد در سينما مربوط به کدام فيلم است؟
من همه بازي‌هاي ساعد را دوست دارم، به ويژه همين فيلم‌هايي که از آنها اسم برد؛ چند مترمکعب عشق، رخ ديوانه و البته گشت 1 و 2٫
ساعد براي بازي در فيلم‌ها و نقش‌هاي مختلف از شما هم مشورت مي‌گيرد و با شما صحبت مي‌کند؟
بله، من هم تا جايي که بتوانم سعي مي‌کنم مفيد باشم و نظراتم را به او بگويم. وقتي مشغول بازي در نقش رها و سريال «کيميا» بودم، هميشه با ساعد تماس مي‌گرفتم و او با اين‌که خودش سر صحنه فيلم «مالاريا» بود، کمک‌هاي خوبي به من مي‌کرد.
جوان اول‌هاي سينماي ايران در دهه‌هاي گذشته معمولا شمايل خاصي داشتند و بزن بهادر هم بودند. اما جوان اول‌هاي امروز سينماي ما باتوجه به اقتضائات سينما و تغيير فضاي فيلم‌ها، متفاوت از تيپ‌هاي قديم هستند. تو يکي از جوان اول‌هاي خوب و امروزي سينماي ايران هستي و به نوعي جوان امروزي کشور ما را با همه نقاط قوت و ضعفش بازتاب مي‌دهي. دليل اقبال مردم بويژه جوان‌ها به نقش‌ها و بازي‌هايت را در چه مي‌داني؟
سينما هميشه سعي مي‌کند به جامعه نزديک شود. جوان اول‌هاي سينماي گذشته شبيه آدم‌هاي آن روز جامعه بازي مي‌کردند و براي همين با اقبال مردم مواجه مي‌شدند و آن همه طرفدار داشتند. وقتي تماشاگر خودش را روي پرده سينما ببيند و حس کند که به آن شخصيت نزديک است، راحت‌تر با نقش و آن بازيگر ارتباط برقرار مي‌کند. فکر مي‌کنم دليل دوست داشتن نقش‌هاي من هم همين باشد که به شخصيت‌هاي جامعه نزديک هستند.
خانم هاردي، ساعد الان به عنوان يکي از بازيگران خوب و جوان سينماي ايران شناخته مي‌شود. فکر مي‌کنيد دلايل اين موفقيت و محبوبيت چه باشد؟
ساعد خيلي براي نقش‌هايش زحمت مي‌کشد و انرژي مي‌گذارد و نتيجه‌اش را هم مي‌بيند. خوشحالم که او در کارش موفق است. ضمن اين‌که ساعد در عين موفقيت و محبوبيت، فروتني‌اش را حفظ کرده است.
ساعد! سال گذشته دو فيلم مالاريا و پل خواب را در جشنواره داشتي و نقش‌هاي مرتضي و شهاب را خيلي خوب بازي کردي، اما اين دو فيلم پس از گذشت يک سال هنوز اکران نشده است. اين همه تاخير در اکران فيلم خيلي به اثر ضربه مي‌زند.
بله، دلم مي‌سوزد که چرا هنوز اکران نشده‌اند. چون فکر مي‌کنم يکي از بهترين بازي‌هايم در فيلم پل خواب بوده است. خيلي براي اين نقش زحمت کشيدم.
قبول داري اگر اين دو فيلم در زمان مناسبي اکران مي‌شد، با پيشنهادهاي خوب ديگري هم در اين يک سال روبه‌رو مي‌شدي؟
ممکن بود اتفاقات متفاوتي بيفتد. البته معتقدم فيلم خوب هر زماني ديده خواهد شد و من از اتفاقات سالي که گذشت راضي‌ام.
تا به حال سه بار براي فيلم‌هاي گشت ارشاد، رخ ديوانه و گشت 2 نامزد دريافت سيمرغ بلورين نقش مکمل مرد از جشنواره فيلم فجر شدي. بالاخره قرار است با چه فيلمي بزني توي گوش سيمرغ؟!
(مي‌خندد) راستش نمي‌دانم. هرچه قسمت باشد. به نظر من نبايد در وهله اول به جوايز فکر کرد، بايد بيشتر به فکر کيفيت کلي فيلم بود.
خانم هاردي فکر مي‌کنيد ساعد چه زماني و براي بازي در چه نقشي برنده سيمرغ بلورين شود؟
نمي‌دانم، سوال سختي است. بازيگر نبايد براي جايزه بازي کند، انشاالله مي‌گيرد.
نه، سال بگوييد و يک نقش خاص!
نمي‌دانم به‌خدا. سه سال بعد براي بازي در فيلم گشت3! (همراه ساعد مي‌خندند)
پيش‌بيني خوبي بود. حالا ساعد! قبل از اين‌که هوايي شوي و درباره گشت 3 و سيمرغ‌ات فکر و خيال کني، کمي هم درباره گشت 2 صحبت کنيم. هم گريمت خيلي خوب است و هم نقشت دشوارتر از قسمت قبلي بود. پيش‌بيني مي‌کني فيلم در اکران چه سرنوشتي پيدا کند؟
من خيلي به اکران اين فيلم و استقبال تماشاگران از آن اميدوارم و فکر مي‌کنم که مردم راضي از سالن سينما بيرون بيايند. اميدوارم اين‌طور باشد و تماشاگران فيلم را دوست داشته باشند.
ماجراهاي حسن و عطا و عباس قرار است تا کي ادامه پيدا کند؟
اگر مردم از قسمت دوم هم به اندازه قسمت اول راضي باشند، احتمالش زياد است که قسمت سوم آن هم ساخته شود.
احتمالي در کار نيست، بايد قسمت سوم آن را بسازيد. چون خانم پيش‌بيني سيمرغ کردند براي شما.
آهان، بله. درآن‌صورت نشان مي‌دهيم که مي‌شود قسمت‌هاي ديگري هم براي فيلم‌ها ساخت که خوب شود.
کنايه خوبي به بعضي از فيلم‌ها بود.
کنايه نبود. معمولا قسمت‌هاي دوم و سوم فيلم‌ها در همه جاي دنيا بخوبي قسمت اول نيست. خيلي استثنا پيش مي‌آيد که قسمت دوم هم مثل قسمت اول خوب باشد، يکي از اين نمونه‌هاي استثنايي گشت 2 است! (مي‌خندد)
کمي هم از همين فيلم «ماهور» بگو که 3 ماه تو را در بيابان‌هاي اهواز مشغول کرده است.
ماهور يک فيلم دفاع مقدسي است که حرف‌هاي تازه‌اي براي گفتن دارد. قصه فيلم در سه روز اول جنگ مي‌گذرد.
چطور با دور بودن از همسر و خانواده کنار مي‌آيي؟
به خاطر علاقه‌اي که به سينما دارم، سعي مي‌کنم بتوانم تحمل کنم. همه ما سينمايي‌ها اميدواريم حداقل نتيجه اين دور بودن از خانواده، ساخت فيلم‌هاي خوب و ارزشمند باشد.
شما چطور با اين شرايط کنار مي‌آييد خانم؟
کنار آمدن با اين شرايط سخت است، اما مي‌دانم که اين دوري به دليل اقتضاي شغل است.
يک نکته جالب درباره شما زوج هنرمند اين است که هر دو بهمني هستيد. جالب‌تر اين‌که آقاي سعيد سهيلي هم بهمني هستند. «سهيلي‌هاي بهمني، سينما را قرق کردند» هم تيتر خوبي‌است، نه؟
(مي‌خندد) دامادمان هم مثل من متولد 30 بهمن است. الان طوري است که وقتي خواستگار مي‌آيد، اول از او مي‌پرسيم بهمني است يا نه!
خانم قرار نيست شما را در يک فيلم مشترک ببينيم؟
دو پيشنهاد سينمايي در اين باره داشتيم، اما به نتيجه نرسيد.
ساعد حالا که به خاطر ازدواج، پايت به بوردو باز شده، کمي از آنجا برايمان بگو.
بوردو يکي از شهرهاي زيبا و ساحلي فرانسه است و آب و هواي بسيار خوبي دارد. من هم به خاطر همسرم و ديدن خانواده و اقوام او زياد به آنجا مي‌روم.
خانم هاردي شما چطور؟ نظرتان درباره ايران چيست؟
مردم ايران را عاشقانه دوست دارم. بالاخره هر چه باشد، ايران و فرانسه هردو وطن من هستند.
فرانسه يکي از کشورهاي پيشرو در سينماست و کلي چهره تحويل سينماي جهان داده. بازيگر محبوب فرانسويتان کيست؟
فرانسه بازيگر خوب و محبوب زياد دارد. اما اگر بخواهم الان به عنوان نمونه از کسي اسم ببرم، به ماريون کوتيار و برنيس بژو اشاره مي‌کنم.
ساعد، خانمت در مدت زمان کمي و با پشتکار و استعدادي که دارد، خيلي خوب فارسي را ياد گرفته و صحبت مي‌کند. تو چطور؟ زبان فرانسه را بلدي؟
بلدم، اما هر جا هم کم بياورم از بادي لنگوئج استفاده مي‌کنم و کارم را راه مي‌اندازم!
خانم هاردي يک بار گفت اگر در جام جهاني، تيم ملي فوتبال ايران با فرانسه بازي کند، دوست دارد بازي مساوي شود. تو چطور ساعد؟ اگر بازي تک‌حذفي باشد، دوست داري کدام تيم ببرد؟
من هميشه طرفدار آن تيمي هستم که ضعيف‌تر است و امکانات کمتري داشته.
خب، من جوابم را گرفتم!
ما با همين امکانات کم خيلي کارها در فوتبال کرده‌ايم. دم فوتباليست‌هاي ما گرم.
در سال جديد چه آرزويي براي خودت و مردم داري؟
آرزو دارم همه مردم در اين سال به آرزوهايي که دارند، برسند. براي خودم و خانواده ام نيز همين آرزو را دارم.
خانم هاردي شما هم از آرزوي خود در سال جديد بگوييد.
من هم براي همه مردم آرزوي سلامت و شادي دارم و اميدوارم هيچ کس غم و مشکلي نداشته باشد.
گروه فرهنگ و هنر
منبع: jamejamonline.ir