نامه احساسي فردي به برادرش پس از تغيير جنسيت: برادرم که حالا خواهرم است!
چه خبر ... ؟
بزرگنمايي:
چه خبر - برادري که پس از تغييرجنسيت حالا خواهر شده است
گاردين هر هفته، نامه يکي از مخاطبانش را منتشر ميکند، يکي از اين نامهها هم درباره فردي است که برادر او تغيير جنسيت داده است.
در اين نامه آمده است؛
پاييز، تو به من حرفي زدي که از همه حرفهايت مهمتر بود، تو به من گفتي که احساس ميکني زني هستي در بدن يک مرد.
من ميخواهم بداني، اين کاري که انجام دادي يکي از شجاعانهترين کارهايي بود که ميتوانستي انجام بدهي و من تو را ستايش مي کنم، الان و هميشه من تو را حمايت ميکنم. در سفرت براي تبديل شدن به يک زن من قدم به قدم در کنار تو هستم؛ هر آموزش آرايشي، هر جلسهاي با روانپزشک تو من به عنوان يک انسان يا يک روح کنار تو هستم. چه حرفي با من بزني چه نه، من خوشحالم که بخشي از اين فرايند پيچيده و پر از احساسات هستم.
من ميدانم کاري که ميخواهي انجام دهي، کاملا سنجيده است، ميدانم از وقتي که جوان بودي و از اولين تجربياتت در پوشيدن لباسهاي زنانه چه زجري ديدهاي، ميدانم که وقتي يکي از آشناها تو را در حال پوشيدن لباسهاي زنانهاش ديد چقدر وحشتزده شدي و ميدانم همه آرزوي تو پذيرفته شدن و البته درک شدن است و من اينها را با صميم قلبم انجام ميدهم.
هر چند کم، اما يک حس تلخي هم درون من وجود دارد که نميتوانم آن را با خودم نگه دارم، من ميخواهم بدانم چرا قبل از ازدواج حرفي به همسرت نزدي؟ ميخواهم بدانم چرا عقد کردي و همچنين ميخواهم بدانم که چرا حتي بعد از ازدواج فکر کردي ميتواني با توهمت ادامه بدهي و سعي کني بچهدار بشوي؟
لطفا اين را بدان که ميفهمم که همه اين ها براي تو سخت بوده. تو ميخواستي رازت را تا زمان مرگت پيش خودت نگه داري، اما نتوانستي بيشتر تحمل کني. اينکه چقدر به شکلي احساسي و رواني درد کشيدي، غيرقابل تصور است ولي فرصتهاي زيادي هم وجود داشت تا با خودت، همسرت و ما صادق باشي.
وقتي به من گفتي، من برايت خوشحال شدم، چون احساس کردي ميتواني خودت شوي. ولي اين خوشحالي من به همراه غمي بود، غمي که براي تو نبود؛ بلکه براي همسر و کودک زيبايت بود، چون آنها الان بايد شروع دوبارهاي داشته باشند، من ميدانم تو سعي مي کني بهترين شرايط را براي آنها ايجاد کني، ولي در اين دنيا پر از پريشاني و نااميدي آنها همانقدر که تو لايق نبودي رازت را پنهان کني، لايق اين اتفاق نبودند.
من تو را خيلي دوست دارم، اما من همينطور همسر و فرزندت را دوست دارم و هيچوقت هم نميتوانم جلوي ناراحتي خود را براي آنها بگيرم.
سال گذشته قرار بود سال ما باشد. سالي بدون طلاق، بيماري و يا مرگ اما ما باز عزادار شديم نه براي کسي که تو هستي، بلکه براي زندگياي که گذراندي.
اگر تو را ببينم، تو را در آغوش مي گيرم و به حرفهايت گوش ميدهم. همانطور که به حرفهاي همسرت هم گوش ميدهد که جاي بزرگي در قلب من دارد.
منبع: salamatnews.com
-
يکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۸:۴۸:۳۶ AM
-
۷۶۸ بازدید
-
-
چه خبر